# سلام اقا جان صبحتبخیر #امام_مهربان ما
#پدر_عزیز و مهربان ما
#طبیب ما
#یا_سیدنا_و_مولانا
ما
هر روز صبح
به امید سلام به شما
چشم باز می کنیم...
السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ
#یا_صاحب_الزمان_ادرکنا
⚘#اَݪٰلّہُـمَّ_عجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
خیلےزیباسٺ حتماً بخونید👌🏻
#برگه_امتحان📑
+سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔
+این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐
+به نظرنتون کارخوبیه⁉️🤔
+کیا موافقن؟؟؟ ✅
+کیامخالف؟؟؟؟ ❌
_اکثر دانشجویان مخالف بودن❕❌😡
_بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏
_بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن❕"😤
_بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته❕😰
+تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄
_همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔
+ولی استاد جواب نمیداد...😐
_یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی❓
_ شما مسئول برگه های ما بودی❓😡😤
+استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝
+استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️
_همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین⁉️⁉️
_گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓
_درس خوندیم📚📖🖊
_هزینه دادیم💵💶💷
_زمان صرف کردیم...🕒
+هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝
+استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه❓
_یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄
+استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
_صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱
+استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌
_دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
+برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه⁉️🤔
+بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔
_+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔
💔تنها کسی که موافق بود ....
💔فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود... 😔😔😔
20.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ فوق العاده است 👌
اگر دعای مستجاب نشده دارید
اگر زندگی توام با سختی و مشکلات دارید
اگر زودرنج عصبی و حساس هستید
اگر حس رقابت و چشم وهم چشمی ارامشتون وگرفته
حتما حتما ببیند
🌷ب یاد شهیدان🌷:
نام : فریدون
نام خانوادگی : احمدی سامله
نام پدر : تاریمراد
تاریخ تولد : ۱۳۵۵/۱۲/۱۳ - کرمانشاه🇮🇷
دین و مذهب : اسلام شیعه
وضعیت تأهل : متأهل
شـغل : پاسدار
ملّیـت : ایرانی
تاریخ اسارت:۱۳۹۴/۱۰/۱-خانطومان🇸🇾
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ - حلــــب🇸🇾
مــــزار : گلــــزار شهــــدای کرمانشــــاه
توضیحات: ۱۴ماه شنکجه و اسارت توسط گروه تکفیری فیلقالشام در سوریه
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🖋 راوی؛ همسرشهید
ایشان می گفت؛
برای دفاع از اسلام، برای دفاع از کشور هرجایی باشد می روم و جانم را هم در این راه می دهم.
#شهید_فریدون_احمدی🌹
#سالروزولادت🎈🎂🎈
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌸🌿🌸🌿🌸
🌼☘🌼
🌹
📜روایتی از زندگی
شهید مدافعحرم فریدون احمدی
🔹شهید فریدون احمدی ۱۳ اسفند ۱۳۵۵ در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود؛ ایام کودکیاش با دفاع مقدس همزمان شده بود. پس از تحصیلات، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول شد و با گسترش تروریستهای داعشی و تجاوز آنان به حرم آلالله، قصد رفتن به سوریه کرد.
🔸شهید فریدون احمدی سرگذشت عجیبی نسبت به بقیه شهدا دارد. شهید احمدی که یکبار قصد رفتن به سوریه را در سال۱۳۹۲ داشت، با مخالفت خانواده نتوانست به صحنه مقابله با تروریستهای تکفیری اعزام شود. پس از چندسال وقفه، این پاسدار کرمانشاهی در آبان ۱۳۹۴ به صورت داوطلبانه عازم سوریه شد.
🔹از همان ابتدا، حاج فریدون خستگیناپذیر در عملیاتهای مختلف حاضر میشد تا اینکه پس از چندروز از نخستین اعزام، مورخ ۲۹ آذر ۹۴، عملیات مهمی در خانطومان انجام میشود که طی آن نیروها در آنجا محاصره میشوند و از تیپ حاجفریدون درخو
حاجفریدون درخواست نیرو میکنند؛ حاج فریدون داوطلبانه وارد عملیات میشود اما به همراه دو تن دیگر از نیروها، در پاتک تروریستهای تکفیری فیلقالشام گیر میکنند و اسیر میشوند.
🔸تروریستها یکی از همرزمانش را همانجا شهید میکنند و حاج فریدون را به همراه رزمندهای دیگر به اسارت میبرند. در اولین روز اسارت، آنها را از یک تونل رد میکنند و چنان کتک میزنند که کمر دوست همرزم و فک فریدون میشکند؛ آنها را به شدیدترین شکل شلاق میزدند و شکنجه میکردند. از همین جا بود که ۱۴ماه اسارت حاج فریدون احمدی در چنگال تروریستهای تکفیری شروع میشود.
