eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
367 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
896 ویدیو
209 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌕تقویم نجومی اسلامی🌕 ✴️ سه شنبه 👈 ۲۳ مرداد ماه ۹۷ 👈 ۱۴ اوت ۲۰۱۸ 👈 دوم ذی الحجه ۱۴۳۹ 🔴 روز مقاومت اسلامی ✅ این روز ، روز مناسبی برای امور زیر است: 🔘 تجارت 🔘 شکار 🔘 تعلیم و تعلم و شروع تحصیل 🔘 سفر 🔘 ازدواج ❤️🚫 سه شنبه شب طبق روایات (سه شنبه که شب شد) مباشرت ، برای فرزند دار شدن خوب نیست و کراهت دارد. ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث حاجت روا شدن میگردد. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، خوب نیست. ⚪️ این سه شنبه برای (رفع موهای بدن با نوره) مناسب نیست. 👈 بطور کلی نیمه اول ماه قمری (۱۵ روز اول) چون جرم ماه در حال بزرگ شدن است برای نوره کشیدن مناسب نیست. 👈اما از فواید نوره: نوره کشیدن آب پشت را زیاد، بدن راقوی و بدن را فربه میکند. و روایتی از رسول است که هر کس بیشتر از یک ماه نوره را ترک کند نمازش مقبول نیست. (حلیة المتقین) 🔵 سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و از این کار پرهیز شود. 👕 سه شنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. ( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.) ✴️️ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون شاد🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔حلیة المتقین 🗓 مجموعه تقویم های نجومی معتبر 📖 مفاتیح الجنان 🗒تقویم جامع رضوی 📗 بحارالانوار و... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
🌏🌕تقویم نجومی اسلامی🌕🌍 ✴️ چهارشنبه 👈 ۲۴ مرداد ۹۷ 👈 ۱۵ اوت ۲۰۱۸ 👈 سوم ذی الحجه ۱۴۳۹ ❌ صدقه برای این روز فراموش نشود. ✅ این روز روز مناسبی برای امور زیر است: 🔘 شروع مسافرت 🔘 انجام امور دائمی 🔘 عقد و نکاح 🔘 اصلاح میان افراد ❤️ فرزند حاصل از در این چهارشنبه شب حاکمی از حاکمان شریعت، یا عالمی از علما گردد. ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث ضعف ذهن و مغز میگردد. ولی در نظر داشته باشید که: 🔴 یا 👈 ( کلا در روزهای چهارشنبه در روایاتی منع شده) 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و تاثیر خوبی بر شخص ندارد. 👕 چهارشنبه برای بریدن، دوختن ، خریدن و پوشیدن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن لقمه ی بزرگ یا وسیله و چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد . 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به و و و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸ززندگیتون شاد🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔حلیة المتقین 🗓 مجموعه تقویم های نجومی معتبر 📖 مفاتیح الجنان 🗒تقویم جامع رضوی 📗 بحارالانوار و... 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
⏪ تفسیر سوره ی یس، آیه 7 ☀️ لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَی أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ 🌟 به یقین فرمان (عذاب) بر بیشتر آنان سزاوار گشته است پس ایشان ایمان نمی آورند. 💠پیام ها💠 ✅1- اکثر مردم غافل، به حقّ گرایش ندارند. «فهم غافلون لقد حقّ القول علی اکثرهم» ✅ 2- مخالفت اکثریّت، نباید مبلّغ و رهبر را دلسرد کند. «اکثرهم... لایؤمنون» ✅ 3- غفلت، زمینه ی کفر است. «فهم غافلون - فهم لا یؤمنون» 📚 تفسیر نور/ جلد 7 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
