📚 #داستانک
عفو و بزرگوارى ميرزاى بزرگ
نقل شده است يک نفر اهل سامرا به دليلى كينه ورزيد پسر بزرگ مرحوم ميرزاى شيرازى را مضروب ساخت ميرزا محمد به علت اين ضربت در گذشت.
ميرزاى شيرازى در اين واقعه عكس العملى از خود نشان نداد، دشمنان اسلام واقعه را مورد توجه قرار دادند و خواستند براى ايجاد فتنه اى در دنياى اسلام از آن بهره بردارى كنند، بدين منظور عده اى به سامرا آمدند و به خدمت ميرزا رسيدند و از وى در خواست كردند تا در مورد از دست رفتن فرزندش اقدام كند و دستوراتى بدهد.
ميرزاى بزرگ به شدت آنان را از خود راند و فرمود: مى خواهم خوب بفهميد شما حق نداريد در هيچ كس از امور مربوطه به ما مسلمانان مداخله كنيد اين يک قضيه ساده است كه ميان دو برادر اتفاق افتاده آن عده از حضور ميرزا مرخص شدند.
اين جريان در آن ايام در استانبول به پاپ عالى رسيد خليفه عثمانى از اين موضعگيرى مرجع شيعه شادمان شد و به والى بغداد دستور داد كه خود به حضور ميرزا برسد و از وى تشكر كند و از وقوع حادثه اعتذار جويد و ابراز تاسف نمايد
منبع: داستان های تبلیغی، علی گلستانی همدانی
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
📝 #کلام_بزرگان
🌿 حاج اسماعیل دولابی(ره) :
همین ڪه گردی بر دلتان پیدا می شود
↞ یڪ سبحان الله بگویید
آن گرد ڪنار می رود .
هر وقت #گناه و خطایی انجام دادید
↞استغفرالله بگویید
که چارہ است.
هر جا هم نعمتی به شما رسید
↞الحمدلله بگویید
چون شکرش را به جا آوردی گرد نمی گیرد .
با این سه ذڪر با #خدا صحبت ڪنید.
صحبت ڪردن با خدا
غم و حزن را از بین می برد ...
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
✅بخونید، با همین #نکته خیلی از مشکلات روحی روانی ما قابل حله
✍امام علی(ع) : #دنیا مانند ماری است که پوستی نرم دارد اما زهری کشنده. پس از آنچه در دنيا برايت جاذبه دارد، روى بگردان زيرا آنچه از آن تو را همراهى مى كند، اندك کفنی است. دغدغه هاى دنیا را از خود، دور كن؛ چرا كه به جدا شدن از آن و ناپايدارى حالاتش يقين دارى؛ آن گاه كه با دنيا بيشترين انس را دارى، بيشترين ترس و حذر را از آن داشته باش زيرا كه دنيادار، هر زمان كه در آن به خوشى و لذّتى اطمينان كرد، دنيا او را از آن خوشى به مشكلى كشاند، يا هرگاه انسى گرفت، اُنس او را تبديل به تنهايى و وحشت كرد.
📚سفینه البحار ۳:۱۲۷
• چیست دنیا، از #خدا غافل شدن . . .
#یاد_مرگ
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
📜 #درمحضراهل_بیت
امام العارفین حضرت علی(ع):
✍️بپرهيز از اين كه پى در پى، سرزنش كنى؛ چون اين كار، بر #گناه جرئت مى دهد و سرزنش را بى_اثر مىسازد..
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
┄┅┅✵❁••••••❁✵┅┅┄
#طنز_جبهه 😁
🔴منو به زور جبهه آوردن😅
🔶آوازه اش در مخ کار گرفتن صفر کیلومترها به گوش ما رسیده بود.
