#سلام_امام_زمانم💚
[اَلسَّلاَمُعَلَيْكَ
حِينَتُصَلِّيوَتَقْنُتُ
اَلسَّلاَمُعَلَيْكَ
حِينَتَرْكَعُوَتَسْجُدُ..]
#سلام
برتوهنگامےکہ
نمازمےخوانےوقنوتبجامےآورۍ،
#سلام
برتوزمانےڪہ
ركوعوسجودمےنمایۍ...
#کجایۍ...💔
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❂زندگی در آخر زمان...
🎙استاد
رافعی پور
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
4_6025948169802615432.mp3
11.69M
#پرواز_در_آسمان_رجب۳
فایل اول
❤داستان رجب، داستان دلداگی است؛ دلدادگی بین عاشق و معشوق، حبیب و محبوب...
❤راز این دلدادگی در این است که بدانیم؛ ↓
- " اهلِ رجب " بودن به چه معناست؟
- در این رحم زمانی یک ماهه چه سری نهفته است که انسان را دهها سال بالا میبرد؟
#استاد_شجاعی
#حجتالسلام_حسینی_قمی
#ماه_رجب
╼═┈┈┈┈┈•✹•┈┈┈┈═╾
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️استاد حسینی قمی میفرمایند:
🔶️بنده باور و اعتقادم اینه که اگر کسی این حدیث رو گوش بده و کمی دقت کنه، شاید تا آخر عمر دیگه #نماز_اول_وقتش ترک نشه!!!
╼═┈┈┈┈┈•✹•┈┈┈┈═╾
💠به مردگانتان هدیه بدهید💠
🌺 #پیامبر اعظم (ص) میفرمایند:
💢 ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد.
⭕️و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند. از فرزند و پدر و برادر خويش.
و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود.
و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند.
💢 پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود.
📕احياءالعلوم ج٢ ص ١٦٤
╼═┈┈┈┈┈•✹•┈┈┈┈═╾
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ من در سال سوم متوسطه، دبیری داشتم که خیلی سختگیر بود.
(دبیر ریاضی) راستش، از ریاضی خوشم نمی آمد. به همین دلیل، از دبیر ریاضی بیزار بودم. به حدی که چندین بار در جمع همشاگردی هایم به او فحش دادم. دور از چشم و گوش دبیر.
مسلم است. در غیاب دبیر. من، در آن عالم، صورت وکیلش را دیدم. اعتراض داشت که چرا حیثیت دبیرم را لکه دار کرده ام؛ در حالی که او با دلسوزی به من ریاضی یاد داده.،،، خوب، من شروع به معذرت خواهی کردم؛ اما وکیل از من خواست که آبروی ریخته شده دبیرم را برگردانم.
او خواسته اش را به این راحتی که دارم می گویم مطرح نکرد. مانند بقیه وکلا، خواسته اش را با بی رحمی و سماجت، چکه چکه بر وجودم ریخت. مثل چکه هایی از سرب داغ.
- (نویسنده کتاب): مگر می توانستید آبروی دبیرتان را برگردانید؟!
_ همین! چنین کاری ممکن نبود. بنابراین، با عجز، باضجه های درونی به مأمورانی که پشت سرم بودند گفتم: "من چه باید بکنم؟ چه طوری می توانم حیثیت معلمم را برگردانم؟! جواب شان سکوت بود. سکوت شان به من فهماند که باید خواسته آن وکیل را برآورده کنم...
📚 کتاب آن سوی مرگ
╼═┈┈┈┈┈•✹•┈┈┈┈═╾