eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
251 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27.1هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌹🌷☀️🌸🌻🌺🌹🌷 📚 ٨٣۵ 🍃🌹 سلام_بر_ابراهیم 🌹🍃 🍃 🍃 ▪️؟ 💠تابستان سال ۱۳۸۶ بود. در مسجد امين‌الدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشه‌ی سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم. بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با کمال تعجب ديدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته! درست مثل اينكه مسجد، جزيره‌اي در ميان درياست! امــام جماعت پيرمردي نوراني با عمامه‌اي ســفيد بود. از جا برخاســت و رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. از پيرمردي كه در كنارم بود پرسيدم: امام جماعت را ميشناسي؟ جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد هستند. اســتاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدي. من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد بسيار شنيده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش مي‌كردم. سكوت عجيبي بود. همه به ايشان نگاه مي‌كردند. ايشان ضمن بيان مطالبي در مورد عرفان و اخلاق فرمودند: دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق مي‌دانند و... اما رفقاي عزيز، بزرگان اخلاق و عرفان عملي، اين‌‌ها هستند. 🍃بعد تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصوير، چهره‌ی مردي با محاسن بلند را نشان مي‌داد كه بلوز قهوه‌اي بر تنش بود. خوب به عكس خيره شدم. كاملا او را شناختم. من چهره‌ی او را بارها ديده بودم. شک نداشتم كه خودش است. ابراهيم بود، ابراهيم هادي! سخنان او براي من بسيار عجيب بود. شيخ حسين زاهد، استاد عرفان و اخلاق كه علماي بسياري در محضرش شاگردي كرده‌اند چنين سخني مي‌گويد!؟ او ابراهيم را استاد اخلاق عملي معرفي كرد!؟ در همين حال با خودم گفتم: شــيخ حسين زاهد كه... او كه سال‌ها قبل از دنيا رفته!! هيجان زده از خواب پريدم. ســاعت ســه بامداد روز بيســتم مرداد ۱۳۸۶ مطابق با بيست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اكرم (ص) بود. اين خــواب، روياي صادقانه‌اي بود کــه لرزه بر اندامــم انداخت. كاغذي برداشتم و به سرعت آنچه را که ديده و شنيده بودم نوشتم. ديگر خواب به چشمانم نمي‌آمد. در ذهن، خاطراتي كه از ابراهيم هادي شنيده بودم مرور كردم. 📿فراموش نمي‌كنم، آخرين شــب ماه رمضان سال ۱۳۷۳ در مسجد الشهداء بودم. به همراه بچه‌هاي قديمي جنگ به منزل شهيد ابراهيم هادي رفتيم. مراســم به‌خاطر فوت مادر اين شــهيد بود. منزلشان پشــت مسجد، داخل كوچه‌ی شهيد موافق قرار داشت. حاج حسين الله‌كرم در مورد شهيد هادي شروع به صحبت كرد. خاطرات ايشان عجيب بود. من تا آن زمان از هيچ‌كس شبيه آن را نشنيده بودم! 🌱آن شب لطف خدا شــامل حال من شد. من كه جنگ را نديده بودم. من كه در زمان شــهادت ايشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا يكي از بندگان خالصش را بشناسم. اين صحبت‌ها، ســال‌ها ذهن مرا به خود مشغول كرد. باورم نمي‌شد، يک رزمنده اينقدر حماسه آفريده و تا اين اندازه گمنام باشد! عجيب‌تر آنكه خودش از خدا خواســته بود که گمنام بماند! و با گذشت سال‌‌ها هنوز هم پيكرش پيدا نشده و مطلبي هم از او نقل نگرديده! و من در همه‌ی كلاس‌‌هاي درس و براي همه‌ی بچه‌ها از او مي‌گفتم. 🍁هنوز تا اذان صبح فرصت باقي است. خواب از چشمانم پريده. خيلي دوست دارم بدانم چرا شــيخ زاهد، ابراهيم را الگــوي اخلاق عملي معرفي كرده؟! فرداي آن روز، بر سر مزار شــيخ حسين زاهد در قبرستان ابن بابويه رفتم. با ديدن چهره او كاملا بر صدق رويائي كه ديده بودم اطمينان پيدا كردم. ديگر شک نداشتم که عارفان را نه درکوه‌ها و نه در پستوخانه‌هاي خانقاه بايد جست، بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند. همان روز به سراغ يكي از رفقاي شهيد هادي رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزديک شهيد را از او گرفتم. تصميم خودم را گرفتم. بايد بهتر و كامل‌تر از قبل ابراهيم را بشناســم. از خدا هم توفيق خواستم. شــايد اين رســالتي اســت که حضرت حق براي شناخته شــدن بندگان مخلصش بر عهده‌ی ما نهاده است. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ادامه دارد ... 🌷🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌷 از 🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat ودیگر شهدای جاویدالاثر وپدران ومادرانشون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 داستان٨٣۶ 🍃🌹 سلام_بر_ابراهیم 🌹🍃 🍃 🍃 💠ابراهيم در اول ارديبهشــت ســال ۱۳۳۶ در محله‌ی شــهيد آيت الله سعيدی حوالي ميدان خراسان ديده به هستي گشود. او چهارمين فرزند خانواده بشــمار مي‌رفت. با اين حال پدرش، مشــهدي محمد حسين، به او علاقه خاصي داشت. او نيز منزلت پدر خويش را به درستي شناخته بود. پدري که با شغل بقالي توانسته بود فرزندانش را به بهترين نحو تربيت نمايد. ابراهيم نوجوان بود که طعم تلخ يتيمي را چشــيد. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ، زندگي را به پيش برد. دوران دبســتان را به مدرســه آیت‌اله طالقاني رفت و دبيرســتان را نيز در مدارس ابوريحان و کريمخان زند. ســال ۱۳۵۵ توانســت به دريافت ديپلم ادبي نائل شود. از همان سال‌هاي پاياني دبيرستان، مطالعات غير درسي را نيز شروع كرد. حضور در هيئت جوانان وحدت اسـلـامي و همراهي و شاگردي استادي نظير علامه محمد تقي جعفري بسيار در رشد شخصيتي ابراهيم موثر بود. در دوران پيروزي انقلاب اسلامی، شجاعت‌هاي بسياري از خود نشان داد. او همزمــان بــا تحصيل علم، بــه کار در بازار تهران مشــغول بود. پس از انقلاب، در سازمان تربيت بدني و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد. 📿ابراهيــم در آن دوران، همچون معلمي فداکار به تربيت فرزندان اين مرز و بوم مشغول شد. او اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان يعني ورزش باســتاني شــروع کرد. در واليبال و کشــتي بي‌نظير بود. هرگز در هيچ ميداني پا پس نکشيد و مردانه مي‌ايستاد. مردانگــي او را مي‌توان در ارتفاعات ســر به فلک کشــيده‌ی "بازي دراز" و "گيلانغرب" تا دشت‌هاي سوزان جنوب مشاهده کرد. حماســه‌هاي او در اين مناطق هنــوز در اذهان ياران قديمي جنگ تداعي مي‌کند. در عملیات والفجر مقدماتي، پنج روز به همراه بچه‌هاي گردان‌هاي کميل و حنظله در کانال‌هاي فكه مقاومت کردند، اما تسليم نشدند. ســرانجام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ بعد از فرســتادن بچه‌هاي باقيمانده به عقب، تنهاي تنها با خدا همراه شد. ديگركسي او را نديد. او هميشه از خدا ميخواســت گمنام بماند، چرا كه گمنامي صفت ياران محبوب خداست. خدا هم دعايش را مســتجاب كرد. ابراهيم سال‌هاست كه گمنام و غريب در فكه مانده تا خورشيدي باشد براي راهيان نور. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ادامه دارد ... از 🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat ودیگر شهدای جاویدالاثر وپدران ومادرانشون
🌺🍃🌸🌸🍃🌺 📚 ٨٣٧ دانایی مشغول نوشتن با مداد بود. کودکی پرسید: چه می نویسی؟ دانا لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید. عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری. اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست! دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد! سوم: مداد همیشه اجازه می‌دهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست! چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که : درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید! پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن 📚👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌸🌸🌸🌸🌸🍃🌺 📚 ٨٣٨ 🍃🌹 سلام_بر_ابراهیم 🌹🍃 🍃 🍃 🔺راوی: رضا هادی 💠در خانه‌ای کوچک و مســتاجری در حوالی ميدان خراسان تهران زندگی می‌كرديم. اولين روزهای ارديبهشت سال ۱۳۳۶ بود. پدر چند روزی است كه خيلی خوشحال است. خدا در اولين روز اين ماه، پســری به او عطا کرد. او دائمًا از خدا تشــكر می‌كرد. هر چند حالا در خانه سه پسر و یک دختر هستيم، ولی پدر برای اين پسر تازه متولد شده خيلی ذوق می‌كند. البته حق هم دارد. پسر خيلی بانمکی است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: "ابراهيم" پدرمان نام پيامبــری را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد بود، و اين اسم واقعا برازنده او بود. بســتگان و دوســتان هر وقت او را می‌ديدند با تعجب می‌گفتند: حســين آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم داری، چرا برای اين پســر اينقدر خوشحالی می‌كنی؟! پــدر با آرامش خاصی جواب می‌داد: اين پســر حالــت عجيبی دارد! من مطمئن هســتم كه ابراهيم من، بنده‌ی خوب خدا می‌شــود، اين پسر نام من را هم زنده می‌كند! راست می‌گفت. محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبی بود. هر چند بعد از او، خدا یک پسر و یک دختر ديگر به خانواده‌ی ما عطا كرد، اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزی كم نشد. 🍃ابراهيم دوران دبســتان را به مدرســه‌ی آیت‌اله طالقانی در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصی داشت. توی همان دوران دبستان نمازش تری نمی‌شد. یک‌بار هم در همان ســال‌های دوران دبســتان به دوستش گفته بود: بابای من آدم خيلی خوبيه. تا حالا چند بار ( ) را توی خواب ديده. وقتي هم كه خيلی آرزوی زيارت كربلا داشــته، را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده. زمانی هم كه سال آخر دبســتان بود به دوستانش گفته بود: پدرم ميگه، ، كه شاه چند ساله تبعيدش كرده، آدم خيلی خوبيه. حتــی بابام ميگه: همه بايد به دســتورات اون آقا عمــل كنند . چون مثل ( ) می‌مونه. دوســتانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرف‌ها رو نزن. آقای ناظم بفهمه اخراجت می‌كنه. شــايد برای دوســتان ابراهيم شــنيدن اين حرف‌ها عجيب بود، ولی او به حرف‌های پدر خيلی اعتقاد داشت. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ادامه دارد ... از 🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat ودیگر شهدای جاویدالاثر وپدران ومادرانشون
كیوی را حلقه كرده و خشک كنید و بجای چیپس، كیوی خشک شده میل كنید !🥝 كیوی از غلظت خون میكاهد و از تنگ شدن عروق و بروز انواع سكته‌ها جلوگیری میکند. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
💠آیت‌الله مکارم شیرازی: مسائل اقتصادی به معما تبدیل شده است / از مسئولان در برابر نرخ دلار هیچ عکس‌العملی نمی‌بینیم؛ به سادگی از کنار قضایا عبور می‌کنند / مردم در مقابل مشکلات تحمل و حوصله دارند، اما باید به وفا و حوصله مردم توجه شود 🔹آیت الله مکارم شیرازی: امروز جامعه ما دچار گرفتاری‌ها و مشکلات فراوانی از جمله مشکل اقتصادی و فرهنگی است. در مسائل اقتصادی گرفتار اموری هستیم که تبدیل به معما شده است. 🔹وقتی می‌شنویم که مثلا دلار فلان مقدار شده، هیچ عکس‌العملی از مسئولین نمی‌بینیم و حتی ابراز هم نمی‌کنند که ما وضعیت را درست می‌کنیم و نمی‌گذاریم به این صورت باقی بماند و به سادگی از کنار قضایا عبور می‌کنند. 🔹ما همانطور که معتقد به تقویت نظام و مسئولین نظام هستیم، معتقدیم باید به مشکلات مردم هم توجه جدی داشته باشیم. 🆔 @Isaar_Mag
💠آیت‌الله جوادی آملی: به آدم‌ خوبِ بی‌عرضه یا بدِ اختلاسی مسئولیت ندهید 🔹آیت‌الله جوادی آملی در دیدار با رئیس مجلس: دو چیز مملکت را نگه می‌دارد؛ یکی سواد فعلی و دیگری امید آینده که مسئولان باید تلاش کنند این دو امر از دستشان در نرود. نباید مسئولیت اجرایی را به آدم‌های خوبِ بی‌عرضه و یا بدِ اختلاسی داد، حضرت امیر علیه‌السلام، کمیل را مسئول منطقه‌ای کرد، سربازان اموی به این منطقه حمله بردند و آنجا را غارت کردند، حضرت نامه‌ای به کمیل نوشته که در نهج‌البلاغه آمده، مضمون آن این است که برخی تنها به درد دعای کمیل می‌خورند ولی توان اداره یک منطقه را ندارند! 🔹داشتن رهبر خوب، یک طرف قضیه است، ما بالاتر از امیرالمومنین (ع) که نداریم، اگر مدیران و کارگزاران با‌عُرضه وجود نداشته باشد و مردم در صحنه نباشند، شکست قطعی است! اگر ضعف در مدیریت داشته باشیم خداوند نظر خود را از ما بر می‌گرداند، امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید «من وجد ماء و تراباً فافتقر فابعده الله» کشوری که آب دارد، خاک دارد، نتواند خود را اداره کند و نیازمند به دیگران باشد خدا او را از رحمت دور کند! 🆔 @Isaar_Mag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واسه این بزرگ مرد و پدر فداکار داخل کلیپ هم یک فاتحه بفرستید. حرکت بستن در نشون داد واقعا مَرده 😁😂😂 . 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat