eitaa logo
کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
241 دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
27هزار ویدیو
208 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم درشب #میلادحضرت_امام_حسن_عسگری_ع #پدرحضرت_صاحب_الزمان_عج #درسال_١۴٠١ این کانال درایتاراه اندازی می‌شود. #بیادشهیدبسیجی_علیرضا_فرج_زاده_وپدرمرحوممون_کربلایی_حاج_هوشنگ_فرج_زاده. که در ایام چهارمین سالگرد درگذشتش هستیم #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰پاسخ به ادعای حضور همه جور آدم در عزاداری امام حسین ع توسط استاد حاج شیخ حسین انصاریان 🔹مجلس عزای امام حسین(ع) پذیرای همه نوع افکار است، اما نه همه نوع ابزار. 🔹شراب‌خوار هم شاید به مجلس امام حسین بیاید اما نه با شیشه شراب، قمارباز هم می‌تواند به مجلس امام حسین بیاید اما نه با آلات قمار. 🔹آن سگ‌باز و میمون‌باز هم می‌توانند به مجلس امام حسین بیایند اما نه با سگ و میمون. 🔹طبیعتا آن کسی هم که کاشف حجاب است و در خیابان‌ها تن‌نمایی می‌‌کند هم می‌تواند به مجلس امام حسین بیاید اما وقتی به مجلس امام حسین وارد شد حق ندارد با ابزار گناه و با تظاهر به گناه یعنی با سر لخت و یا تن لخت وارد شود. پس حتماً باید آداب پوشش را رعایت کند. 🔹بله دستگاه امام حسین بزرگ است ‌و پذیرای همه افکار و ادیان است. ولی قاعده و قانون دارد، احترام دارد. 🔹همه نوع آدمی حق دارد وارد مجلس امام حسین شود،حتی آن گنهکار هم حق دارد، اما هیچ‌کس حق ندارد آداب این مجلس را به سخره گرفته و بی‌حرمتی کند. 🔹هیچ کس حق ندارد با ابزار گناه و با تظاهر به گناه وارد این مجلس شود و حرمت این مجلس را بشکند و قبح زدایی کند. 🔹مهمان حرمت دارد به شرط اینکه حرمت صاحب خانه را حفظ کند 🌹 حوزه انقلابی ╭┅───────────┅╮ 🕌 ╰┅───────────┅╯
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حرم امام حسین (علیه‌السلام) در زمان رژیم صدام 📜 از کانال اساطیر نامه | مروری بر تاریخ 💙🌸
💔🏴 اشکِ ماتم گشته از دیده روان شد سرِ سالار زینب بر سنان در عزای جدِّ مظلومت حسین تسلیت یا مهدی صاحب زمان 🍀💙
. ♨️ سی ان ان: سازمان های اطلاعاتی آمریکا اطلاعاتی از دخالت ایران در ترور نافرجام ترامپ پیدا کردند. 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
44.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگاهی-به-هیئت-دیدنی-حزب-الله_ مساجد توحید صاحب الزمان عج یزدیها و شارعی از خیابان مختاری چهارراه وحدت اسلامی تهران ❤️ 🇮🇷 کانال 🇮🇷 (صلواتی) 🇮🇷 ▪️https://eitaa.com/kashkoole_tanazy 🇮🇷کانال 🔺@kashkoolesalavat 🔻@kashkoolesalavat 🍃🍃🍃🍃🍃 ❣❣❣❣❣❣ 💐💐💐 📚 ..... ( صلوات ) https://eitaa.com/joinchat/1155334434C46633e2342 🔹🔹🔹🔷🔹🔹🔹
24.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️حمایت طوفانی عالم سنی از امام حسین علیه السلام 🔻بر اساس برخی از روایات، کسانی که با اهلبیت دشمنی کنند ناصبی هستند. بر اساس اعتقاد مسلمانان، نواصب، نجس بوده و از اسلام خارج می باشند. 🔻بنابراین اگر کسی نسبت به حسین بن علی دشمنی کند، جزو نواصب است. برخی از وهابیان را می توان در زمره نواصب قرار داد. مثل شیخ شعیب الارنووط وهابی که گفت اگر در کربلا بودم در کنار عمر سعد با امام حسین می جنگیدم!!! 🔻شیخ صالح المغامسی از علمای دگر اندیش سعودی از سخنان شعیب الارنووط برآشفته شده و پاسخ این ناصبی را می دهد. 🔻 پیشنهاد می کنم این کلیپ جذاب را دانلود کنید و حتما این سه دقیقه از سخنان طوفانی شیخ صالح المغامسی در توصیف امام حسین علیه السلام را از دست ندهید. 🖤🌹
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
خاطره‌ی دکتر عبدالحسین زرین کوب از عاشورا 📝 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم.. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد : ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم. خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند . همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار . می گفت مکتب رفته و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند . پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ گفت : سؤالی داشتم گفتم : بفرما پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم : خب بله ، صددرصد گفت : ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟ گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟ گفت : یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال.. حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد. متوجه تردیدم شد گفت : چی شد استاد؟ گفتم : هیچی، الان ، در خدمتتان هستم.. چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم.. زان یار دلنوازم شکریست با شکایت؛ گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم؛ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس؛ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا؛ سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی؛ جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود؛ از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود؛ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم؛ یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست؛ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم؛ جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ؛ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت خدای من!؟ این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد، پس چه می تواند باشد.. سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده.. بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع کرد به زمزمه کردن با من.. از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد.. انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم.. بلند شدم، دستم را گرفت می خواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم. گفت معتقد شدم استاد، معتقد بودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد.. آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.. سلام بر حسین علیه السلام 🍀💙
هدایت شده از کشکول داستاندونی.....( صلوات )
خاطره‌ی دکتر عبدالحسین زرین کوب از عاشورا 📝 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم.. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد : ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم. خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند . همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار . می گفت مکتب رفته و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند . پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ گفت : سؤالی داشتم گفتم : بفرما پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم : خب بله ، صددرصد گفت : ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟ گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟ گفت : یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال.. حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد. متوجه تردیدم شد گفت : چی شد استاد؟ گفتم : هیچی، الان ، در خدمتتان هستم.. چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم.. زان یار دلنوازم شکریست با شکایت؛ گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم؛ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس؛ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا؛ سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی؛ جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود؛ از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود؛ زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم؛ یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست؛ کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم؛ جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ؛ قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت خدای من!؟ این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد، پس چه می تواند باشد.. سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده.. بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع کرد به زمزمه کردن با من.. از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد.. انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود. متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم.. بلند شدم، دستم را گرفت می خواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم. گفت معتقد شدم استاد، معتقد بودم استاد، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد.. آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.. سلام بر حسین علیه السلام 🍀💙
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند سال پیش در میان حجم زیادی از نوارهای شهید غلامعلی رجبی که به یادگار بجا مانده، نیت کرده و نواری را انتخاب می کردم تا قسمت هایی از آن را بصورت کوتاه برش بزنم و در کانال شهید غلامعلی قرار بدهم. باید اقرار کنم بعد از شنیدن این بخش از صوت شهید، بشدت بهم ریختم. در این قسمت، شهید غلامعلی اشاراتی دارند که چیزی از صحنه های عاشورا را به او نشان داده اند. کسانی که این شهید را از نزدیک می شناختند بر صدق کلام شهید، شهادت می دهند. ممنون از برادر عزیزم آقا میثم نساجی بابت تهیه این کلیپ زیبا سیداحمد معصومی نژاد شب یازدهم محرم ۱۴۰۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🛑 مطالب مهم "فرهنگی_اجتماعی" را در  کانال "سیداحمد معصومی نژاد" دنبال کنید. 👇 @samasouminejad1