1.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 حجتالاسلام عالی
💢چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟!!
🔸کوتاه و شنیدنی👌
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#دیه_زن #استاد_عالی #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
🌺🍃اینکه می گویید زن ها پیچیده اند گاهی هم بهانه گیر کاملا درست اما کافی است به همین زن پیچیده عشق بدهی دوستت دارم هایت را مانند وعده های دارویی سر ساعت به خوردش بدهید.
🌺🍃بعد بنشینید و ببینید این دارو چه اثر معجزه آسایی دارد آنگاه دیگر پیچیدگی ای در کار نیست زلال، شفاف، معلوم و ساده می شود بدون ذره ای ابهام و بهانه.
🌺🍃اگر در زن پیچیدگی زیادی می بینید بدانید خیلی وقت است داروی تقویتی محبت و دوستت دارم را از او دریغ کردید.
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#زن #عشق #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
🥀پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
🖤مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله
🥀در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
👤 کلیپ زیبای « دو تا اباعبدالله » با صدای کربلاییمهدی نجفی تقدیم نگاهتان... 🖤
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#امام_صادق #اباعبدالله #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡
❣ #سلام_امام_زمانم
💔دوباره جمعه و
دل بی قراری می کند
💚بهر دیدار مه روی شما
لحظه شماری می کند
💜در فراقت جمعه جمعه بی صدا
خون دل از دیده جاری می کند
┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄
#امام_زمان #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
284.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد
▪️جگری سوخته یاد از جگر سوخته کرد
🕯جگری سوخته کز داغ بر افروخته بود
▪️باز هم از اثر زهر جفا سوختـه بود
🕯شهادت ششمین اختر
▪️تابناک آسمان ولایت و امامت
🕯رئیس مذهب تشیع
▪️امام عشق و عرفان
🕯حضرت امام
▪️جعفر صادق علیه السلام
🕯بر تمامی عاشقان
▪️اهل بیت تسلیت باد 🏴
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#امام_صادق #شهادت_امام_جعفر_صادق #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
11.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 #استاد_عالی
💎 چهار رهنمود طلایی #امام_صادق (ع)
برای👇
1. کسانی که نگرانی و خوف بر آنها غلبه کرده است...
2. کسانی که اندوهگین هستند و غم و غصه دارند...
3. کسانی که مورد مکر و حیله قرار گرفته اند...
4. کسانی که طالب دنیا و نعمت های حلال آن هستند...
◾️ #شهادت_امام_جعفر_صادق علیه السلام تسلیت باد.
🆔 @kashkul_zendegi
2.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کم کم جمع شدن دور هم و
با خیال راحت خونهی دوست و
فامیل رفتن داره نوستالژی میشه!
حالا میفهمیم چه چیزای
کوچیک ولی با ارزشی داشتیم که
قدرش رو نمیدونستیم 🌸
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#نوستالژی #دهه_شصتی #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
♡﷽♡
❣ #سلام_امام_زمانم
🍃کاش صاحب برسد، بنده به زنجیر کند
🍂ما جوانان همه را در ره خود پیر کند
🍃کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
🍂با نگاهش به دل غمزده تاثیر کند
🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج
┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄
#امام_زمان #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
📆شنبهها، روز تولدِ هفتههاست!
🤔شاید امروز؛
همان شنبهایست،
که بارها به خودمان قول دادهایم،
🙃تا نقطهای کنار گذشتهْ، بگذاریم
و از سَرِ خط شروع کنیم!
👌شاید امروز، روز تولد دوبارهٔ ماست!
🌷شروع هفته تون عالی🌷
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#تلنگرانه #پندانه #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
🌼بر آنچه گذشت،
آنچه شکست،
آنچه نشد،
و آنچه ریخت،
حسرت نخور ...
در زندگی اگر تلخی نبود،
شیرینی معنایی نداشت🌷
┄┄┅✿❀💞❀✿┅┄┄
#تلنگرانه #زندگی_موفق #کشکول_زندگی🦋
🆔 @kashkul_zendegi
🌹🌹رمان #سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
#قسمت_هفتم
🌾چند روزی از اومدنم می گذشت سارا هم بالاخره به یکی از خواستگاراش جواب مثبت داد قرار شد بعد از چهلم سید هاشم مراسم نامزدی رو بگیرن.
عکسش رو برام فرستاد پسرخوشتیپی بود و به قول مامانم پولشون از پارو بالا می رفت مدام تعریفشون رو می کرد.😕
وسط حرفهاش منو مخاطب قرار میداد که یعنی همچین شانسی باید نصیبم بشه
🌸دیگه نمی دونست دلم اسیر کسی شده بود که هیچ کدوم از این امکانات رو نداشت ولی قلب من براش تند میزد!😅
انس عجیبی به این کتاب پیدا کرده بودم بیشتر معنی دعاها رو می خوندم چون تلفظ عربی برام سخت بود کلی غلط داشتم.
🌻دور اسم دعای کمیل، توسل، و زیارت عاشورا خط کشیده شده بود که همین کنجکاویم رو بیشتر می کرد.
از اینترنت این دعاها رو دانلود کردم هندزفری رو تو گوشم میذاشتم و از روی کتاب معنی ها رو می خوندم بخاطر همین ارتباط بهتری برقرار می کردم مخصوصا دعای کمیل که باید پنجشنبه هاخونده میشد.
🌺اخر هفته متفاوتی رو تجربه کردم همیشه به خوشگذرانی می گذشت اما حالا قدرش رو بیشتر می دونستم.
در رو قفل کردم و به دور از چشم بقیه می خوندم و اشک می ریختم.😭
🌿برای خودم هم عجیب بود این یک هفته بدون گوش دادن به اهنگ سپری شد. انگار همه دنیام این کتاب بود.
سید نهال عشق رو تو دلم کاشته بود و بدون اینکه خودش خبر داشته باشه جوانه میزد و بزرگتر می شد.😬
این تغییرات کم کم تو درونم شکل می گرفت و کسی متوجه تحولم نمی شد
🌸
البته ظاهرم هنوز مثل سابق بود همون تیپ و ارایش رو داشتم ولی موهام رو کمتر بیرون می ریختم و دیگه دور شونه هام پخش نمی کردم چون چهره سید مقابلم نقش می بست حتی تو خیال هم ازش حساب می بردم.😊
🌷از وقتی که نماز خوندن رو شروع کرده بودم ارامشم بیشترشده بود تو اینترنت می چرخیدم و کلی مطلب در مورد نماز سرچ می کردم خیلی زود یاد گرفتم و اطلاعاتم بیشتر شد
ولی صبح ها خواب می موندم بیدار شدن برام سخت بود!😫
❄چهلم اقا هاشم نزدیک بود وقتی فهمیدم بابام هم میخواد تو مراسم باشه خیلی خوشحال شدم 😍اما تا گفتم منم دوست دارم برم. مامانم مخالفت کرد😑
💢چند وقت دیگه نامزدی دختر عموته باید به فکر لباس باشی. نه ختم! همون موقع هم نباید می اومدی اشتباه از من بود.
باید راضیش می کردم تا این دل بی قرارم اروم میشد. و بالاخره راضی شد...
⭐بین وسایل کلیدی که می خواستم رو پیدا کردم تو انباری پر از خرت و پرت های اضافه بود، در کمد رو باز کردم بیشتر پارچه ها قدیمی و قیمتی بود اما بالاخره چیزی که می خواستم رو پیدا کردم محترم خانم همسایه محله قبلی از کربلا اورده بود دستی روی پارچه مشکی کشیدم اون موقع مامانم برای اینکه محترم خانم ناراحت نشه قبول کرد ولی بی استفاده موند فکر نمیکردم یک روزی به سرم بزنه و بیام سراغ پارچه.
🌷سریع گذاشتم تو کیفم تا سر فرصت پیش خیاط ببرم تصمیم نداشتم برای همیشه چادر بپوشم یعنی امادگیش رو نداشتم اما دلم می خواست این بار چادر رو امتحان کنم
🌹هنوز نرفته کلی استرس داشتم.
به جاده خیره شدم و به اتفاقاتی که گذشت فکر می کردم و اینکه چطور زندگیم زیر و رو شد. اولش می گفتم این احساس و هیجان خیلی زود فروکش می کنه اما روز به روز بیشتر شد
💐به سمت بابام برگشتم که در ارامش رانندگی می کرد
_میشه قبل از مسجد بریم حرم شاید برگشتنی وقت نشه.
ادامه دارد...
#رمان #عشق
🆔 @kashkul_zendegi