🔹در ۲۰۰روز ابتدایی اسارت، آنها را داخل یکونیممتر جا انداخته بودند و وقتی بیرون میآوردند، به مدت پنجساعت زیر آفتاب داغ سوریه میبستند. در این ۲۰۰روز ذوبشان کردند چون حاج فریدون قبل از اسارت، نزدیک به ۱۰۳کیلو وزن داشت اما در دوران اسارت، وزنش به ۶۰کیلو رسیده بود. بعد از اینکه آنها را زیر آفتابی سوزان نگه میداشتند، داخل سلولی یکونیممتری میانداختند که یکی باید در آن دراز میکشید و یکی میایستاد.
🔸شهید احمدی یکبار هم خم به ابرو نیاورد و همیشه شجاعانه مقاومت کرد و از هیچ چیزی نمیترسید. اگر عکس اسارتش را ببینید، هیچ نشانی از ترس در صورتش نیست و با لبخندی همه تکفیریها را به سخره گرفته است.
🔹شهید احمدی در طول مدتی که آنجا بود، به زبان عربیمسلط شده بود و متوجه میشود تروریستها میخواهند در منطقهای که او قبل از اسارت آنجا خدمت میکرده، عملیات انجام دهند. گویا تروریستها میخواستند در منطقه حلب عملیات کنند که حاج فریدون متوجه میشود و به خانوادهاش بصورت رمزی و با زبان کردی پیغام میدهد و میگوید سریعاً این موضوع را به بچهها انتقال بدهید. پس از اینکه خانوادهاش به نیروها اطلاع دادند، آن نیت پلید تروریستها خنثی شد و آنها نتوانستند به هدفشان برسند. شهید احمدی در اسارت هم به فکر بچهها بود و از همانجا با آن وضعیت دشوار با شجاعت تمام میخواست مفید واقع شود.
🔸پس از ۱۴ماه، وقتی همرزم حاج فریدون با یکی دیگر از نیروهای سوری از چنگال تروریستهای فیلقالشام فرار میکنند، چند نفر از تکفیریها را به هلاکت میرسانند. فردای آن روز، مورخ ۱۵بهمن۱۳۹۵، وقتی تروریستها میبینند چند نفرشان کشته شدهاند، برای تلافی حاج فریدون را به شدت شکنجه میکنند؛ به قدری که سر و دماغش را میشکنند و بیهوش میشود و سپس دوتیر خلاصی یکی در سینه و یکی در قلبش میزنند و او را به شهادت میرسانند. پیکر شهید سرافراز مدافعحرم فریدون احمدی پس از چهارماه به وطن بازگشت و پس از تشییفی باشکوه، در گلزار شهدای کرمانشاه آرام گرفت.
🌹
🌼☘🌼
🌸🌿🌸🌿🌸
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
دلنوشته یک رزمنده دوران دفاع مقدس..
نه اسب امام زمان دیدیم
نه برای حورالعین جنگیدیم
ما کهنه سربازان جنگ، شاید اکنون پریشان باشیم اما پشیمان نیستیم.
همان رزمندگان پیادهایم که سواری نیاموخته و به وسوسهی کسب مال و قدرت نرفته بودیم.
سن ما کم بود ولی هدفی بزرگ داشتیم.
تعداد ما در همه هشت سال جنگ تنها ۳/۵ درصد جمعیت کشور بود ولی بار دفاع را تا آخر بر دوش داشتیم و مردانگی را تنها نگذاشتیم
ما غارت را آموزش ندیدیم. رفتیم تا غیرت را تجربه کنیم.
اکنون نیز فریاد میزنیم که:
این حرامیان خائن قافلهی اختلاس از ما نیستند...
این گرگهای مال مردم خور و
این خوارج خرافه پسند از ما و وصله ی شهیدان ما نیستند.
ما نه اسب امام زمان دیدیم و نه به عشق حورالعین رفتیم ولی با ذکر سالار شهیدان جنگیدیم.
اما امروز استخوان در گلو و خار در چشم از حال و روز امروز مردم خوبمان شرمندهایم
شرمنده ایم با صورتی سرخ.
شرمنده ایم با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و دهلران و ارتفاعات غرب جا مانده است
ای همه ی آنانی که احساس پاک را می شناسید
ما اگر به جبهه نمیرفتیم با دشمنی که به تلافی قادسیه برای هلاک مردم و میهن مان آمده بود چه می کردیم؟
پس بچههای ما را به درستی قضاوت کنید و
حساب اندکی از ما که آلوده شدند و شرافت خود را فروختند، به پای همه ما ننویسید.
سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان
گر سر برود من نروم از سر پیمان
فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد
ای خاک مقدس که بود نام تو ایران
تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان وازادگان.و ایثارگران و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست نمودند.
ای جاماندگان از قافله دوران دفاع مقدس برشما درود و سلام
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰قبل از عملیات روضهخوانی، سینهزنی و عهد شهادت شهیدان:
🌷عباس کردانی
🌷محمد کیهانی
🌷احسان میرسیار
🌷احمد گودرزی
و..... عهد بستن که شفیع هم باشن.
#ایامشهادتاحمدگودرزی🕊🕊