صادق_آهنگران_شب_است_و_سکوت_است_و (2).wma
964.8K
📢 صوت | حاج #صادق_آهنگران
🍀 شب است و سکوت است و ماه است و من
🌸 فغان و غم و اشک و آه است و من
#پنج.شنبه.های.شهدایی
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که با سر رفتند و بدون سر آمدند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که با پای خود رفتند
و بر دوش مردم برگشتند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که سالم رفتند
و با چند تکه استخوان برگشتند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که مونسی جزء نسیم
صحرا و حضرت زهرا (س) ندارند
🌹سلام بر شهدا؛
🍃همانهایی که از همه چیزشان
گذشتند و رفتند تا ما بمانیم
#شهـــــدا.شرمنده.ایم
#رفتند_تا_بمانیـــــم
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#داستان_واقعی
#قصه_دلبری
قسمت۱۵
*═✧❁﷽❁✧═*
کمک دست بقیه هم بود.
خیلی به زوار سالمند کمک می کرد👌
مادر شهیدی با دخترش آمده بود. طواف و کارهای دیگری برایش مشکل بود😔دخترش توانایی بعضی کارها را نداشت.
خیلی هوایشان را داشت. از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس📸 گرفتن از مادر و دختر.
یک بار وسط طواف مستحبی,شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه 👀می کنند مگه ظاهر یا پو ششمان اشکالی دارد?
یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا من را کشید کنار وگفت:
(صدقه بذار کنار. اینجا بین خانما صحبت از تو وشوهرته که مثه پروانه دورت می چرخه😳) از این نصیحت های مادرانه کرد وخندید☺️ وگفت:( اینکه میگن خداوند متعال در وتخته رو به هم جفت می کنه, نمونه اش شمایین!)
دائم با دوربینش 📸چیلیک چیلیک عکس می گرفت.
بهش اعتراض می کردم:
(اومدی زیارت یا عکس بگیری?)
یک انگشتر💍 عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی آن حک شده بود:(یا زهرا ) در مکه داد شیعه ای یمنی.
وقتی رفتیم مکه گفت:(دیگه دوست ندارم بیام,باشه تا از دست سعودی ها آزاد بشه.)
کلاً نه تنها مکه یا جاهای دیگر, درخانه هم کاری می کرد که وصل شود به اهل بیت 《علیهم السلام》✅
خاصه ی امام حسین (علیه السلام) یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم وبعد بهش عشق وعلاقه💞 پیدا کنم.
همین کارهایش بود.
دیدم دیوانه وار هیئتی است. همه دوست 😍دارند در هیئت شرکت کنند.
ولی اینکه چقدر مایه بگذارند, مهم است.
اولین حقوقی💵 که از سپاه گرفت۲۵۰ هزار تومان بود.
رفت با همان کتیبه خرید برای هیئت.
از پرده فروشی, ریش ریش های پایین پرده را خرید وبه کتیبه ها دوخت وهمه را وقف هیئت کرد. پاتو قش پاساژ مهستان بود.
روی شعر گفتن برای امام حسین《علیه السلام》 خیلی وقت گذاشت.
شعارش این بود:(ترک محرمات, رعایت واجبات و توسل به اهل بیت 《علیهم السلام》,💯
موقع توسل , شعر وروضه می خواند. گاهی وا گویه می کرد.
اگر دو نفری بودیم که بلند بلند با امام حسین 《 علیه السلام》صحبت می کرد.
اگر کسی هم دور برمون نشسته بود, با نجوا توسلش را جلو
می برد.
بیشتر لفظ ارباب را برای امام حسین《علیه السلام》 به کار
می برد.
عاشق 😍روضه های حاج منصور بود. ولی در سبک سینه زنی. بیشتر از حاج محمود کریمی خوشش می آمد.
نهم فروردین سال🗓 نود, در تالار نور شهرک شهید محلاتی عروسی💞 گرفتیم و ساکن تهران شدیم. خانواده ها پول گذاشتند روی هم و خانه ای🏠 نقلی در شهرک شهید محلاتی برایمان دست وپا کردند.
خیلی آنجا را دوست 😍داشت. چند وقتی که آنجا ساکن شدیم و جاهای دیگر تهران را دیدم, قبول کردم که واقعاً موقعیتش بهتر است👌
هم محله ای مذهبی بود وهم ساکت و آرام.
یک دست تر بود.
اکثر مسجدهای🕌 شهرک را پیاده می رفتیم تا ارتفاعات شهرک شهید محلاتی. موقع برگشتن پام پیچ خورد,خیلی ناراحت😔 شد. رفتیم عکس گرفتیم, دکتر گفت:(تاندون پا کمی کشیده شده نیازی نیست گچ بگیرین.)
فردای آن روز رفت یک جفت کتانی👟 خوب برایم خرید با اینکه وضع مالی اش چندان تعریفی نداشت.
کاملاً دست و دلباز بود.
اهل پس انداز نبود.
حتی بهش فکر نمی کرد. موقع خرید اگر از کارت💳 بانکی استفاده می کرد, رسید نمی گرفت❌
برایش عجیب بود که ملت می ایستد تا رسید خریدشان را نگاه کنند😳
❅ೋ❅🌸❅ೋ❅
👈 ادامه دارد... 🔜👉
💚:
کاش ...
خنثی کردنِ نفس را هم ،
یادمان میدادید ...
میگویند :
آنجا که نفس مغلوب باشد
عاشق میشوی ⚘