eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸🇮🇷』
1.2هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
400 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 فوروارد قشنگترہ:) تبلیغات♥️ https://eitaa.com/AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍁 آن شب ریحانه تا صبح یکی دوبار بیدار شد و بهانه‌ی پدرش را گرفت. هر بار در آغوشم کشیدمش و آنقدر نوازشش کردم تا خوابش برد. صبح در حال صبحانه خوردن بودیم که با صدای زنگ گوشی‌ام بلند شدم. ریحانه که دست و صورتش آغشته به ارده شیره بود با بلند شدن من از لباسم گرفت، تا او هم دنبالم بیاید. بلند گفتم: –وای ریحانه لباسم کثیف شد. بچه همانطور مات به کثیفی لباس من چشم دوخت. مادر شماتت بار نگاهم کرد و به ریحانه گفت: –دختر قشنگم ببین دستهات دلشون میخواد آب بازی کنن، میای بریم آب بازی؟ ریحانه سرش را به علامت مثبت تکان داد. مادر همانطور که ریحانه را به سمت سینک ظرفشویی می‌برد گفت: –شما بفرمایید گوشیتون رو جواب بدید. مادر خیلی زود با محبتهایش ریحانه را جذب خودش کرده بود. شرمنده به طرف گوشی‌ام رفتم. همین که جواب دادم، صدای بم کمیل در گوشم پیچید. –سلام. –سلام، حالتون خوبه؟ –ممنون. با شرمندگی گفتم: – من واقعا شرمنده شما شدم. همش شما رو تو دردسر... –چه‌دردسری؟ شما ببخشید، ریحانه مزاحم شما و خانواده شده. اصلا تونستید شب استراحت کنید؟ –والا خانوادم اونقدر عاشق ریحانه شدن، اصلا نوبت به من نمیرسه که بخوام کاری براش انجام بدم. مامانم بهش میرسه. –من و ریحانه که همیشه مدیون محبتهای مادرتون هستیم. گاهی بهتون حسادت می‌کنم بابت داشتن همچین مادری. خدا براتون حفظشون کنه. زنگ زدم بگم من امدم دنبال ریحانه، پایین منتظرم. –چقدر زود امدید، روز جمعه‌ایی استراحت می‌کردید. –گفتم زودتر بیام که ریحانه بیشتر از این مزاحمتون نشه، بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: –راستش تا صبح نتونستم بخوابم، نگران بودم. باید باهاتون صحبت کنم. –چی شده؟ خب بفرمایید بالا، کمی مِن و مِن کرد و پرسید: –خانواده در جریان اتفاقات دیروز هستن؟ –راستش نه، چیزی نگفتم. نخواستم مادرم رو نگران کنم. –خب پس شما با ریحانه تشریف بیارید پایین. باید باهاتون صحبت کنم. حرفهایش نگرانم کرد، یعنی چه ‌می‌خواهد بگوید. ریحانه همین که پدرش را دید خودش را در آغوشش انداخت. کمیل هم محکم بغلش کرد و قربان صدقه‌اش رفت. بعد نگاهی به من انداخت و گفت: –میشه بریم صحبت کنیم؟ یه دوری میزنیم و برمی‌گردیم. سوار ماشین شدم. ریحانه خودش را در بغلم جا داد. نگاهی به کمیل انداختم. لبش باد کرده بود. لباسهای مرتبی پوشیده بود و حسابی به خودش رسیده بود. بعد از چند دقیقه رانندگی گفت: –راستش دیروز برای چند ساعت با اون مرتیکه بلا اجبار یه جا بودیم، حرفهایی زد که نگرانتون شدم. اول این که فکر می‌کنم اعتیاد داره، شاید یکی از دلایلی که زود کوتاه امد و رضایت داد همین باشه. دوم این که از لحاظ روانی هم مشکل داره، چطوری بگم نمی‌دونم چشه، احساس کردم تعادل روانی نداره. گاهی خوب بود ولی گاهی حرفهایی میزد که به عقلش شک می‌کردم. شایدم به خاطر موادایی که مصرف میکنه. همچین آدمی خیلی خطر‌ناکه، از حرفهایی که زد متوجه شدم تمام فکرو ذکرش انتقام گرفتن از شماست. امدم باهاتون صحبت کنم که خیلی مراقب خودتون باشید. به نظر من خانوادتون رو در جریان قرار بدید. اونام حواسشون باشه بهتره. هر چه کمیل بیشتر حرف میزد اضطراب و ترسم بیشتر میشد. خدایا مگر چه کرده‌ام که می‌خواهد از من انتقام بگیرد. کاش پدر یا برادری داشتم تا حمایتم کنند. حرف آبرویم وسط بود. با این فکرها اشک به چشم‌هایم آمد. –نمی‌تونم از خونه برون نیام که، نزدیک یه ماه دیگه امتحاناتم شروع میشه باید دانشگاه برم. نگاهم کرد و گفت: –گریه می‌کنید؟ اشکم را پاک کردم و گفتم: –من ازش خیلی می‌ترسم. شده کابوسم. با این حرفهایی هم که زدید ترسم بیشتر شد. ماشین را کنار کشید و به فکر رفت. ریحانه سرش را در سینه‌ام فشار داد. نوازشش کردم و بوسیدمش. سربه زیر گفت: –گریه نکنید، بچه ناراحت میشه. بعد نگاهم کرد و گفت: –اجازه میدید کمکتون کنم؟ طوری که ان‌شاالله هیچ مشکلی براتون پیش نیاد. با چشم های گرد شده نگاهش کردم و نمی‌دانم چرا گفتم: –میخواهین بکشینش؟ پقی زد زیره خنده و بلند خندید. وقتی خنده‌اش تمام شد گفت:در مورد من چی فکر کردین؟ من تا حالا آزارم به یه مورچه هم نرسیده.واقعا؟ همین سوالم کافی بود تا دوباره بخندد.ماشین را دوباره به خیابان کشید و به طرف خانه‌مان راند و گفت:من تا حالا کسی رو نزدم. این قضیه فرق می‌کرد. شما هم با همه فرق می‌کنید. سرم را پایین انداختم. آهی کشید و ادامه داد:به مادرتون زنگ بزنید بگید میخوام بیام باهاشون صحبت کنم.در مورد چی؟بی تفاوت گفت:در مورد همین مشکل. باید حل بشه.نه، مادرم بیخودی نگران میشن.اخم کرد.بیخودی؟ می‌دونستید بیشترین فجایعی که اتفاق میوفته به خاطر همین بی‌تفاوتیهاست، و حتی بیشترشون توسط معتادا و کسایی که اختلال روانی دارن اتفاق میوفته.آرام گفتم:ولی شما که میگید احتمالا معتاده. سرزنش بار نگاهم کرد. 🍁به قلم‌لیلافتحی‌پور🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ✨﷽ا✨ 😇 🏴 فضیلت محبّت به خانواده😍😍😍 🏴کمک به همسر، بهتر از عبادت هزار سال 🏴هر بوسه بر فرزند، ۵۰۰ سال درجه 🎤 کلید بهشت🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
✨﷽ا✨ 🏴 🏴یکی از مهترین پیامهای فراموش شده عاشورا ✍ شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود و آن حق را ادا کند که خداوند شهادتش را نمی پذیرد . او به جهانیان فهماند که حتی شهید شدن درراه خدا در کربلا بالاتر از رعایت حق الناس نیست . در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند . و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست. تصور مردم ازحق الناس همان مال مردم خوردن است که تصورصحیحی است. ولی رعایت اصول وقواعد عرفی وقانونی و عواطفی دیگران هم حق الناس است . دل شکستن پدر مادر و خواهر و برادر به طرق مختلف کم محلی بی محلی و. همسایه آزاری مردم آزاری به هرطریق. گران فروشی و کم فروشی و کم کاری همه ی اینها حق الناس است و با یک گریه ی شما پاک نمیشود. کلید بهشت🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ✨﷽ا✨ 🖤 🏴 دلیل نخوابیدن مقدس اردبیلی در کربلا 🎙 کلید بهشت🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ✨﷽ا✨ 😇 🖤 داستان برخورد جوان تهرانی و امام زمان (عج) 🎤 کلید بهشت🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🔵⁉️ چه چیزهایی از پیامبران نزد (عج) است 🤔 ⭕️ تابوت آدم؏ 🌿✨ ⭕️ وسیلهٔ نجاری نوح ؏ 🌿✨ ⭕️ مجموعهٔ ابراهیم ؏ 🌿✨ ⭕️ عصا و حجر و تورات و الواح و تابوت موسی ؏ 🌿✨ ⭕️ انجیل و رحل عیسی ؏ 🌿✨ ⭕️ صاع یوسف 🌿✨ ⭕️ پیراهن یوسف 🌿✨ ⭕️ تاج سلیمان 🌿✨ ⭕️ انگشتر سلیمان 🌿✨ ⭕️ مکیال شعیب 🌿✨ ⭕️ آئینه شعیب 🌿✨ ⭕️ زره داود 🌿✨ ⭕️ ترکه هود و صالح 🌿✨ ⭕️ پیراهن پیامبر اکرم ص 🌿✨ ⭕️ زره پیامبر اکرم ص 🌿✨ ⭕️ انگشتر رسول خدا ص 🌿✨ ⭕️ عصای پیامبر اکرم ص 🌿✨ ⭕️ شمشیر ذوالفقار علی ؏ 🌿✨ ⭕️ مصحف امیرالمومنین علی ؏ 🌿✨ ⭕️ عهدنامه مخصوص پیامبر 🌿✨ ⭕️ میراث جمیع پیغمبران و مرسلین 🌿✨ ⭕️ و همه ی کتب آسمانی دیگه 🌿✨ کلید بهشت🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
✨﷽ا✨ 😇 ⚫️نماز شب ✍شخصی از دوستانم می گفت: با اهل تهجّدی که کمتر نماز شبش و مناجات سحرش ترک می شد مأنوس بودم. شبی در خلوت سحر شاهد نماز شبِ با حال و با ارزشش بودم و در حال و در عبادت او دقت می کردم. چون در نماز وَتر دست به قنوت برداشت، به جای آمرزش خواستن برای چهل مؤمن، برای چهل گنهکار درخواست آمرزش کرد. پس از نماز به او گفتم: مگر نگفته اند در قنوت نماز وَتر به چهل مؤمن دعا کنید؟ پاسخ داد: همه مؤمنان دیگر در نماز شب دعا می کنند، ولی چرا گنهکاران از این خلوت پر قیمت و مناجات با ارزش نصیب و سهمی نبرند، آنان هم بنده خدایند و مستحق و گدای آمرزش. شاید خود برای آمرزش خود کاری نکرده باشند و اکنون در برزخ گرفتار گناهان خویشند. باید برای آنان هم - بنا به فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله که آمرزش خواهی برای آنان را بر عهده ما واجب دانسته اند - از خدا طلب آمرزش کرد تا با دعای ما از رنج برزخ درآیند و متقابلاً به ما دعا کنند، که خدا دعای دل سوختگانِ اهل برزخ را بی تردید نسبت به ما مستجاب خواهد کرد. 👈آری، گناهکاران هم بر عهده ما حق واجب دارند، باید به ادای این حق واجب، عاشقانه اقدام کرد. ما وقتی از خدا برای آنان آمرزش بخواهیم، چه بسا جلوه آمرزش حق در افق وجودشان زمینه ساز تحول و تغییری بنیادی در زندگی آنان گردد. 👈انجام کارها و عبادات آسان، از همه کس بر می آید، ولی عباداتی که دشوارتر است و همّت و اراده و رنج بیشتری لازم دارد، باارزش تر و به کمال نزدیک تر است. 🌸 قرآن، از کسانی که در دوران سختی، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را یاری و پیروی کردند ستایش می کند. 🌸 امام مجتبی علیه السلام با آنکه مرکب سواری داشت، ولی پیاده به سفر حج می رفت تا پاداش بیشتری داشته باشد. 🌸 قرآن، از نماز شب خوانانی تمجید می کند که خود را از بستر نرم و گرم جدا کرده، به نیایش و نماز می پردازند. 📚نمازشب کلید حل مشکلات کلید بهشت🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بزرگوار. ممنون از شما بابت نظرتون. "خوشحال میشیم اگر مطلب هایی که بیشتر دوست دارید رو هم به ما بگید تا داخل کانال قرار بدیم" البته به زودی اگر مدیر اجازه رو صادر کنن و ادمین ها موافقت خودشون رو اعلام کنن و همراهی کنن کانال یه تغییر اساسی پیدا می کنه و بانظم تر میشه و با چند نظر سنجی و همراهی شما بزرگواران مطالب پیشنهادی و متنوع و جدید و البته باب میل اعضای محترم کانال رو قرار خواهیم داد انشاالله و با یاری خدا و با ذکر نام معصومین(علیه السلام). {در رابطه با طولانی بودن رمان باید خدمتتون عرض کنم که یکی از بزرگواران درخواست رمان طولانی کرده بودن و اینکه این رمان اگر تا آخر بخونید واقعا جالب هست بنده خودم هم یک بار خوندم ولی نظر شما هم محترمه باز هم نظر اعضای کانال پرسیده خواهد شد و طولانی یا کوتاه بودن رمان بعدی رو خود اعضا مشخص خواهند کرد. خرسند خواهیم شد اگر همچنان مارو همراهی کنید و ترکمون نکنید تا انشاالله با انرژی های شما و برای تشکر از محبتتون اصلاحاتی رو انجام بدیم. منتظر نظرات ارزشمند بقیه اعضا هم هستیم.