eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌*: 💚 💚 بنویسید امید دلِ زهرا مهدی ست چاره کار همه ی مردم دنیا مهدی ست... السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ اَوْلِیآئِهِ... سلام بر تو ای مولایی که همچون پدران پاکت، بر ذره ذره این عالم ولایت داری. سلام بر تو و بر روزی که زیر پرچم ولایت تو جهان آباد خواهد شد. 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘ *بسم رب الشهدا*🕊 دل ڪه هوایی شود، پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند و اگر بال خونیـن داشته باشی دیگر آسمــان، طعم ڪربلا می گیرد دلها را راهی ڪربلای جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت "شهــــــداء" می رویم... *بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ* *اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ* *اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ* *اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم*
زنـدگۍ را درڪوچـ‌ه ها فریـادڪنند! اینگونـ‌ه بود ڪ‌ه ما بـارخودرا تاخط پایاݩ ڪشیدیم حالا چـ‌ه خنداݩ و سرمست ازآݩ زمستـاݩ گذشتیم حالا. چـ‌ه بۍ درد وآسـاݩ دست از ڪشیدیم 🌷  🍃🌷🍃🌷
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 *﷽ 🍃 باخاک یکسان کرد..😳😱😱😱🔥🔥 حتما ببینید خطاب به خائنین مملکت اللهــم عجــل لولیـک الفــرج                🌼🍃🌺🍃🌼 ✿💚لـبـیـک یـامـهدۍ(عج) 🌺ظهور امام_زمان(عج) صلوات دعای فرج *
💠عصــبانیــت بــی ســابقه ی شهیـــد همت😡 ✅ ۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد کـه فشـار زیـادی بـه نیـروهـا و کـادر تیـپ ۲۷ وارد آمـد. 🤕 به طوری که عکس العمـل هـای آنهــا، سخنـان تنــد 😠 شهیــد همـت را در جلســه روز ۹ مـرداد ۱۳۶۱ در پـی داشـت: 🔶"الان نماینــده امــام، اطمینـانش از لحــاظ بــرش عملیــاتی و کیـفیـت کــار، به دو سـه تـیپ اسـت. آنـوقــت، خـدایی نـاکــرده، کـادرهای مـا بیاینـد و بـه ما بـگوینـد ما دیگـر مـی خواهیـم بـه صـورت نیـروی عادی و پـرسنـل سـاده وارد عملیـات بشـویم؟ خـدا گـواه اسـت، بـه شــرف 💠حضــرت زهـــرا سلام الله علیها قسم، مـن سـه بار رفتـم پیـش محـسن رضــایی که بگــویم مـن استعفــاء می دهــم. مـن معلــم هستــم و مــی خواهــم بــروم بچسبــم بـه شغــل معلمـی. خــدا گــواه است هــر بار خــواستم این را مطــرح کنــم، جــرأت نکــردم و بــر خـودم لرزیــدم. دیـدم هـر جمله ای را کـه می خواستـم مطـرح کنـم، اشــک بـه چشـم محسـن مـی آورد،😓 ایـن بـود کـه خـودم رویـم نشــد و خجـالـت کشیــدم چیــزی بگویـم. علت اینــکه کـه اگـر کسـی بـود، اگر مسئـول مناسبـی در دستــرس آنها بـود، که دیگـر بـه مـن خـاک بر سـر نـمی گفتنـد تـو بیـا و مسئـولیت بگیــر. منــی کــه عرضــه ی چـــرخــاندن بیست نفــر آدم را هم نــدارم. چــه برســد به اینــکه بیــایم و مسـئولیت شرعــی خــون سه چهار هزار نفر آدم را در یک تیــپ به عهـــده بگیـــرم. خــود شمــا هــم همینطــور. تـک تـک مـاهــا هــم همینطـــور. عــرضــه ی چــرخانــدن خــودمان را هــم نداریــم. خودمــان را هــم را نمــی تــوانیــم بســازیم، بچــرخــانیم و فرمانــدهی کنیــم، دیگــر چــه بــرسد بـه اینکـه بیـاییم و سـه چهــار هــزار نفــر را فرمــاندهی کنیــم، نـــداریـــم! اگـــر کســی چنیــن عرضـــه ای را دارد، بیایــد و بــگویــد. ولـــی آیـــا حیثیت اســلام و انقــلاب چـنیـن اظهــار خستگـی را از مــا قبـول مـی کنــد؟ و به قــول بــرادر رضـا(چــراغی) کــه دیشــب مــی گفــت: مــا به ایــن ترتیـب بـایـد مــرگ بـر شـاه هـم نمی گفتیم! وقتـی گفتیم، بایــد پــاے آن بایستیـــم!" 💠 منبـع: نـوار جلسـه ی روز نهـم مــرداد مـاه سال ۱۳۶۱، محـوطه ی بیـرونی قـرارگاه مرکـزی کـربلا
آیت ‌اللہ مجتهدے: ⇜وقتے ◥حیا ◣رفت ایمان انسانیّت مے رود ⇜چون حیا پوششے براے ایمان است. ⇜آن وقت هر چہ ⇜حیوان درونیت ، ⇜شیطان درونیت مے گوید انجام مے دهے ، ⇜هر رقم جنایتے مے ڪنے. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💕💕💕
حاج قاسم سليماني: شرط شهید شدن شهید بودن است.. اگر امروز کسی را دیدید که بوی 🌷 شهید 🌷 از کلام رفتار و اخلاق او استشمام شد،بدانید او شهید خواهد شد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند... روحت شاد سردار دلها
💚حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: برای ، این را هر و بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ (سه ‌مرتبه)) اللّٰهمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود که هر کس را بخواهی درآن قرار می‌دهی قرار بده! 📚بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧
•.✿همه حــیاے یڪ پسر اینہ ڪہ؛ وقتے نگاهش بہ دخترے میفتہ. سر شو بندازه پایین ↵بگہ میخوام با این چشــما آقـــامــــــو ببینم🦋^° . ✤سلامتےپسرهاۍباحیاےڪانال‌ صلوات♥️🌱.• .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به روایت امیرحسین .........……………………………………………… روی کاناپه کنار پدر میشینم و شربت آلبالویی که مامان زحمتش رو کشیده بود رو برمیدارم. مامان_زنگ زدم بهشون _ به کی؟ مامان_ به مامان حانیه کاملا میدونستم حانیه کیه ولی ترجیح دادم بگم_ حانیه؟ مامان_ اها. یعنی نمیدونی که کی رو میگم. از دروغ متنفر بودم پس مجبور شدم بگم _ خانوم موسوی؟ مامان_ خب حالا ، خانوم موسوی _ خب؟ مامان _ قرار شد فردا بریم خاستگاری با شنیدن کلمه خاستگاری مقداری از شربت میپره تو گلوم و به سرفه میوفتم. بابا میزنه پشتم و یکم حالم بهتر میشه. مامان_ مادر جان اگه میدونستم انقدر مشتاقی که زودتر زنگ میزدم . اولش بیخیال مخالفت میشم اما بعدش خودمو به خاطر این فکر سرزنش میکنم سریع میگم _ مامان من مشتاق چیه؟ نباید زنگ میزدید. بابا_ چرا ؟ _ پدر من شما که مخالف ازدواج من با یه خانوم مذهبی بودید . بابا_ این که مذهبی نبود، مگه ندیدی حتی چادرم سرش نبود. _ مگه هرکی چادر سرش نباشه مذهبی نیست؟ چه ربطی داره پدر من ؟ مامان_ دیگه زنگ زدم. الانم فقط باید بگی چی ؟ _ چشم. دیگه چی میتونم بگم؟ حالا بماند كه از خدام بود و البته تو دلم غوغا " واي خدايا، من چم شده؟" مامان_ اميرحسين جان. مادر. خدايي دوسش نداري؟ سرمو پايين ميندازم. مامان_ واه تو که از خداته دیگه چرا بدخلقی میکنی _ ببخشید. شرمندم. . . . شكرلله حمدلله عفواًلله واقعا به نماز شب و سجده شكر احتياج داشتم. اينكه مونده بودم چجوري به مامان بگم كه از اين خانوم خوشم اومده و خودش پيشقدم شد، سجده شكر لازم بود. فقط خودمم نميدونم چرا يه دفعه اونجوري مخالفت كردم. كلا خوددرگيري دارم. 😐 سجاده رو جمع میکنم و دراز میکشم رو تخت. میخوام مرور کنم همه این چند وقت رو، از دربند تا اون شب مهمونی ، میخوام ببینم دقیقا کی دلم رو باختم؟ اما خودم هم این حس رو درک نمیکنم، منی که معیارم حجاب و چادر بود ، اما دوباره به خودم تشر میزنم ، مگه همه چی چادره ؟ این دختر، پاکی داشت که شاید تو خیلی از دخترای چادری نمیشد پیدا کرد . شاید همون روز اول تو دربند، یا نه شایدم مسجد با دیدن چادرش ، یا نه شایدم اون شب ، شایدم اصلا اون شب تو خونشون. نمیدونم نمیدونم نمیدونم وای خدایا. اصلا به من چه. 😐 بیا خل شدم رفت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 تو آن تك بيت نابي كه غزل هايم به پايش سجده افتادند.... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 😐 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹 💍💍