eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک عشق یعنی یک عمر تنها زیرخاک به یاد تمامی آنانی که رفتنند تا ما باشیم... شادی روح تمامی شهدا صلوات صبحتون شهدایی ☘🌸☘🌸☘
|💛| +| خدا مے‌تواند خرابے‌هاے بنده‌اش را جبران کند ولے غیرخدا نمے‌توانند. خدا مے‌فرماید: من مے‌توانم سیئات را بہ حسنات تبدیل کنم، تو خراب کردے؛ من درستش مے‌کنم :) .. | •|♥️ { ... خودت به داد این برس...! }
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴روایتی از کودکی که آرزوی او رفتن به حرم امام رضا (ع) بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهيد به قلبت نگاه ميكند اگر جايی برايش گذاشته باشی مي آيد مي ماند لانه ميكند تا #شهيدت كند .... و مَنْ عَشْقْتَهُ قَتلَتَهُ🌷 🦋
💐💐💐💐💐💐💐 باور داشته باش قرار بود سه شهید گمنام را در شهرستان چترود کرمان تشییع و خاکسپاری کنند . چترود تنها شهری است که به نام فاطمیه ( ع)مزین شده است .من هم برای تشییع به آنجا سفر کردم . تشییع شهدا قبل از ظهر با شکوه خاصی برگزار شد .موقع غروب و هنگام مداحی جوانی از بین جمعیت برخاست و گفت : میخواهم مطلب مهمی را بگویم . اوگفت : امروز صبح که برای مراسم تشییع می آمدم پر تردید بودم .زمانی که زیر تابوت یکی از شهدا بودم با خودم میگفتم یعنی اینها چه کسانی هستند ؟ مشتی استخوان ..... به شهدا گفتم : باید چیزی نشان دهید تا من اطمینان پیدا کنم . ظهر بعد از نماز خوابیدم ، به محض خوابیدن جوان زیبایی را دیدم که به سمتم آمد به من اشاره کرد و گفت : من همان شهیدی هستم که زیر تابوت من گلایه میکردی آمده ام بگویم امیدوار باش ، باور داشته باش . آرامش خاصی پیدا کردم .خوشحال شدم و به شهید گفتم : شما خواسته مرا اجابت کردی و تردیدم را از بین بردی آیا میتوانم کاری برایت انجام بدهم ؟ جوان نگاه پر محبتی کرد و گفت : آری ، من هادی هستم بچه اهواز فلکه چهار شیر و نشانه هم اینکه در محل مرا به نام دانشجوی مفقود الاثر میشناسند . به مادر پیرم بگو منتظر من نباش و نشانی من را به مادرم بده . بعد از صحبت این جوان با بنیاد شهید خوزستان تماس گرفتم و ماجرا را تعریف کردم و ساعتی بعد از بنیاد شهید خوزستان زنگ زدند و گفتند : پیگیری کردیم همه گفته ها صحیح است . با هم به اهواز رفتیم آدرس را پیدا کردیم زنگ خانه را زدیم پیرزن رنجوری با قد خمیده در را باز کرد .بی مقدمه گفت : از هادی من خبر آوردید ؟😭😭😭 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🕊🕊🕊🕊🕊
💚 یا صاحب الزمان عجل الله ✨تو بيا عزيز زهرا که تو سيد جهاني 💫که تو هم بهار مردم که تو هم بهار جاني ✨تو بيا که چشم مردم به ره عنايت توست 💫که تو هم طبيب دلها که تو نور دیدگانی 🌷 @katrat