eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
285 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
58 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت ، من یقین دارم فردا شهید میشم ، برای اینکه جنازم روی زمین نمونه با ماژیک کف پام اسممو نوشتم .. ترکش خمپاره سرش را برداشت . از کف پاش شناسایی شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#طنز_جبهه با یه موتور درب و داغون میومد کمیته🏍 ، سرو کله اش که پیدا میشد بچه ها تیکه بارش میکردند - آقای بروجردی ! پارکینگ ماشین های ضد گلوله🚍 اون طرفه ، برو اونجا پارکش کن ! - حاجی ! حیفه اینو سوار میشی ها !😉 میدونی بهش خط بیفته چی میشه☹️!؟ - حاجی بده من ببرمش روش چادر⛺️بکشم تا آفتاب نخوره ، حیفه 👀! بروجردی هم کم نمی‌آورد ، موتور رو داد به همین آخری و گفت : " بارک الله ! ببر چادر بکش روش ، فقط مواظب باشیا ، ما همین یه وسیله رو داریم 😂😂😂😂😂 او کسی نبود جز شهید محمد بروجردی: 🌷بنیان‌گذاری گروه مسلحی به نام گروه توحیدی صف 🌷مسئول تیم حفاظت از امام روح‌الله خمینی پس از بازگشت به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ 🌷عضو تیم ۱۲ نفره مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمانده و بنیان‌گذار نیروی پیشمرگان کرد مسلمان در کردستان 🌷فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا 🌷فرمانده سپاه پاسداران کردستان ملقب به #مسیح_کردستان #یادش_باصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#کلاس_درس_شهدا سعی‌مان این باشد ڪہ خاطره #شهدا را در ذهنمان زنده نگهداریم و #شهدا را به عنوان یڪ الگو در نظر داشته باشیم ڪہ #شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند ڪہ در این راه #شهـید شدند ... #سردارشهیدحسین_خرازی #یادش_باصلوات
#بدانیم_سالم_بمانیم 👆طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود، لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت! 🌹 معلوم بود که شهيدی که دراز کشیده است مجروح بوده، پلاک‌ها را که دیدیم، فهمیدیم به صورت پشت سر هم است! 🇮🇷 ۵۵۵ و ۵۵۶! فهمیدیم که آن‌ها با هم پلاک گرفته‌اند، معمولاً این‌ها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می‌رفتند پلاک می‌گرفتند. 💻 اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است پدری سر پسر را به دامن گرفته است... 🇮🇷 شهید سید ابراهیم اسماعیل‌زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل‌زاده پسر است، اهل روستای باقر تنگه بابلسر...  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الصابرین صادق شروع کرد به حرف زدن من از پریا خانم خواستم دعوتتون کنه تا یه موضوع مهم به همتون بگم بعد به من نگاه کرد :پریا جان خانمم میای بشینی صدام میلرزد گفت :بله چشم نشستم کنارش صادق ادامه داد حقیقتا من هشت روز دیگه اعزام سوریه هست هیچکس هیچی نگفت همه میدونستیم صادق عاشق دفاع از حرم بی بی حضرت زینب هست اما حال من اصلا خوب نبود همه نگاها غمگین و غصه دار سمت من بود 😞 به بهانه شام رفت تو اشپزخونه بغض گلومو چنگ میزد😭 اما نه نباید کم بیارم بعداز یه نیم ساعت غذا کشیدم همه با غذا بازی میکردن آخرشم تو سکوت همه رفتن اون شب به سختی تموم شد تو اون یه هفته مونده به اعزام صادق دوستاش میومدن ازش التماس دعا داشتن که رفتی مارو هم دعاکن یه سریاشون هم خیلی خوشحال بودن که صادقم همرزمشونه ولی حال من...😭😭 نام نویسنده :بانو....ش آیدی نویسنده:
بسم رب الصابرین یک هفته مثل برق باد گذشت چند ساعت دیگه صادق باید بره سپاه شب اونجا باید باشن بعدش از همونجا میبرنشون فرودگاه بعد پرواز به سمت بی بی داشتم ساکشو میبستم البته با هق هق پاشدم اتو رو زدم به برق اورکتش و شلوار نظامیش اتو زدم اشکام میریخت روی لباسش😭 یهو از پشت دستش گذشت رو شانه ام سریع اشکام پا کردم پریا چرا گریه میکنی؟😳 -صادق خیلی سخته خیلی امکانش کمه برگردی 😢😢😢 صادق:نمیرم سپاه امشب پاشو بریم تپه نورالشهدا خوشحال شدم ولی میدونستم امشب نرفته ولی فردا صبح که میره😭 تو نورالشهدا درحالیکه سرم به شانش بود و گریه میکردم سرم بلند کرد و گفت پریا من که رفتم یه حقایقی فهمیدی فشم ندیا و نفرینم نکنیا -وا😳😳 این حرفا چیه صادق:بعدا میفهمی هروقت آروم شدی بگو بریم خونه پریا -جانم صادق: من جانباز بشم بازم به پام میمونی؟😢😢 -صادق کم اشک منو دربیار ان شاالله تو سالم برمیگردی بعدم اگه زبانم لال جانباز یا موجی شدی من کنارتم عزیزم ☺️ اونشب صادق کنارم موند تا اذان صبح اذان صبح بعد نماز که خوابم برد رفت عروس ۱۵روزه شوهرش رفت سوریه وقتی بیدارشدم و با جای خالیش روبرو شدم نشستم گوشه اتاق و هق هق میکردم😭 نام نویسنده:بانو....ش آیدی نویسنده: