eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏮 🔴 خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های مناسب فصل پاییز، و غلبه خشکی : - خورش کدو - خورش بامیه - خورش به آلو - سوپ جو - شوربای جوجه‌مرغ محلی - حریره بادام - شیره بادام - آب هویج - آب سیب شیرین - فرنی رقیق - شیربرنج رقیق - برگه هلو - برگه زردآلو ☘️ 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃جمعه یعنـے یڪ غروبـــ وعده دار 🍃وعدۀ ترمیم قلبــــ یاس زار 🍂جمعه یعنـے مادر چشم انتظار 🍂در هواے دیدن روے نگار 🍃جمعه یعنـے یاد #مهـدے در صلاتـــ 🍃ندبه ها و آل یاسین و سِماتـــ 🍂جمعه یعنـے یڪ سَمـا دلواپسـے 🍂ڪِے شـود مولا به داد ما رَسـے؟😔 ❣اللّهمّـ عجّل لولیّڪ الفرج❣
هر چند خزان آمده اما؛ چشمان تو شمشاد و نگاه تو بهار است ... #شهیدسیدسجادخلیلی #سالروزولادت #یادش_باصلوات
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
💥قسمت نهم💥 چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍 آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل
💥قسمت دهم💥 . بعضی موقع ها که توی جمع میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒 به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به . می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها می گذاشت به تک تک شان.🤗💚 ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ بعضی موقع ها کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌 نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به خواندن و کردن و سینه زدن.😭 تماشایی داشتند. مجلس پدر و پسری. بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد.😢 می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر اش و دارد برای خودش روضه می خواند. می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚 میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم." روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻 یک شب هم توی خانه سفره حضرت علیهاالسلام انداختیم.💝 فقط خودم و محسن بودیم. پارچه ی پهن کردیم و و و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄 نمی دانم از کجا یک پیدا کرده بود. بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔 نشست سر سفره. گلویش را گرفته بود. من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار. طاقت نیاورد.زد زیر من هم همینطور. دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭 💝ادامه دارد💝
#یافاطمه_اشفعےلےفےالجنة 🥀 بْی سَبَبْ نْيسْتْ شُمٰا جِلْوه ی اَصْرٰارْ شُدْي اَوَلْينْ فٰاطِمهْ هَسْتْي كِهْ حَرَمْ دٰارْ شُدْي 🏴 #وفات_حضرت_فاطمه_معصومه (س) تسلیت باد.
مداحی آنلاین - دل خواهرت چه بی قراره - حمید علیمی.mp3
7.54M
🔳 #وفات_حضرت_فاطمه_معصومه 🌴دل خواهرت چه بی قراره 🌴آرزوشه تا بیای دوباره 🎤 #حمیدعلیمی ⏯ #تک 👌فوق زیبا
بسم رب الصابرین به چشم بهم زدنی دهه دوم محرم هم تمام شد امشب آغاز دهه سومه داشتم رو بومی که قرار بود عکس آقا بزنم کار میکردم که گوشیم زنگ خورد شماره وحید و تصویر وحید-مهلا رو گوشی نمایان شد -الو سلام وحید:الو سلام دخترخاله میای هئیت کارت دارم ؟ -چشم تا یک ساعت دیگه اونجام مانتو مشکیم پوشیدم روسری مشکیم لبنانی بستم خونه ما رسم بود همه تا اربعین سیدالشهدا سیاه میپوشیدیم بعد اربعین پدر مارو از سیاه در میاورد راهی هئیت شدم وحید داشت با برادر عظیمی حرف میزد منتظر موندم تا حرف زدنشون تمام بشه 😕😕 تا تمام شد وحید صدام کرد :خانم احمدی -چی شده ؟ وحید:باید چیزی شده باشه؟ شما خانمها چرا منتظر سومالی، زلزله بم هستید؟ -وحید 😡😡😡 بگو دیگه وحید:باشه بابا حاجی شالباف زنگ زد گفت از صبح هرچقدر ب خانم احمدی زنگ میزنم جواب نمیده بهشون بگید از بین هر گروهی که که خیّرین سرپرستی شون دارند به نیت حضرت عباس ۳۴نفر قرعه کشی کنن ببریمشون مشهد هزینه کل سفر میدن + بچه ها هئیت که تو دهه اول تو مراسم نذری کمک کردن حاجی گفت تا پس فردا ساعت ۹صبح به دستشون برسونی دختر خاله یه تماس هم با حاجی بگیر صبح کجا بودی ؟ -هیچ بابا رفته بودم جایی وحید: پریا تورو باید MI6 بگیره از زیر زبونت حرف بکشه -خیلی ممنون شماره سارا گرفتم کل واقعه براش تعریف کردم سارا:پریا من یه ذره خستم تا یه ساعت دیگه میام -باشه فدات بشم خیلی خسته شدی سارا:ن بابا خدا لایقت بده تا آخر عمر تو این راه باشیم -ان شالله پس میبنمت سارا:یاعلی صبح منو سارا وسحر یه سری اقلام غذایی بردیم اطراف قزوین از طرف خیّرین برای خانواده های که وضع مالی شون خوب نبود نام نویسنده : بانو......ش آیدی نویسنده: ادامه دارد.. بامــــاهمـــراه باشــید