eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
251 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27.1هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .
‌‌..C᭄• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ مَردی ، طلاقم بده! مردی بود که یکی از بهتربن مردان ما بود. یه روز همسرش به او گفت: « اگر مردی مرا طلاق بده»! نظرت چیست؟ نهایت تحریک آمیزی است! تو مرد نیستی! اگر مردی ، من را طلاق بده!! آن مرد چکار کرد؟ میگفت: « همسرش زنی پاک ، صالح ، باتقوا و محترمی است اما وقتی عصبانی میشد کنترلش را از دست میداد! و وقتی عصبانی میشد از خونه بیرون میرفتم». این مرد ، مرد حکیمی بود وقت عصبانیت بیرون میرفت تا شیطان فریبش ندهد. گفت: «این امر بارها تکرار شد. دائم میگفت اگر مردی ... اگر مردی ... روزی آمد و باز گفت: اگر مردی الان ورقه‌ی طلاقم را بده! گفت: ورقه‌ را در پاکتی گذاشتم و به او دادم و گفتم در امان الله از همان دری که آمده بودی برگرد! الان ثابت میکنم که من مرد هستم. یالا برو خانه‌ی پدرت! زن چمدانها را برداشت و با بچه اش رفت خانه‌ی پدرش». باورش نمیشد. فلانی مهربان و صبور بود! اما این بار همه چیز عوض شد. گفت: « زنم ناراحت و دلتنگ شد تا بیست روز هر چه زنگ میزد جواب ندادم. گریه و زاری میکرد ، من به تو نیاز دارم. تو دنیای منی ، تو زندگی منی ، تو روح و جان منی ؛ هیچ فایده ای نداشت» وقتی شوهر ترسید که شاید برای زنش اتفاقی بیفتد ، گوشی را جواب داد و گفت: « مادر عبدالعزیز چه میخواهی؟» زنش گفت: « من اشتباه کردم». گفت: « نه نه اجازه بده به تو نشان دهم که مرد هستم!» زنش گفت : تو مردی ، من کم عقلی کردم.» گفت: « اما خودت این را خواستی » وقتی شوهر نگران شد گفت: « باشه برو پاکتی که به تو دادم را باز کن و ورقه را بخوان » وقتی ورقه ای که شوهرش نوشته بود را باز کرد ، دید که نوشته بود : « مادر عبدالعزیز ! تو نور چشم منی! به الله قسم اگر آسمان به زمین برسد من طلاقت نمیدهم!» این همان ورقه ای بود که به او داده بود! زنش فکر میکرد نوشته : تو طلاقی طلاقی طلاقی. وقتی آن را خواند ، گریه کرد و گفت: تو بهترین مرد دنیایی. کدورت و خشم همیشه وجود دارد. اما بیا روزهای ناراحتی و روزهای خوشحالی را با هم مقارنه کن. هر دو را با هم مخلوط کن. یه لیوان نوشیدنی ترش و شیرین برایت به وجود می آید که خوشمزه‌ و قابل نوشیدن است. نمیشود که همیشه شکر و عسل دائمی باشد. و هیچ سعادتی هم دائمی نیست زیرا الله متعال ما را دردنیای غم و غصه آفریده است. . 😊😍 .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
💎عقاب، وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند. می دانید اتفاق چیست؟ گردبادی ست که از روبه رو می آید. عقاب، به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال های خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند. به محض اینکه طوفان، قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده ی بلندپرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود بر طوفان می ایستد و مانند گلوله ی توپی، به سمت بالا پرتاب می شود. او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله ی مورد نظر، در بالاترین نقطه ی کوهستان، مأوا می گزیند. او منتظر حادثه می ماند، حادثه ای که برای مرغ های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند. روزهایی هست که راه نجات، یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است . 😊😍 .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
─┅─═ঊঈداستان کوتاه ঊঈ═─┅ كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟» هرکه را باشد طمع اَلکَن(لکنت زبان شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر، همچنان باشد که موی اندر بصر! جز مگر مستی که از حق پر بوَد گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 📚مولانا مثنوی معنوی . .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از .
قدیمی ها میگن مادر خونه مثل نخ تسبیح می مونه... بودنش باعث میشه تمام دونه ها کنار هم جمع بشن... تبیسح که توی دست حرکت میکنه دونه ها میچرخن و با تکونشون یه فاصله ای از هم میگیرن ولی باز می یان کنار هم... اصلا نمی تونن نیان... یه مادری رو می شناسم که روز تولد دخترش، صبح زود به دامادش زنگ میزنه که تولد زنتو تبریک بگو ! ... همه از این مادرا میشناسن... از اونا که به بهونه اینکه حالشون بده خواهر برادرای قهر رو میکشونن کنار هم تا با هم چشم تو چشم بشن و یادشون بره... الکی از قول عروس و داماد به بابای خونه چیزای خوب میگن که دلش صاف بشه از اشتباه فلان روزشون... شبا یه چایی خوشرنگ میبرن و کنار بابا میشینن و لا به لای حرفای به نظر روزمره شون خوبی های دامادشون رو که بابا ازش دلگیره رو پررنگ و پررنگتر میکنن ... شب که صبح میشه یهو بابا به صورت کاملا غیراداری تو جواب سلام دومادش لبخند میزنه و میگه چطوری پسرم...! شاید این نخ تسبیح بودن مادرا ذاتی باشه... شایدم نه اکتسابیه و از مادراشون یاد گرفتن... چون خوب و دقیق بلدن کی شام درست کنن و به همه زنگ بزنن... کی سرشون درد بگیره... هدیه چی بخرن.... عیدی به کی چقدر بدن... چایی رو چقدر داغ بریزن تا وقت بشه دل بابای خونه رو صاف کنن از دلگیری ها... روسری عروس رو کی و کجا سرشون کنن... کلیداشونو کی گم کنن و سرزده برن خونه دخترشون... زمان که میگذره این نخ های تسبیح نازک و نازکتر میشن. اگه نباشن خیلی سخته کنار هم نگه داشتن این دونه های ریز... خیلی... خیلی !!! .📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🌸💚🌸💙🌸 کانال 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
20.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه بار دیگه نگاه کن الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ آیه 3 سوره ملک
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
تباه کننده اعمال صالح
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
صد سال دیگر دنیا و لذت های ان رنج ها و خوشی های میگذرد صد سال دیگر همه خاک هستیم فکری برای زندگی ابدی برداریم واگر غمی و غصه ای میخواهیم داشته باشیم ان غم و غصه غم بدبختی و بیچارگی در زندگی ابدی وتمام نشدنی وحسرت دائمی و عذاب وجدان همیشگی اخرت باشد خوشبخت کسی است که انجا خوشبخت باشد بدبخت هم کسی است که انجا بدبخت باشد زندگی دنیا مثل یه خواب و خواب دیدن و بیدار شدن است زیاد به فکر این نباشیم که چقدر در دنیا خوشبختیم فکر این باشیم که چه کنیم که انجا سرفراز و خوشبخت باشیم
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
این جابه جهنم راه دارد
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خبر است !؟ ویدئو راکه مربوط به اسمان اول است به دقت ببینیم بعد فکرکنیم که در بقیه اسمانها وزمین ها ی دوم تا هفتم در همین عالم پایین چه خبر است ؟ چه رسد به هر یک از12 هزازعالم مضمون حدیث زیر؟؟ وباید توجه داشت این همه درمجموع ارض دنیاست دنیای دنی که درنزد حق تعالی و اهل او قابل نظر نمودن هم نیست وخدای متعال به ان نظر ننموده ....از براي حق تعالي دوازده هزار عالم است که هر عالمي بزرگ تر از هفت آسمان و هفت زمين است. اهل هيچ عالمي از آن عوالم تصور نمي کنند که خداي تعالي را عالمي غیر از عالم آنها بوده باشد ... بحار الأنوار ؛ ج‏27 ؛ ص41..... چون یک چشم به هم زدن در امر خلقت زمان زیادی است او هو اقرب در معارف حقه مطرح است اقرب از کَلَمْحِ الْبَصَر زمانی کمتر از یک چشم به هم زدن
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
آیا فلسطینی‌ها ناصبی‌اند؟ ♦️ پاسخ رهبر انقلاب به شبهه‌ی ناصبی بودن مردم فلسطین 📚 ... یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علما، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی‌ کمک میکنید؛ اهل غزّه ناصبی‌اند! ناصبی یعنی دشمن اهل‌بیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبی‌اند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزّه مسجد الامام امیرالمؤمنین علی‌ّبن‌ابی‌طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبی‌اند؟! بله، سنّی‌اند؛ اما ناصبی؟! 👇 https://eitaa.com/khamenei_ir/20474
هدایت شده از کشکول آیه و حدیث
15.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 روی لب ما اذا جاء نصرالله است ‌بلند به سوی مقصد همسفریم روی لب ما اذا جاء نصرالله است بلند کن سر را و ببین تا قله کوه فاصله ما کوتاه است ما همه آماده تا ته این جاده طی شود با پای اراده