eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
بیٰا تا بپیچد هَمه‌جٰا شمیم نفس هایت مُرده ای جٰان میخواهَد ! اینجا کسی مُنتظرِ عِطرِ مَسیحٰاییِ توست... 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
Deltangam-anvarolhodaqom.mp3
3.02M
یا ابن الحسن روحی فداک متی ترانی و نراک
و ای کاش یکی از این صبح ها صدای تو را نفس بکشم... صبحت بخیر نازنینم.... ‏لست بعيداً عنی انا أُحادثک كثيراً فی قلبی از من دور نیستی در دل فراوان با تو سخن می گویم الهم عجل لولیک الفرج
✨🍃 🕊🌷 ✨شهید که شد جنازش موند تو منطقه. حاج حسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم . رفتم منطقه ، همه جا رو آب گرفته بود . ✨هر چی گشتم اثری از علی نبود خبرش رو که به حاجی دادم ،باورش نشد. ✨خودش اومد باز گشتیم ، فایده نداشت ، جنازش موند که موند ... 🍃علی دو سال قبل توی بقیع متوسل شده بود به بانوی مدینه . خواسته بود شهید که شد بی مزار بمونه شبیه بی بی. 💚حاجتش رو گرفت ، همون طور که میخواست گمنام باقی موند و بدون مزار . 🥀سردار شهید علی قوچانی
✍از پیرمرد دانایی پرسیدند:🌱 تا بهشت چقدر راه است؟🤔 گفت یک قدم. گفتند:چطور؟ گفت: یک پایتان را که روے نفس شیطانی بگذارید پایِ دیگرتان در بهشت است♥️ ✨اللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
🕯 هر وقت موضوعی خیلی فکرت رو مشغول کرد✨ بدون هنوز باور نداری همه چیز دست خداست⏳🍂 اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج
🌱|عَسَی‌أن‌تَكرَهُ‌شَيئًاوَهُوَخَیرٌلَكُم...🌱 👈گاهی دعاهایمان و اصرار بر آن ، خود گره‌ای بر زندگیمان می‌شود! پس؛ 🍃دعا کن و "خیر" بخواه، اما نھ آن خیری که تو فکر میکنی...! 📚آیت‌الله‌حق‌شناس
عهدنامه جالب سه نوجوان بسیجی ... اما هر سه شهید شدند
مولای غریبم جمعه ای دیگر از اندوه زمین رد شده است...دردِ ما در همه آفاق زبانزد شده است... پس کجایید ؟! جهان معجزه گر می خواهد...آسمان بی‌کس و تنهاست ،پدر می خواهد... العجل‌مولای‌غریبم تعجیل در فرج مولایمان صلوات
همسرشهید برونسی نقل می کنند: روزی خود شهید خاطره ای را از جبهه برایم تعریف کرد و گفت🌹 کنار یکی از زاغه های مهماتها سخت مشغول بودیم و مهماتها را درون جعبه های مخصوص می گذاشتیم و درشان را می بستیم. 🌹گرم کار یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه با چادری مشکی. داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها. با خود گفتم : حتما از این خانمهایی است که میان جبهه. 🌹اصلا حواسم  به این نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. 🌹انگار آن خانم را نمی دیدند. قضیه عجیب برام سوال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهم جریان چیست. رفتم نزدیکتر تا رعایت ادب شده باشد. سینه ای صاف کرده و خیلی با احتیاط گفتم : خانم جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشین. رویش به طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟🌹 یک آن ، یاد امام حسین (سلام الله علیه) افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد. خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست . بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. 🌹خانم همانطور که رویشان آن طرف بود فرمودند: هرکس یاور ما باشد، البته ما هم یاری اش می کنیم . 📌 خاطره ای از زندگی سردار شهید عبدالحسین برونسی 📚 منبع : کتابهای خاک های نرم کوشک نوشته سعید . یا قَتیلَ العَبَرات:🌹 میرسد بوی چادر خاڪی از ڪنار تمام پیڪرهـا فاطمیه ، شلمچه این ایام صحنه‌ی ڪوچه بود معبرها🌹