eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
@k_amirboroumand(i124)تلگرام.mp3
13.4M
مداحی زمینه:مرو مادر من... مداح کربلایی امیر برومند.
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«شفاعت مادر» اسباب شفاعت حضرت زهرا چیست؟ استاد رائفی_پور ویژه فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبادا برخی مسئولان شما را ضعیف کند.☝️ مبادا دنیازدگی برخی شما را از هواداری دور کند. ما تا آخرین نفس، پای انقلاب بودیم.✌ 🌿 یاد شهدا با صلوات🌹
شهید شب قدر شهید جوادکاکه جانی🌹 شهید جواد کاکه جانی در دوم اریبهشت ماه سال 1368 در خانواده ای مذهبی و ولایت مدار در شهر دلبران از توابع شهرستان قروه دیده به جهان گشود . روحیه جهادی و شهادت طلبی این شهید گرانقدر در دفاع از حرم اهل بیت پیامبر (ص) و وطن، از او شخصیت و الگویی برای همرزمانش ساخته بود که همیشه جاودان خواهد ماند. ایشان درآذرسال1394 با آرزوی همیشگی اش برای زیارت امام حسین (ع) تصمیم گرفت همراه با زائران ابا عبدالله حسین (ع) در پیاده روی عظیم اربعین حسینی شرکت کند، در حالی که مقدمات سفر فراهم شده بود تصمیم گرفت برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) عازم سوریه شود . دلتنگی ها بعد از 45 روز به پایان رسید و شهید در حالی که به آرزویش برای شهادت نرسیده بود بازگشت. این مرزبان دلاور و مدافع حرم شش ماه بعد در حالی که فرزندش محمد حسین پنج ماهه بود برای دفاع از وطن در منطقه کو هسالان شهرستان سرو آباد در تاريخ6/4/1395 در درگیری با عناصر ضد انقلاب درماه مبارك رمضان و در شب پر فضیلت قدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزویش که نوشیدن شربت گوارای شهادت و وصال به معبود وهمنشینی با سید الشهدا بود رسید . (معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما ڪپی برای تمام گروه ها و کانال ها ازاد است) زڪات دانستن این مطلب ارسال برای دیگران است
من از خاک پای تو سر بر ندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم شبتون زهرایی...🏴🏴🏴
📨 ♦️شهیــد ▫️همســر شهیــد نقل می‌کنند: یک‌روز تو خیابون احمدآباد مشهد در حال راه‌رفتن بودیم که حسین‌آقا از اوضاع حجاب و پوشش خانمها در اون مکان به‌شدت ناراحت شد؛ ▫️گفت: جرات نمی‌کنم حتی لحظه‌ای، چشم‌هام رو به روم رو نگاه کنه! مگر این خانم‌ها که این طور وارد خیابان میشن برادر یا شوهر یا پدر ندارند؟! ▫️بعد متوجه صدای اذان مغرب شد و گفت که دیگه امر به معروف و نهی از منکرِ زبانی فایده نداره رفت و از جلو یک مغازه یک کارتُن آورد و من متعجب او را نگاه می‌کردم! کارتن رو باز کرد و ایستاد و با صدای بلند شروع کرد به اذان‌گفتن؛ ▫️مردم همه نگاه می‌کردن؛ اصلا نگاههای مردم براش مهم نبود؛ شروع کرد به نمازخواندن؛ من خیلی خجالت کشیدم؛رفتم یک‌متر اون طرف‌تر ایستادم؛ کاش اون.روز می‌رفتم و باافتخار کنارش می‌ایستادم؛ آدم‌هایی که درحال رفت و آمد بودند، مثل آدمهای متحجّر به او نگاه می‌کردند. ▫️نمازش که تمام شد کارتُن رو برداشت و گذاشت سر جاش و گفت الان باید با کار عملی امر به معروف را انجام داد و من الآن معنی حرف آن‌سال او را می‌فهمم.