کشکول مذهبی محراب
#برات_میمرم 4 پدرم آدم بی منطقی نبود... فقط اینکه خبر نداشت دخترش شیدا شده و خواستگاری کرده..... م
5 از یک بچه بسیجی دائم الوضو بعید بود از این کارها بلد باشه.... یک میز رمانتیک خاطره ساز آماده کرده بود... گل... شمع... آن هم در یک مکان عمومی.... و یک جعبه کادوی شیک که روی میز بود... این همه سورپرایز برام جالب بود... اما دلم جایی گیر بود که بود و نبود این تشکیلات برایم یکی بود... با یک سلام و احوالپرسی گرم صندلی را برایم عقب کشید تا بشینم... واااای خدای من ... این مرد با من مثل یک ملکه رفتار میکنه.... یهویی یاد چادر افتادم.... یک آن خشکم زد.... توی دلم از خدا کمک خواستم.... دلواپسی ها نمی گذاشت از بودن در کنار سینا لذت کافی ببرم... سینا با آرامش و خونگرمی شروع به صحبت کرد... من تازه یادم افتاد که باید از زندگی آینده و شرط و شروط مان صحبت کنیم.... من فقط خودم را برای دیدن سینا آماده کرده بودم و اصلا به چیز دیگری فکر نمی کردم... فقط دوست داشتم باهاش حرف بزنم... خوشحالی و استرس فکرم را تعطیل کرده بود... اما سینا برعکس من معلوم بود که آرامش بیشتری داره.... خیلی خوب صحبت میکرد... من هم مثل مادری که از زبان باز کردن طفلش ذوق میکنه... از صحبت کردن سینا به وجد می آمدم... با هر کلامی به جذابیتش اضافه میشد... باورم نمی شد... من اولین غذای مشترک زندگیم را با عشقم میخورم... سینا سر صحبت را باز کرد: خب... خانم خانما... دست و پای منو زنجیر کردید... قلبو تسخیر کردید... حالا بفرمایید شرط و شروط تون رو... من در خدمتم _ من شرطی ندارم... _ پس چشم بسته منو غلام خودتون کردید☺️ خدای من .... هر قدر صحبت میکرد من دیوانه تر میشدم... حرفهای پدرم یادم می افتاد و ته دلم خالی میشد... میترسیدم عشق آتشین جلوی عقل و افکارم را سد کند و خدا نکرده پشیمونی به دنبال داشته باشد... ولی این افکار بر حسم غلبه نمی کرد... من مثل یک مجنون دیوانه ی سینا شده بودم... با صحبت های سینا دوبار از افکارم بیرون آمدم... : خانم گل ... راحت باش ... بلاخره هر کسی خواسته ای داره ٬ برنامه ای داره.... _ من هیچ خواسته ای ندارم... اگه داشتم می گفتم... فقط اینکه من سر قولم هستم... چادری میشم... فرصت نشد چادر تهیه کنم... امیدوارم فکر نکنید که.... _چادری شدن اختیاریه... من از شما نخواستم چادر بپوشید... _یعنی براتون مهم نیست که همسرتون بی چادر باشه.!!؟؟ _ من چادر رو خیلی دوست دارم... ولی اینکه یک نفر بخواد چادر بپوشه٬ باید با اختیار و باور خودش باشه٬ نه به خواسته کس دیگه _ من با اختیار خودم میخوام... دوس دارم اولین چادرمو شما برام بخرید... لطفا !! _ من در خدمتم... شما جون بخواه... با جمله های قشنگش قلبم از جا کنده میشد... اما با شجاعت تمام اولین سوالم را که خیلی ذهنم را مشغول کرده بود پرسیدم: شما قرار بود داماد بشید٬ جریان چی شد!!؟؟ ادامه دارد.. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
6 .... شما قرار بود داماد بشید ؛ چی شد؟ _ قراری در کار نبود ... مادرم یک نفرو معرفی کرد که به دلم ننشست.... از قضا همایون خبردار شد و تو دانشگاه شلوغش کرد ... همین... به قول مادرم که همیشه میگه : تو ازدواج از عقل و احساست برابر کمک بگیر... اگه عقلت تایید کرد ولی طرف تو دلت نرفت راضی به وصلت نشو... اگرم دلت رفت ولی عقلت تایید نکرد بازم راضی نشو... کسی رو هم که مادرم معرفی کرده بود مشکلی برای وصلت نبود ولی طرف تو دلم نرفت😐 جوابش را که شنیدم کاملا قانع شدم که درست میگوید.... چون خیلی قبولش داشتم... اما سوال های متعددی ذهنم را مشغول کرد: چطور شد که یکباره عاشق من شد 💞 و عقلش 😍هم تایید کرد !!؟؟ هر چند من همین را می خواستم... و با شنیدن حرفهایش عاشق تر میشدم ... ولی از طرفی تردید هم رهایم نمی کرد... پرسیدم: یعنی شما منو هم تایید میکنید هم دوستم دارید☺️؟؟!! یه جورایی برام معما شده!! آخه چطوری!!؟؟ البته این خیلی ارزشمنده برام ... به نظر من خوشبختی یک زن وقتی کامل میشه که شریک زندگیش هم قبولش داشته باشه و هم عاشقش باشه... _ من شما رو هم قبول دارم ٬هم باور دارم و هم عاشقتون هستم... معمای پیچیده ای نیست ... شما ارزش باور و عشق پاک رو دارید!! خودتون رو دست کم نگیرید ... قبلا هم گفتم.... شما لایق بهترین ها هستید!! با شنیدن حرفهایش جان تازهای در وجودم متولد می شد... به قدری حس خوبی داشتم که دلم نمیخواست دیگر نه کلامی بگویم نه بشنوم... فقط در سکوت این حس خوب را تا ابد تجربه کنم... شاکر بودم که جمله _ عاشقتم و باورت دارم _ را از زبان کسی می شنیدم که خودم را به پایش انداخته بودم وبرایش میمردم... سینا نگاهی به ساعتش کرد و گفت: بریم چادر بگیریم... ........ وارد مغازه که شدیم سینا رفت سمت چادر نمازها... گفتم: چادر مشکی می خوام.... _ نه ! من قول دادم چادر بخرم و میخرم... ولی چادر مشکی نمیخرم... قبلا هم گفتم بهتون اونو باید با اختیار و باور خودتون سر کنید... _ خب منم خودم می خوام کسی مجبورم نکرده _ اگر راضی بشید اجازه بدید من براتون همون چادر نماز بخرم... منم قبول کردم... هر چند زمان زیادی باهم نبودیم ... ولی گذر هر ثانیه جذابیت سینا را برایم بیشتر میکرد... باورم نمی شد که یک مرد تا این انداز به نظر یک زن و تصمیم شخصی او ارزش قائل باشد... همیشه تصورم این بود که اولین خواسته و شرطش چادر پوشیدنم باشه... انسان تا با کسی تعامل نداشته باشد نمی تواند درباره او و تفکرش نظریه قطعی بدهد ... من هم با اینکه سینا را قبول داشتم و باورهایش برایم ارزشمند بود... اما هر لحظه ابعاد شخصیت او برایم بازتر میشد... پیش خودم می گفتم: مگه من برای خدا چکار کردم که چنین مردی سر راهم گذاشته!!؟؟ من خوشبخت ترین زن روزگار میشم با همچین همسری..😊😊😊 سینا و خانوادهاش از تحقیق سربلند بیرون آمدند... داشتیم آماده میشدیم که به آزمایشگاه برویم... من چادر دوخته بودم.... با خوشحالی سرم کردم تا سینا سورپرایز بشه... اما پدرم چادرم را گرفت.... ادامه دارد.. 🌍 @kashkoolmazhabimehrab
سلام مطلب زیر رو بخونید و برا همه ارسال کنید ممنونم منتظر🌹
ما چندشب قبل برا خرید به یکی از مراکز دست فروشی شهر رفتیم میخواستم برایچ یکی از عزیزان یه جفت کفش برای هدیه روز تولد بخرم تقریباً یه مسیر دو ۳ کیلومتری رو تو این بازارچه ای که هست طی کردیم تو این بازاری که ما رفتیم هم سمت راست و هم سمت چپ مغازه های دستفروشی با انواع و اقسام کالا ها وجود دارد خب ما هم دنبال یه جفت کفش می گشتیم و البته با این شرط که راستش رو بخواید من این دو سه کیلومتری که پیاده روی کردم و ذهنم مشغول بود که بالاخره پیدا میشه پیدا نمیشه چون من به هر سو خرج کنیم و حتما باید بازار دستفروشان میرفتیم تا پول من برسه تا اون عزیزرو شاد کنیم را شاد کنم
شاید باورتون نشه اما متاسفانه در این بازار شلوغ و پر رفت و آمد و ... همه ی اجناس چینی بود یا به قول خود فروشندهها خارجی بود😒😒 واقعا خسته شده بودم نه از اینکه این همه مسیر راه رفتم تا بتونم یه جفت کفش رو پیدا کنم نهههه از این عصبانی بودم که مردم ایران با دست خودشون، پولی رو که خودشون در میارن رو به صورت کامل در اختیار چینی ها گذاشتن امشب نمی خوام در مورد این صحبت کنم که سیاست گذاریهای غلط و کلان کشور و دولت ها این بوده که باعث شده الان اجناس چینی در بازار ما زیاد باشه و عملا چین بتونه بازار ما را تسخیر کند بلکه امشب می خوام از این حرف بزنم که نقش ما مردم چیه و اگر ما بخواهیم تحریم کنیم خرید اجناس غیر ایرانی رو چه کمک بزرگی را میتونیم به اقتصاد مشکل دار فعلی کشورمون کنیم
خوب بالاخره تونستم یه جفت کفش ایرانی رو پیدا کنم و بخرم و برگردیم به سمت خونه و... اما روز بعد آدرس یه فروشگاه خونگی رو بهم دادن و رفتم که اون فروشگاهو هم ببینم گفته بودن که این فروشگاه همه اجناسش ایرانی هست و میشه اونجا با خیال راحت اجناس ایرانی خرید(که اشتباه بود) اما خوب نتونستم اون پیرهنی رو که می خواستم بخرم بخرمش و برگشتم به سمت خونه تو مسیر فکر میکردم به پیرهنی که نتونستم بخرم تو این فکر بودم که اگه منِ ایرانی اصرار کنم به خرید پیراهن ایرانی این خرید میتونه چه تاثیری روی اقتصاد و اشتغال کشور بذاره
می خوام با یه حساب سرانگشتی خیلی کوتاه و خلاصه بگم اگر منِ ایرانی اصرار کنم که پیراهنم رو از اجناس و تولیدات ایرانی تهیه کنم چه اتفاق بزرگی رقم میخوره تو کشور و چه زنجیره به هم پیوسته ای از رونق اقتصادی در بازار کشور رقم خواهد خورد
خوب پیراهن من رو باید یه خیاط بدوزه یه خیاط باید چرخ خیاطی داشته باشه یه خیاط باید پارچه داشته باشه یه خیاط باید نخ داشته باشد یه خیاط باید دکمه لباس داشته باشه چرخ خیاطی اون خیاط باید تولید کننده چرخ خیاطی داشته باشد چرخ خیاطی باید تعمیرکار داشته باشه نخ خیاطی باید کارخانه ریسندگی داشته باشه پارچه پیراهن من باید کارخانه پارچه بافی داشته باشه کارخانه ریسندگی و کارخانه پارچه بافی باید کارگر و مهندس و مواد اولیه داشته باشند مواد اولیه باید کارخانه تولید مواد اولیه داشته باشه تعمیرکار چرخ خیاطی باید قطعات داشته باشه برا تامین قطعات باید کارخانه تامین قطعات چرخ خیاطی داشته باشیم کارخانه تامین قطعات چرخ خیاطی باید کارگر و مهندس و مواد اولیه داشته باشه همه این کارخانه ها باید دستگاههای مربوطه و تخصصی خودشان را داشته باشند این دستگاهها باید تولید کننده خودشون رو داشته باشند این دستگاه ها هرکدوم مهندس مخصوص خودشو میخواد
خوب حالا فرض کنید هزار نفر در ماه مشتری این خیاط باشن حسین خیاط مجبور یک کارگاه خیاطی بزنه یا اینکه دو نفر نیرو را تو خونه استخدام کنه و در قالب مشاغل خانگی به کارشان بگیره مزون خیاط ها که حداقل پنج تا هستند با خود خیاط میشن ۶ نفر شیش تا چرخ می خوان حالا چرخه پست قبلی رو براشون تعریف کنید. خوب حالا بیاین هزار تا را بزرگ کنیم ۸۳ میلیون ایرانی وجود دارد نام مرد و پیر و جوان مانتو می خوان چادر میخوان پیراهن میخوان شلوار می خوان زیر پوش می خوان کفش می خوان عینک میخوان شونه می خوان ماشین ریش زنی میخوان مو کن می خوام ژیلت میخوان شامپو بدن میخوان شامپو صورت می خوان صابون میخوان رنگ مو می خوان لوازم آرایشی می خوان غذا میخوان میوه و سبزیجات میخوان پتو میخوان بشقاب میخوان چنگال میخوان قاشق میخوان لیوان میخوان جوراب میخوان گلدون توی خونه می خوان فرش می خوان مبل می خوان آینه میخوان کولر می خوان یخچال می خوان و.... باز هم بگم چی می خوان؟!😂