می‌گفت: می‌خواهم بروم سوریه زیارت. آن لحظه نرگس گریه می‌کرد😭😭 و چون همسرم نمی‌توانست اشک‌های دخترکش را ببیند می‌گفت می‌روم زیارت و زود برمی‌گردم😭😭اسماعیلم مدت ۱۸ روز در جبهه حضور داشت. در روند یکی از عملیات‌ها در منطقه رهبه سوریه با اصابت گلوله تک تیر‌انداز‌های تکفیری به شهادت رسید.😭😭😭👇👇👇👇 . وقتی خبر شهادتش رسید، من در خانه پدرم بودم که خواهرم زنگ زد و گفت همان جا بمان تا من بیایم. وقتی آمد خاله‌ام همراهش بود. گفتند شوهر خاله‌مان که پاسدار بازنشسته است گفته آقا اسماعیل مجروح شده است. ابتدا باور نکردم چون همیشه آقا اسماعیل به من می‌گفت وقتی که یکی از بچه‌ها شهید می‌شود به خانواده شهدا می‌گویند که مجروح شده، برای همین باورنکردم که مجروح شده و متوجه شهادتش شدم.😭😭👇👇👇👇👇

اسماعیلم در راه اسلام قربانی شد. وقتی خبر شهادتش را دادند، خیلی بی‌تاب شدم😭. همه زندگی‌ام دراین ۱۰ سال مانند یک فیلم از جلوی چشمانم گذشت.😭 اسماعیلم را خودم با دستان خودم بدرقه کردم تا قربانی راه اسلام و قرآن و دینش بشود و مدافع حرم اهل بیتش شود. ۲۹ آذرماه سال ۱۳۹۴هرگز از یاد و خاطره من نخواهد رفت؛😭😭👇👇👇👇

اسماعیل را در تاریخ ۲دی ۱۳۹۴ در روستای زنگی‌کلاه، شهرستان محمودآباد به خاک سپردم😭. مراسم خیلی خوبی برگزار شد. مراسمی که در شأن و مرتبه شهید مدافع حرم عمه سادات بود😭. مراسمی باشکوه در حد و اندازه سرباز ولایت و رهرو کربلاییان. بسیجیان پایگاه محل بسیار برای این مراسم و برگزاری‌اش زحمت کشیدند. اسماعیل وقتی گلزار شهدای روستا را می‌دید به من می‌گفت: کنار شهدا یک جای خالی مانده است، دعا کن جای من باشد. می‌گفت من آخر باید شهید بشوم که می‌شوم.😭😭👇👇👇👇

وصيت نامه ام به دخترم نرگس جانم : اي دختر عزيزم ، جگر گوشه بابا ، خيال نكن من بيخيال تو بودم ، بدان كه بابا تو را بينهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم بابا لحظه اي از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگي در ياد تو خواهم بود ولي اگر دوست داري بابا هم از تو راضي و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر ديني است و اگر روزي حافظ قرآن شدي به ياد من هم باش و براي شادي روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب ها كه براي من آيه الكرسي مي خواندي بيا سر قبر بابا بخوان .🖐💐💐💐💐

خب دوستان بزرگوارم 😊 سرانجام من هم درتاریخ ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۴ در یکی از عملیات‌ها در منطقه رهبه سوریه با اصابت گلوله تک تیر‌انداز‌های تکفیری به آرزوم رسیدم وبه شهادت رسیدم😊🖐💐💐💐💐

مراسم باشكوه و استقبال مردم ازپیکرم هست مردم شهروروستا. اقوام ودوستانم خیلی شرمندم کردند. مراسم تشییع ساعت ۹ صبح روز چهارشنبه ۲دی ماه از امام زاده قاسم محمودآبادشروع ودر روستای زنگی کلادآبو..و.‌خاکسپاری شدم💐

این جا هم آخرين ديدار خانواده با پیکرم هست که...... همسر و فرزند و خانواده ام خیلی ناراحت بودند😔

این جا هم مزارمه،استان مازندران،محمودآباد،روستای زنگی کلاد آبو🖐💐💐 محمودآباد تشریف آوردید خوش حال میشم بهم سربزنید 😊💐💐 شهدا رو یاد کنید ماهم هواتونوداریم و شفاعت تون می کنیم 😊💐💐💐💐