eitaa logo
کشکول زندگی
769 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
7 فایل
🦋کشول زندگی ¦ محفل خانواده‌های دوست‌داشتنی 🌼خندوانه و خوشبختی 📖پندانه و نکات تربیتی 💗عاشقانه و روابط خانوادگی 🏠همسرانه و ترفندخانه‌داری 💡تلنگرانه و موفقيت در زندگی 👤مدیر @bahar_bavar 🔰کانون @fowj_media 📢تبلیغ @rowshanan_ir 🌐سایت fowjmedia.com
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👂👆👂این اتفاقیه که برای گوش شما می‌افته وقتی با هندزفری یا هدفون صدای بلندی رو گوش می‌دید. مبارک باد 💐 ‌ 🆔️ @kashkul_zendegi
❤️ مـــٰــا مــــٰـانـــــده‌ایم دَر خَـــــم ⇠ایـــــن کـــــوچِہ هــٰـــا؎تَنـــــگ۔۔۔ □مـــٰــا رٰا بیـــٰــا أز ایـــــن هَمہ ⇠ دِلـــــوٰاپسے درآر... ⤸⤸بــَـــرگـــــرد رُوشنــٰـــا؎ ؛ دِل أنگیـــــز آفتــٰـــاب ۔۔۔ ⇇مـُــــولٰا؎ آب و آیـِــــنہ، ◇◇مــُـــولٰا؎ ذُوالفقـــٰــار.‌‌‌..𖣔⇉ ﴿سـَــــلٰام‌آرامِـــــش‌قَلبهــــٰـا𔘓⇉﴾ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ♥ 🆔️ @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 راز رسیدن به آرامش ✨ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🎙 استاد قرائتی عزیز حفظه الله مبارک باد 💐 🆔 @kashkul_zendegi
🍂بی تو تمام قافیه ها لنگ میزند دنیا به شیشه ‌ی دل من سنگ میزند... 🍂ساعت به وقت غربتتان گشته است کوک حالا مدام در دل من زنگ میزند... 🆔 @kashkul_zendegi
📱زنها مثل گوشی موبایلند! یک روز با باتری پر به زندگی شما می آیند.🥰 رنگی و شاداب، برایتان حرف میزنند، طنازی میکنند، هرکجا هر احتیاجی داشته باشید، به میزان توانایی شان برایتان کم نمیگذارند و تا آخرین نفس ها همه جوره کنارتان هستند. این زن همیشه مقاوم، از یک جایی به بعد با رفتار و نهایتا با کلام، آلارم میدهد که به اندازه ی قبل انرژی ندارم. 🙁 میبینی که به شادابی قبل نیست و رنگ هایش کمرنگ شده. با این حال باز هم در لحظات مهم کنارت است.🫂 ❌هی این کلافگی ها و بی رنگی هایش به تو هشدار میدهد که شارژش در حال تمام شدن است و تو هی باور نمیکنی. بالاخره یک شب میخوابی و صبح روز بعد میبینی زن همیشه شاداب زندگی ات، ساکت و خاموش شده. زن ها مثل گوشی موبایلند باید آن ها را با یک "دوستت دارم" یک "دلم برایت تنگ شده" یک "میخواهم همیشه کنارت باشم" یک "امروز زیباتر شده ای" یک بوسه، یک آغوش و یک محبت ِ مداوم شارژ کرد. حتی پیش از آن که شارژشان به مرز هشدار برسد. یازده درصد...شارژ لطفا ☝️👌 رابطه زناشویی👩‍❤️‍👨 🌹بفرست تا سهمی در شیرینی زندگیها داشته باشی 🆔 @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 "تو‌" بازمی‌گردی🌱 وعمرهای‌به‌سرآمده، عشق‌های‌گمشده، آبروهایِ‌رفته، بغض‌هایِ‌شکسته، واشک‌هایِ‌چکیده‌را‌ باز‌می‌گردانی... 🍃 🆔️ @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹برای بازشدن گره‌ای که نمی‌دونیم علتش چیه چیکار کنیم؟ 🎙حجت الاسلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤲 اللّهُمَّ‌ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّکَ‌ الْفَرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مبارک باد 🌹 🆔️ @kashkul_zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 چگونه به علاقمند بشم؟ 🟢 پاسخ جالب یک معلم به دانش‌آموزش را بشنوید. و صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد. 🌷 🆔 @kashkul_zendegi
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیاه و سفید فقیر و غنی غرب و شرق برای او فرقی ندارد… ⚘ که او رحمت است، نه تنها برای بشر و نه فقط در زمانی خاص؛ بلکه رحمت است برای «عالمیان». حتی برای من که قرن‌ها پس از آمدنش نفس می‌کشم! ⚘ محمد (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) معشوق خدا و سفیر اوست که همچون معبودش تحمل گمراهی، نقص و عذاب بندگان را ندارد. پس برای هدایت همگان جان‌فشانی می‌کند؛ تا جایی که خداوند به او می‌فرماید: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ»! ⚘ و من چقدر خوشبختم، که پیامبری چون تو دارم، ای مهر بی‌پایان.⚘ ✨أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج✨ مبارک باد ❤️ 💛 (ص)💚 (ع)💜 🆔 @kashkul_zendegi
❣ ⤸«سَـــــلٰام مُولٰا؎ خوبیهآ۔۔۔𔘓» بےتـُــᰔــو یَعقوب تـَــــرین دِلهُره هـــــآ۔۔ ⇠⇠ سَهم مَــن أســـــت! ڪٰاشکے پـــــیرَهنےأز تـُــــو۔۔ ⇇ بِہ﴿ کنـــــ؏ـــآن ۔۔𑁍﴾بِـــــرسَـــــد..♥️ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 مبارک باد بر همگان ❤️ (ص)💚 (ع)💜 🆔 @kashkul_zendegi
صد رحمت به مسلسل!💥 خاطره‌ای شاید مشابه!😉 ✍ عصر بود. سه نفری از ساختمان زدیم بیرون، که یک نفرمان به سرعت برق و باد خداحافظی کرد و رفت.🏃 طوری که احساس کردم با این کارش من را به یک دره‌ی عمیق هل داد و رفت. من ماندم و یک "بنده‌خدایی" که هم جایگاه علمی و اجتماعی او بسیار بالاتر از من بود؛ هم سن و سالش، (معذورم از معرفی بیشتر) خواستم خداحافظی کنم که گفت: - ببینید شما در نظر بگیرید...🤔 برای استفاده از تجربیات ارزشمند‌ش شروع خوبی بود؛ خدا خیرش دهد ولی به همان خدا، نه برای منی که تازه از یک کارگاه ۲ ساعته پر از چالش، بیرون زده بودم و در حالت عادی هم برای شنیدن و گوش سپردن، ۲ دقیقه نهایت ۵ دقیقه، بیشتر کِشش ندارم. مغزم خسته بود. 😕 او شروع کرد به حرف زدن ۱۰ دقیقه‌ی اول به توضیح و تشریح و حتی تدریس گذشت و انصافا استفاده هم بردم ولی از ۱۰ دقیقه‌ی دوم احساس کردم کلماتی که از دهان این "بنده‌خدا" خارج می‌شود دارد مثل تیر و ترکش به روح و روانم اصابت می‌کند. اینجا بود که صداهایی از درون سرم بلند شد؛ یک سرود دسته جمعی بود که از سلول‌های خاکستری ام می‌خواندند، بلند هم می‌خواندند: - زیر رگبار کلامت مغزم انگار زیر و رو شد...🤯 او حرف می‌زد؛ سلول‌ها لج کرده بودند و در چند دسته، هماهنگ شده بودند برای جنگ‌های نامنظم علیه من بینوا.🥺 چشم در چشم این "بنده‌خدا" نگاه در نگاه؛ مثلا داشتم تلمّذ می‌کردم و کسب فیض، ولی خدا شاهد است چیزی که نمی‌فهمیدم هیچ؛ صدایش را هم نمی‌شنیدم، بس که از درون سرم صدای طبل و سنج و شیپور و سنتور... می‌آمد.🥳 او داشت حرف می‌زد. نگاهی به سمت راست کردم دیواری بود با نمای آجری که تا پشت بام چند متری راه بود. سمت چپ هم یک ستون سنگی بزرگ با قطر نیم متر. دیدم نه از دیوار می‌شود بالا رفت و نه از ستون گاز گرفت. نمی‌دانم این جنون بود یا توهم؟!😰 داشت همچنان یک نفس از تجربیاتش می‌گفت... 🤓 ابرها آمدند و رفتند. کلاغ‌ها هم همین طور؛ خورشید هم داشت می‌رفت دیگر؛ حالا آن وسط یک گربه روی یکی از پله‌های نزدیک ما نشسته بود و غروب آفتاب را تماشا می‌کرد. دلم می‌خواست بزنمش که برود. یعنی من اعصاب نداشتم ولی آن حیوانی... خب دلش غروب می‌خواست. این بود اوضاعم...😶‍🌫 هر چه داشتم فکر می‌کردم چه طوری خداحافظی کنم که نه اسائه‌ی ادب باشد نه به دلش بیاید (چون واقعا آدم مهربانی است که در زندگی خیلی سختی کشیده خیلی) دیدم هیچ چیز به ذهنم نمی‌رسد.🥲 که بالاخره "بنده‌خدا" وسط حرفش از حالت رگبار روی تک تیر رفت و گفت: - سر تونم به درد آوردم☺️ "من" در نهایت بزدلی و نفاق گفتم: - نه! خواهش می‌کنم....😬 اینجا بود که سلول‌های خاکستری هنگ کرده و رفتن روی تنظیمات خودکار، دیدم اعضا و جوارح از کنترل خارج شده و ۳ بار بلند خندیدم! که ۲ بار آخر هیچ ربطی به صحبت نداشت و عصبی‌طور هم بود.😆 جالب که نمی‌دانم چرا از این حرکتم تعجبی نکرد و با همان لبخند ملیح داشت ادامه می‌داد!! 😱 نیم ساعت یا چهل دقیقه را ایستاده به بدترین شکل شنونده بودم.😩 القصه خداحافظی کردیم و خلاص شدم و در اولین موقعیت دور از انظار چند بار انگشتانم را گاز گرفتم و وحشت‌زده رفتم...😖😁 ✍ زهرا سیدی 💞 سالروز فرخنده صلی الله علیه و آله و سلم و علیه‌السلام و بر شما مبارک باد💞 🆔️ @kashkul_zendegi