بنده خدایی تازه به جبهه آمده بود و فکر میکرد هر کدام از ما برای خودمان یک پا عارف و زاهد و دست از جان کشیده ایم.😄
راستش همه ما برای دفاع از میهن مان دل از خانواده کنده بودیم اما هیچکدام از ما اهل ظاهر سازی و جانماز آب کشیدن نبودیم.🙂
میدانستیم که این امر برای او که خبرنگار یکی از روزنامههای کشور است باورنکردنی است.😸
🔶شنیده بودیم که خیلیها حاضر به مصاحبه نشدهاند و دارد به سراغ ما میآید😼
نشستیم و فکرهایمان رایک کاسه کردیم و بعد مثل نو عروسان بدقلق «بله» را گفتیم.😸
طفلک کلی ذوق کرد که لابد ماها مثل بچه آدم دو زانو مینشینیم و به سوالات او پاسخ میدهیم.😁
از سمت راست شروع کرد که از شانس بد او «یعقوب بحثی» بود که استاد وراجی و بحث کردن بود.😄
🔶پرسید: «برادر هدف شما از آمدن به جبهه چیست؟»
گفت: «والله شما که غریبه نیستید، از بی خرجی مونده بودیم. این زمستونی هم که کار پیدا نمیشه. گفتیم کی به کیه، میرویم جبهه و میگیم به خاطر خدا و پیغمبر آمدیم بجنگیم. شاید هم شکم مان سیر شد هم دو زار واسه خانواده بردیم!»😁🙈😂
🔶نفر دوم «احمد کاتیوشا» بود که با قیافه معصومانه و شرمگین گفت: «عالم و آدم میدونن که مرا به زور آوردن جبهه. چون من غیر از این که کف پام صافه و کفیل مادر و یک مشت بچه یتیم هم هستم، دریچه قلبم گشاده، خیلی از دعوا و مرافه میترسم! تو محله مان هر وقت بچههای محل با هم یکی به دو میکردند من فشارم پایین میآمد و غش میکردم. حالا از شما عاجزانه میخواهم که حرف هایم را تو روزنامه تان چاپ کنید. شاید مسئولین دلشان سوخت و مرا به شهرمان منتقل کنند!»😁🙈😂
🔶خبرنگار که تند تند مینوشت متوجه خندههای بی صدای بچهها نشد.😄
🔶«مش علی» که سن و سالی داشت، گفت: «روم نمیشود بگم، اما حقیقتش اینه که مرا زنم از خونه بیرون کرد.😃 گفت، گردن کلفت که نگه نمیدارم. اگر نری جبهه یا زود برگردی خودم چادرم را میبندم دور گردنم و اول یک فصل کتکت میزنم و بعد میرم جبهه و آبرو برات نمیگذارم. منم از ترس جان و آبرو از اینجا سر درآوردم.»😁🙈😂
🔶خبرنگار کم کم داشت بو میبرد. چون مثل اول دیگر تند تند نمینوشت. نوبت من شد.
گفتم: «از شما چه پنهون من میخواستم زن بگیرم اما هیچ کس حاضر نشد دخترش را بدبخت کند و به من بدهد. آمدم این جا تا ان شاءالله تقی به توقی بخورد و من شهید بشوم و داماد خدا بشوم. خدا کریمه! نمیگذارد من آرزو به دل و ناکام بمانم!»😻😁🙈😂
🔶خبرنگار دست از نوشتن برداشت.
بغل دستی ام گفت: «راستش من کمبود شخصیت داشتم. هیچ کس به حرفم نمیخندید. تو خونه هم آدم حسابم نمیکردند چه رسد به محله. آمدم اینجا شهید بشم شاید همه تحویلم بگیرند و برام دلتنگی کنند.»😁🙈😂❤️
🔶دیگر کسی نتوانست خودش را نگه دارد و خنده مثل نارنجک تو چادرمان ترکید. ترکش این نارنجک خبرنگار را هم بی نصیب نگذاشت.😂
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
🗝🔑🗝🔑🗝🔑
#تمثیلات
مثل کلید!🔑
👧بچه که بودیم وقتی انگشتري به
دست میکردیم و بیرون نمیآمد به
بزرگترها نشان میدادیم 💍
و آنها هم خیلی سریع انگشت و
🛁انگشتري را با کف صابون نرم میکردند
و آن وقت راحت بیرون میآوردند.💍
Ⓜ️ما باید همانجا یاد میگرفتیم که نرمی
و نرمش و مدارا راه حل مشکلات و کلید پیروزي است.🔑😍
❤️یعنی همان چیزي که امام علی(ع) میفرمود:
« اَلرِّفقُ مِفتاحُ النَجاح »
😍نرمخویی و ملاطفت کلید پیروزی است
--------------------------
با تمثیلات ما همراه باشید👇
🆔➯ @kashkoolmanavi
📮نشر دهید و رسانه باشید📡
#خاکریزخاطرات ۵۶
خاطره ای از زندگی
سردار #شهید_حاج_مجید_زینلی
👈باخاطراتشهداهمراهباشید 👇
eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
درثوابنشرفرهنگشهداشریکشوید
#مناجات
❤ خدایا ❤
گناهانی را در دنیا بر من پوشاندی که بر پوشاندن آن در قیامت محتاج ترم،😓
گناهم را در دنیا برای هیچ یک از بندگان شایسته ات آشکار نکردی ، پس مرا درقیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن
✍قسمتی از مناجات شعبانیه 🌙
منسوب به امیرالمومنین علیه السلام
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
📕✍#تلنگر ✍ #نکته :
زماني که جوان هستی به مسن ترها احترام بگذار.
