نوجوان زیباروی
عکسهایم به #شهادت رسید... "محمد محمود نذر" خبرنگار شبکه تلویزیونی المنار، درحالی که مشغول فیلمبرداری از پیشروی نیروهای حزب الله و ارتش سوریه برای آزادسازی کامل شهر حلب بود، به دست تکفیریها به شهادت رسید.
عاشورای سال ۱۳۷۴ در شهر نبطیه در جنوب لبنان، برای اولین بار چهره زیبا و جذاب محمد نظرم را جلب کرد و از او عکس گرفتم... سال ۱۳۷۷ هنگامی که به روستای عربصالیم در جنوب لبنان رفتم، محمد را دیدم و مجددا از او عکس گرفتم.
بعدها شنیدم محمد به صفوف مقاومت اسلامی پیوسته است؛ خیلی دنبالش بودم تا ببینمش... سرانجام محمد که در تبلیغات نظامی مقاومت اسلامی (اعلام الحربی) فعالیت داشت و با شبکه المنار کار می کرد، در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۴ به دست تکفیریهای داعش در سوریه به #شهادت رسید.
خدا شرّ تکفیریها و صهیونیسم را از سر جهان اسلام کم کند.
روحش شاد
حمید داودآبادی
#حزب_الله_لبنان
#شهید_محمد_محمود_نذر
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
مداحی آنلاین - سامرایی ترین گدات منم - ابوالفضل بختیاری.mp3
1.79M
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)
💐سامرایی ترین گدات منم
💐کمترین بنده نگات منم
🎤 #ابوالفضل_بختیاری
👏 #سرود
👌بسیار زیبا
🌷گلچین بهترین #مولودی های روز
✅نقش نماز در درمان بیماری ها
✍آیت الله بهجت
✅شخصی می گفت: من بیمار شده و به دکتر
مراجعه کردم . دکتر گفت: شما باید ورزش
کنید، اگر چه به زیاد نماز خواندن! من هم
زیاد نماز خواندم و بیماری ام که سردرد بود
خوب شد.
نقش نماز در سلامتی جسم انکار ناپذیر
می باشد. خم شدن مکرر سر به پایین در
هنگام رکوع و سجود، سپس بالا آمدن سر
هنگام ایستادن و نشستن کمک می کند که
خون بیشتری به مغز برسد. سجده باعث
آسودگی و آرامش در فرد می شود و
عصبانیت را کاهش می دهد.
مدت زمان ذکر رکوع باعث تقویت عضلات
صورت و گردن و ساق پا و ران ها می شود
و به این ترتیب به جریان خون در قسمتهای
مختلف بدن کمک می کند.
📚منبع: توصیه های پزشکی عارفان،
آیت الله بهجت،ص ۳۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خدایا_من_اشتباه_کردم...
🎥کلیپ #تصویری
حضرت #آیت_الله_بهجت
چه کرده ایم که این همه سختی و گرفتاری برایمان پیدا شده؟ وسط این همه مشکلات باید چه کنیم ؟
❤وضو در هنگام #کار...✅
❤به مثابه تطهیر در حین #عبادت است✅🔑
هر مقدار که در حین کار عرق می ریزید
🌻خودتان را صاف میکنید،پس هر صبح
🍁که برای کار بر میخیزید وضویی بگیرید
🍀و بعد از آن نوزده بار.....👇✅
[🔑بسم الله الرحمن الرحیم🔑]
🌺به عدد حروف این آیه ی مبارک تلاوت کنید
🍃تا آن ▪وضو▪تطهیرتان کند و آن(بسم الله)
🍂آفات و بلیات و شعله های اشتغالات جهنمی
🌳دنیا را از شما دور نماید.
___
این قدر به زورِ بازویتان متکی نباشید،رزق را باید
از جای دیگر بدهند همچنان که جناب رسول الله
می فرمایند:▪دم علی الطهاره یوسع رزقک▪
شما دائما اهل طهارت و پاکی باشید رزقتان
وسیع خواهد شد.ان شالله عرض خواهیم کرد
که اصلا یکی از راه های به دست آوردن روزی..
✅وضوو✅ است........
👤استاد صمدی آملی دامت برکات
📚شرح مراتب طهارت،جلد اول و دوم📚
╭┅──────┅╮
❤ @katrat
╰┅──────┅
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
💝زندگینامه #شهیدحججی💝 💥قسمت هشتم💥 #شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد. بهم میگفت: "زهرا،
💥قسمت نهم💥
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