🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
و این مادر گرامی شهید از سفر اخیرش به سوریه و زیارت حرم حضرت زینب (ص) میگوید: از ایشان چه میتوانستم بخواهم در مقابل مصائب بزرگ عقیله بنیهاشم و هیچ نخواستم و خجالت کشیدم و فقط دعا کردم تکلیف شهادت و یا اسارت فرزندم روشن شود تا این بیخبری تمام شود...
علی آقا، عاشق سیره و شخصیت شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی بود. مادرش برای رفتن به سوریه خیلی ساده و سریع رضایت داد و با توصیفی که از شهادت دوستانش در سوریه کرد و به طبع مادرش من هم بالاخره راضی شدم.
موقع رفتن خودم علی را رساندم، میخواست دستم را ببوسد که اجازه ندادم. همان لحظه و شوق نگاهش فهمیدم که این سفرش بازگشتی ندارد..
🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
در سوريه به ابوامير معروف بود. هميشه براي رزم آماده بود، به همين خاطر خود را از فاوا - مخابرات - رسانده بود به خط و عضو اطلاعات شده بود. روز ٢٢دیماه نودوچهار ساعت١٧، درست فرداي روزي كه بچههای گردان فاتحين نوبت بهنوبت با ايثار و رشادت مثالزدنی خود را فداي عمه سادات میکردند، طاقت نياورد و با چند نيروي سوري به خط زد.فرداي آن روز يكي از دوستانش به مقر میآید و سراغش را میگیرد؛ دوستانش میگویند: ابوامير گل کاشت و جاموند. حالا ابوامير به «شير خان طومان» معروف است.
🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
در فرازهایی از وصیت شهید می خوانیم: «خواسته من از شما این است که لحظه ای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید» و دوست دارم عشق به ولایت و روحیه جهادی را در دل فرزندم زنده نگه دارید و برای امیر حسین عزیزتر از جانم دعا می کنم شهید راه اسلام و ولایت شوی
🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