زماني که قوی هستی به ضعيف ترها کمک کن،
زمانی که اشتباه کردهای به اشتباهات اعتراف کن.
چون روزی تو هم پير و ضعيف ميشوی و اشتباه ميکنی
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
#مناجات
إلهی، خنك آن كس كه وقف تو شد!
إلهی، شكرت كه دولت صبرم دادی تا به مُلْكَت فقرم رساندی.
إلهی، شكرت كه از تقلید رَسْتَم و به تحقیق پیوستم.
إلهی، تو پاك آفریده ای، ما آلوده كرده ایم.
#الهی_نامه_علامه_حسن_زاده_آملی
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️🔜 @kashkoolmanavi 🔝™
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💎 امیرالمومنین علیه السلام و معمای ریاضی
خیلی جالبه بخونین👇😍
🔹 دو نفر در مسافرت با هم رفیق شدند و در محلی برای غذا خودرن نشستند. یکی از آنان پنج نان از بساط خود بیرون آورد و دیگری ۳ نان. در آن هنگام مردی از آنجا عبور می کرد و او را به خوردن غذا دعوت کردند و سه نفری آن هشت نان را به طور مساوی خوردند. پس از اتمام غذا، آن مهمان، هشت درهم به این دو فرد داد و رفت. این دو بر سر تقسیم آن هشت درهم اختلاف کردند.
صاحب سه نان گفت: نصف هشت درهم مال من است ولی صاحب پنج نان می گفت: سه درهم مال توست چون سه نان بیشتر نداشتی و من پنج نان داشتم و باید پنج درهم بگیرم اما صاحب سه نان قبول نمی کرد. اختلافشان را نزد مولی علی ع آوردند تا حضرت به عدالت میان ایشان قضاوت کند.
🔸امام فرمود: اگر عدالت را بین شما رعایت کنم قبول خواهید کرد؟
گفتند: بلی یا علی.
حضرت به صاحب سه نان فرمود: یک درهم برای توست و هفت درهم نیز برای دیگری.
صاحب سه نان گفت: سبحان الله!؟ چگونه چنین چیزی ممکن است!؟ چرا من باید یک درهم بگیرم و دیگری هفت درهم!؟؟
🔹حضرت فرمود: سه نفر بوده اید و هشت نان خورده شده است، اگر هر نان را به سه قسمت تقسیم کنیم مجموعا بیست و چهار تکه نان خواهد شد.
و سهم هر یک از شما هشت تکه خواهد بود. حال تو که سه نان داشتی در واقع نُه تکه نان داشته ای که هشت تکه اش را خودت خورده ای و یک تکه از آن سهم مهمان شده است و آنکه پنج نان داشت نیز پانزده تکه نان داشته که هشت تکه ی آن را خودش تناول کرده و هفت تکه ی دیگر سهم مهمان شده لذا به ازای هر تکه ای که به مهمان داده اید یک درهم خواهد بود و سهم تو بیش از یک درهم نیست و سهم دوست تو نیز هفت درهم خواهد شد.
آن دو در حالی که از عدالت علی و حقیقت مطلب شگفت زده بودند از محضر امام رفتند...
📖 قضاوت های حضرت علی(علیه السلام)
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
❣ #سلام_امام_زمانم❣
پاییـ🍂ـز جایش را به زمستان داد
زمستان جایش را به #بهار
برگـــها
جایشان را به شکوفه ها🌸 دادند
در این میان
#جای_تو همچنان "خالی ست"😔
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™