eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
#حسین_جان🌷 گداے #عشق تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تورا ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خداڪند ڪه مسیرم بہ #ڪربلا بخورد
YEKNET.IR - alimi_aqa fadi gerihat4.mp3
3.51M
🔳 #تک احساسی #محرم 🌴میخوام عزاداری کنم 🌴باز اشکامو جاری کنم 🎤 #حمیدعلیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. جهان معرڪه‌ی امتحان است بـرادر، و بهترینِ ما ڪسی است ڪه از بهترینِ آنچه دارد در راه خدا بگـذرد. ✨☘ @katrat
قسمت41 در رو بستم،چند قدم برداشتم ڪہ در خونہ ے عاطفہ اینا باز شد،امین خواب آلود اومد بیرون. متوجہ من شد سر بہ زیر سلام ڪرد. آروم جوابش رو دادم. انگار خواست چیزے بگہ اما ساڪت از ڪنارم رد شد،خمیازہ اے ڪشیدم و با دست هاے مشت شدہ چشم هام رو مالیدم،قحطے روز بود ڪہ عاطفہ و شهریار عروسے شون رو انداختن دوشنبہ؟! تاڪسے رسید سر ڪوچہ و بوق زد،با قدم هاے بلند رفتم بہ سمت تاڪسے،دلم میخواست میتونستم برگردم خونہ بپرم تو رختخوابم و بخوابم! بے میل سوار ماشین شدم،رانندہ حرڪت ڪرد،سرم رو چسبوندم بہ شیشہ،امین رو دیدم ڪہ ڪنار ماشینش ایستادہ بود! * چادرم رو با دست گرفتم و وارد ڪلاس شدم،تو ڪلاس همهمہ بود،بهار خندون گوشہ ے ڪلاس نشستہ بود،همونطور ڪہ مقنعہ م رو مرتب مے ڪردم رفتم بہ سمتش. خواستم سلام بدم ڪہ جاش خمیازہ ڪشیدم،نگاهم ڪرد و گفت:واقعا احسنت بہ داداشت چہ روزے عروسے گرفت! نشستم ڪنارش،دستم رو زدم زیر چونہ م و چشم هام رو بستم:بهار ساڪت باش ڪہ میخوام بخوابم بهترہ درمورد شهریار و عاطفہ ام حرف نزنے ڪہ دهنم بہ نفرین باز میشہ! _بلے بلے حواسم هست نفریناے شما گیراست! خندہ م گرفت،چشم هام رو باز ڪردم،خواستم دوبارہ چشم هام رو ببندم ڪہ گفت:پا نمیشے بریم؟ چشم هام رو بستم و گفتم:ڪجا؟ الان استاد میاد! نوچے ڪرد و گفت:نہ خیر نیومدہ ڪلاس این ساعت پر! سریع چشم هام رو باز ڪردم،نگاهے بہ ڪلاس ڪہ تقریبا خلوت شدہ بود انداختم. با شڪ بہ بهار زل زدم:شوخے ڪہ نمیڪنے؟ بلند شد،ڪیفش رو انداخت روے دوشش. جدے رفت بہ سمت در،با خوشحالے بلند شدم و دنبالش رفتم هم زمان هم استاد و هفت نسل قبل و بعدش رو دعا مے ڪردم! از ڪلاس خارج شدیم همونطور ڪہ راہ مے رفتیم بهار گفت:عروسے خوش گذشت؟ بہ صورتم اشارہ ڪردم و گفتم:معلوم نیست؟ با خندہ نگاهم ڪرد و سرش رو تڪون داد. چشم هام رو چندبار روے هم فشار دادم،با جدیت گفتم:آخ من یہ حالے از این عروس و دوماد بگیرم با اون مسخرہ بازیاشون ما رو تا چهار صبح بیدار نگہ داشتن! بهار با ڪنجڪاوے گفت:وا چرا؟ _حالا مجلس عروسے بماند،ساعت دوازدہ رفتیم خونہ عاطفہ اینا تا ساعت دو اونجا بودیم! بهار با تعجب گفت:دو ساعت؟! ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانی
قسمت 41 بخش دوم سرم رو بہ نشونہ مثبت تڪون دادم:آرہ عاطفہ عین بچہ ها چسبیدہ بود بہ خالہ فاطمہ میگفت من از اینجا نمیرم! شهریارم ڪہ هے عاطفہ قوربونت برم عاطفہ برات بمیرم عاطفہ فدات شم،عاطفہ ام خودشو لوس مے ڪرد!عین سوسمار هوایے گریہ مے ڪرد! بهار دستش رو گذاشت جلوے دهنش و شروع ڪرد بہ خندیدن:واے هانے،خواهرشوهریا باید خودتو میدیدے چطور تعریف میڪنے! با حرص گفتم:والا چے ڪار ڪنم؟ مامان و باباے منم ڪہ از شهریار بدتر!عاطفہ اینطور لوس نبود آخہ! همونطور ڪہ از پلہ ها پایین میرفتیم گفت:تو چے ڪار ڪردے؟ _هیچے گفتم من میرم بخوابم خواستید برید خبرم ڪنید! با خندہ نگاهم ڪرد:شوخے میڪنے دیگہ؟ شونہ هام رو انداختم بالا و گفتم:نہ،مگہ شوخے دارم؟! خواست چیزے بگہ ڪہ صداے مردونہ اے اجازہ ندید:خانم هدایتے! ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانی
یڪ آسمـان بے ستاره شدیم در نبــود تو ... تا چشم ڪار مےکند ؛ اینجـا شب است و شب ... #شهیداحمداعطایی شبتون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❤🍃 🌹 #یا_امام_حـسـین_جان خورشید تابناک به رویٺ #سلام کرد خاک زمین به زخم گلویٺ سلام کرد آقا جــواب مـیـدهــی  آیا به عـاشقــی که صبح علی الطلوع به سویٺ سلام کرد 🌹 صلي الله عليک يااباعبدالله 🍃❤️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤🍃 🌼 مولای غریبم سلام «صبحم» شروع می شود آقابه نامتان «روزی من» همه جا «ذکرنامتان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلیک یابن الحسن» مـن دلخوشم به «جواب سلامتان» امام خوب زمانم هر کجا هستی باهراران عشق سلام 🌼 السلام علیک یااباصالحَ المهدی(عج) 🍃❤🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا