💗#حوادث_فاطمیه💗
💗#قسمت_دوم💗
روز دوشنبه، 28 صفر سال 11 هجرى قمرى
10 ـ وعده ديدار
پيامبر، دخترش را نزد خود فرا مى خواند و با او سخن مى گويد.
نمى دانم چه مى شود كه ناگهان لبخند بر صورت فاطمه(س) نقش مى بندد، نگاه كن، او چقدر خوشحال شده است!
به راستى پيامبر چه سخنى به دخترش گفت كه او اين قدر خوشحال شد ؟
از فاطمه(س) مى پرسند كه پيامبر به شما چه گفت؟
او پاسخ مى دهد كه پيامبر به من چنين گفت: "دخترم، تو اوّلين كسى هستى كه به من ملحق مى شوى".
11 ـ اجازه ورود
صدايى از بيرون خانه به گوش مى رسد: "السلامُ علَيكُم يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَةِ: سلام بر شما اى خاندان رسالت، آيا اجازه هست داخل شوم؟".
فاطمه(س) برمى خيزد و به بيرون اتاق مى رود، مرد عربى را مى بيند كه با نهايت احترام، كنار درِ خانه ايستاده است.
فاطمه(س) به او مى گويد: "خدا به تو خير دهد، تو به ديدار پيامبر آمده اى امّا حال پيامبر خوب نيست". فاطمهدر را مىس)بندد و به داخل اتاق مى رود.
براى بار دوم و سوم صداى آن مرد عرب به گوش مى رسد، پيامبر رو به دخترش مى كند و مى گويد: "دخترم، آيا مى دانى او كيست؟ او عزرائيل است، او تا به حال براى ورود به هيچ خانه اى غير از اين خانه، اجازه نگرفته است".
آنگاه پيامبر با صداى بلند مى گويد: "داخل شو".
12 ـ شهادت پيامبر (صلى الله عليه وآله)
بيمارى پيامبر بر اثر سمى بود كه دشمنان به او داده بودند، براى همين بايد در اينجا از واژه "شهادت پيامبر" استفاده كنم. لحظه غروب روز دوشنبه فرا مى رسد، ديگر روح پيامبر آماده پرواز است. جبرئيل به پيامبر خطاب مى كند: "خداوند مشتاق ديدار توست". آخرين كلام پيامبر اين است: "على جان! سر مرا در آغوش بگير كه امرِ خدا آمد".
آرى، پيامبر در حالى كه سرش در آغوش على(ع) است روحش پر مى كشد و به سوى آسمان ها مى رود. آرى، ديگر روزگارِ عزّت خاندان پيامبر تمام شد.
صداى گريه فاطمه(س) بلند مى شود...
13 ـ نقشه و نقش عُمَر
وقتى مردم فهميدند كه پيامبر را دنيا رفته است، همگى جمع شدند، شرايط براى بيعت مجدّد با على(ع) فراهم بود، امّا ناگهان عُمَر فرياد برآورد: "به خدا قسم پيامبر نمرده است، او حتماً برمى گردد... اين منافقان هستند كه خيال مى كنند پيامبر از دنيا رفته است".
مردم با شنيدن اين سخن دچار حيرت و سرگردانى سختى شدند!
آرى، عُمَر به دنبال كسب فرصت براى پياده كردن نقشه هاى خود بود، در آن شرايط، ابوبكر در خارج از مدينه بود، عُمَر مى خواست زمان را به دست آورد و با اين نقشه به خواسته خود رسيد.
وقتى ابوبكر از راه رسيد به عُمَر گفت: "پيامبر از دنيا رفته است". عُمَر سخن او را قبول كرد.
14 ـ جلسه بزرگان مهاجران
عمر و ابوبكر جلسه اى تشكيل مى دهند، آنان بزرگان مهاجران را جمع مى كنند و تصميم مى گيرند تا حقّ على(ع)را غصب كنند، (آنها از مدت ها قبل به فكر حكومت بوده اند). خبر جلسه مهاجران به گوشِ انصار (مردم مدينه) مى رسد. انصار هم به فكر مى افتند تا از مهاجران عقب نيفتند و حكومت را از آنِ خود كنند.
نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗#حوادث_فاطمیه💗
💗#ادامه_قسمت_دوم💗
15 ـ غسل و كفن پيامبر (صلى الله عليه وآله)
صداى گريه فاطمه(س)، دختر پيامبر به گوش مى رسد. پيامبر دنيا را وداع گفته است، اكنون على(ع) بدن مطهّر آن حضرت را غسل مى دهد.
پيامبر خودش وصيّت كرده است كه فقط على(ع) بدن او را غسل دهد، فرشتگان آسمانى او را يارى مى كنند.
16 ـ نماز بر پيكر پيامبر (صلى الله عليه وآله)
مردم ده نفر، ده نفر، وارد خانه پيامبر مى شوند و بر پيكر پيامبر، نماز مى خوانند. على(ع) تصميم دارد وقتى نماز مسلمانان تمام شود، بدن پيامبر را در خانه خودش دفن كند.
البتّه عدّه اى مى گويند پيامبر را در قبرستان بقيع دفن كنيم، عدّه اى هم مى گويند بدن پيامبر را در كنار منبر، در داخل مسجد به خاك بسپاريم، امّا على(ع)مى گويد: پيامبر بايد در همان مكانى كه جان داده است، دفن شود.
(لازم به ذكر است كه پيكر پيامبر روز اول ربيع الاول دفن شد).
17 ـ خلوت شدن شهر مدينه
در شهر مدينه چه خبر است؟ چرا مسجد اين قدر خلوت است؟ پس مردم كجا هستند؟
آيا كسى از راز خلوتى مسجد خبر دارد؟
18 ـ سقيفه و مردم مدينه
مدينه از دو طايفه بزرگ اَوْس و خَزْرَج تشكيل شده است، اين دو طايفه قبل از اسلام، همواره در حال جنگ بودند، امّا به بركت اسلام، صلح و آرامش به ميان آنها برگشته است.
اكنون، بزرگان اين دو طايفه در كنار هم جمع شده اند تا براى آينده اين شهر تصميم بگيرند.
سعد، بزرگ قبيله خزرج چنين سخن مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بايد قدر خود را بدانيد، شما بوديد كه پيامبر را يارى كرديد و اگر شما نبوديد، اسلام به اين شكوه و عظمت نمى رسيد، اكنون پيامبر به ديدار خدا شتافته است و بعد از او حكومت و خلافت، حقّ شما مى باشد".
مردم يك صدا فرياد مى زنند: "اى سعد! چه زيبا و خوب سخن گفتى، ما فقط به سخن تو عمل مى كنيم، تو بايد خليفه مسلمانان باشى".
مردم، حسابى به شور افتاده اند! نگاه كن! چگونه دور سعد مى چرخند و فرياد مى زنند: "اى سعد! تو مايه اميد ما هستى، مرگ بر دشمن تو!".19 ـ رفتن عُمَر و ابوبكر به سقيفه خبر سقيفه به عُمَر مى رسد، او نزد ابوبكر مى رود، دست او را مى گيرد و به او مى گويد: "فتنه اى بزرگ در سقيفه روشن شده است، ما بايد خود را به آنجا برسانيم".20 ـ سخنرانى ابوبكرابوبكر رو به مردم مى كند و مى گويد: "اى مردم مدينه! شما بوديد كه دين خدا را يارى كرديد، ما هيچ كس را به اندازه شما دوست نداريم، شما براداران ما هستيد. مگر نمى دانيد كه ما اوّلين كسانى بوديم كه به پيامبر ايمان آورديم. ما از نزديكان پيامبر هستيم. بياييد خلافت ما را قبول كنيد، ما قول مى دهيم كه هيچ كارى را بدون مشورت شما انجام ندهيم".
مردم مدينه با سخنان ابوبكر به فكر فرو مى روند!21 ـ سخنرانى عُمَرهمه مردم ساكت مى شوند و او شروع به سخن مى كند، سخن او كوتاه و مختصر است: "اى مردم، بياييد با كسى كه از همه ما پيرتر است بيعت كنيم".به راستى منظور عُمَر كيست؟ آيا سنّ زياد، مى تواند ملاك انتخاب خليفه باشد؟ آخر چرا بايد آنان به دنبال سنّت هاى غلط روزگار جاهليّت باشند؟ 22 ـ بيعت عُمَر با ابوبكرناگهان عُمَر از جا برمى خيزد...او چنين مى گويد: "اى ابوبكر، من هرگز بر تو سبقت نمى گيرم، تو بهترين ما هستى، دستت را بده تا با تو بيعت كنم".عُمَر دست ابوبكر را مى گيرد و مى گويد: "اى مردم! با ابوبكر بيعت كنيد".بعد از آن كسانى كه در سقيفه هستند، گروه گروه با ابوبكر بيعت مى كنند.23 ـ هدف اصلى انصارسعد (رئيس قبيله خزرج) با مردم سخن مى گويد، امّا ديگر كسى به سخن او گوش نمى كند، او مى خواهد راز مهمى را بيان كند، اما مهاجران مانع مى شوند كه سخن او به گوش مردم برسد، آنان هياهو مى كنند. سعد به مهاجران چنين مى گويد: "به خدا قسم من خلافت را نمى خواستم، فقط زمانى كه فهميدم شما مى خواهيد حق على(عليه السلام) را غصب كنيد به ميدان آمدم تا شما به خلافت دست پيدا نكنيد. اكنون بدانيد كه من هرگز با شما بيعت نخواهم كرد".مهاجران از هر طرف هجوم مى آورند و سعد، بزرگ طايفه خزرج در زير دست و پا قرار مى گيرد...آرى، انصار خبر داشتند كه مهاجران از سال ها قبل، براى خلافت برنامه ريزى كرده اند. انصار كه در دلِ فرهنگ قبيله گرى عرب زندگى كرده بودند به يك باور رسيده بودند. باور آنان اين بود: فقط يك چيز مى تواند برنامه هاى مهاجران را به هم بريزد.اقدام انصار، چيزى يك پيش دستى گرفتن از مهاجران نبود، اگر انصار به خلافت مى رسيدند، خلافت را به على(عليه السلام)واگذار مى كردند. آرى، آنان مى خواستند با اين كار خود، مانع نقشه شوم مهاجران بشوند و بعد از آرام شدن اوضاع، خلافت را به اهلش واگذار كنند.انصار بين گزينه بد و گزينه بدتر گرفتار آمده بودند، براى همين گزينه بد را انتخاب كردند تا از ظلم و ستم به خاندان پيامبر جلوگيرى كنند.
نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
21.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نمازشب
🔶️این مطلب به یقین ثابت است، که اگر از حال انسان معلوم شود که میخواهد نماز شب بخواند،بدون احتیاج به دعاها و آیات معهوده بیدارش میکنند.
👈🏻این بیدار کردن به طرق مختلف است... ما برای اوقات خواب خود افسوس میخوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمیشویم
در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت میگذرانیم!
👈🏻زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله شب و تلاوت قرآن پیدا میکردیم.
📚در محضر آية اللّه بهجت، ج3
🧡نمازشب را با ما تجربه کنید🧡
📚چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟
امام صادق (عليه السّلام) :
در بنى اسرائيل مردى بود كه سه سال پيوسته دعا می كرد تا خداوند پسرى به او روزى كند ، ولی هنگامی كه ديد خدای متعال دعای او را مستجاب نمی کند ، گفت : پروردگارا ! آيا من از شما دورم که سخنم را نمی شنوى ، يا به من نزديكى ولی پاسخم را نمی دهى ؟ ! كسى به خوابش آمد و به او گفت : تو سه سال خدا را با زبانی بدگو ، قلبی سركش و ناپاک ، و با نيتى نادرست خوانده ای ؛ پس بايد فحش و بدگویی را ترک ، قلبت را از گناهان خالی ، و نيتت را درست کنی ، تا دعایت مستجاب شود «... إِنَّكَ تَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ مُنْذُ ثَلَاثِ سِنِينَ : بِلِسَانٍ بَذِيءٍ ، وَ قَلْبٍ عَاتٍ غَيْرِ تَقِيٍّ ، وَ نِيَّةٍ غَيْرِ صَادِقَةٍ ... » .
امام صادق ( علیه السلام ) فرمود :
آن مرد به این دستور عمل كرد ، سپس دعا كرد و خداوند نیز پسری را روزی او قرار داد .
📚الكافي ، ج ۲ ، ص ۳۲۴
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
#احکام
💠حکم نگاه کردن بانوان، به فوتبال مردان(در حالی که مردان پوشش کافی ندارند):
🌸اگر بصورت مستقیم از تلویزیون پخش میشود بنابر احتیاط واجب نگاه نکند و اگر به صورت غیر مستقیم پخش میشود در صورتی که به قصد لذت نگاه کنند و یا موجب ریبه و فساد باشد و یا خوف فتنه وجود داشته باشد حرام است.
📚 امام خامنهای/احکام روابط/سوال ۷۲
❌بنابراین طبق فتوای مقام معظم رهبری، نگاه بانوان به فوتبال مردان، بصورت مستقیم جایز_نیست.
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ای بهترین رفیق،مارو بپذیر برای رفاقت
🔹استاد عالی
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗#حوادث_فاطمیه💗
💗#قسمت_سوم💗
هفته غصب خلافت، روز اول تا 5 ربيع الاول سال 11 هجرى قمرى
24 ـ دفن پيكر پيامبر (صلى الله عليه وآله): اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
على(ع) بدن پيامبر را در خانه آن حضرت به خاك سپرده است و كنار قبر آن حضرت نشسته است.
بنى هاشم هم اينجا هستند، عبّاس، عموى پيامبر در كنارى نشسته است.
مقداد و سلمان و ابوذر و چند نفر ديگر هم اينجا هستند.
آرى، خيلى از مسلمانان در مراسم دفن پيامبر حاضر نشدند.
25 ـ نقشه ابوسفيان: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوسفيان به سوى على(ع) مى آيد و مى گويد: "اى على! مردم در سقيفه با ابوبكر بيعت كرده اند، همه ما آماده هستيم تا تو را در راه جنگ با آنها يارى كنيم".
ابوسفيان كسى است كه براى كشتن پيامبر، جنگ بدر و اُحد را به راه انداخت. اكنون چه شده است كه او امروز دلش براى اسلام مى سوزد؟ نه او دلش براى اسلام نمى سوزد، او نقشه اى در سر دارد.
او نزديك مى آيد و چنين مى گويد: "اى على! دستت را بده تا با تو بيعت كنم".
على(ع) به ابوسفيان مى گويد: "اى ابوسفيان! تو از اين سخنان خود قصدى جز مكر و حيله ندارى".
ابوسفيان اين سخن را كه مى شنود از آنجا دور مى شود و به سمت مسجد مى رود.
26 ـ حركت خليفه به سوى مسجد و بيعت با اجبار: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
اهل سقيفه همه با ابوبكر بيعت كرده اند، و موقع آن فرا رسيده است كه خليفه را به مركز شهر ببرند. خليفه همراه با كسانى كه در سقيفه هستند به مسجد شهر مى رود.
در مسير به هر كس برخورد مى كنند او را مجبور مى كنند تا با ابوبكر بيعت كند.
آرى، مسلمانان بر خلافت ابوبكر، متّحد شده اند و هر كس كه با اين اتّحاد و يگانگى، مخالف باشد كشته خواهد شد.
27 ـ تطميع بنى اميّه: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه عُمَر همراه با خليفه در مسجد هستند، عُمَر نگاهى به مسجد مى كند، مى بيند كه ابوسفيان با عدّه اى از بنى اُميّه در گوشه اى نشسته اند! در ميان آنها عثمان هم به چشم مى خورد. يك نفر پيام مهمّى را براى ابوسفيان مى آورد: "به تو قول مى دهيم كه فرزندت را در حكومت خود شريك كنيم".ابوسفيان لبخندى مى زند و مى گويد: "آرى، ابوبكر چه خوب خليفه اى است كه صله رحم نمود و حقّ ما را ادا كرد".اكنون ابوسفيان و بنى اُميّه براى بيعت با خليفه مى آيند. عثمان از جا بلند مى شود و نزد ابوبكر مى رود و با او بيعت مى كند، با بيعت عثمان همه بنى اميّه با ابوبكر بيعت مى كنند.
28 ـ ورود هواداران خليفه: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه جمعيّت زيادى وارد شهر مدينه مى شوند. همه آنها از قبيله "أسلم" مى باشند. مردم اين قبيله در اطراف مدينه زندگى مى كنند، آنان امروز به مدينه آمده اند تا ابوبكر را يارى كنند. آنها به سوى مسجد مى روند، وقتى عُمَر از آمدن آنان با خبر مى شود، خيلى خوشحال مى شود و يقين مى كند كه ديگر پيروزى از آن خليفه است.
29 ـ نقش رشوه و پول: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه هنوز عدّه اى از مردم شهر با خليفه بيعت نكرده اند، چه كسى است كه بتواند در مقابل پول استقامت كند؟ اين پول ها را بايد براى زنان اين شهر فرستاد. كيسه هاى پول به سوى خانه هاى مدينه برده مى شود، صداى يك زن در مدينه مى پيچد: "آيا مى خواهيد دين مرا با پول بخريد؟ هرگز! هرگز نخواهيد توانست مرا از دينم جدا كنيد، من اين پول هاى شما را قبول نمى كنم".
او از طايفه بنى عَدىّ است، او براى پول و مال دنيا، دست از آرمان خود برنمى دارد.
30 ـ منبر ابوبكر در مسجد: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه ابوبكر بر روى منبر نشسته است، ناگهان يك نفر از درِ مسجد وارد مى شود و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "اى خليفه خدا".همه تعجّب مى كنند، آيا ابوبكر اين قدر مقام پيدا كرده كه خليفه خدا شده است؟! ابوبكر از بالاى منبر فرياد مى زند: "من خليفه خدا نيستم، بلكه خليفه رسول خدا هستم و به اين راضى هستم كه مرا به اين نام بخوانيد".
آرى، اين گونه است كه لقب خليفه رسول خدا براى ابوبكر، عنوان رسمى شناخته مى شود. بعد از آن خليفه سخنان خود را ادامه مى دهد: "اى مردم! هيچ كس شايستگى خلافت را همانند من ندارد، آيا من اوّلين كسى نبودم كه نماز خواندم، آيا من بهترين يار پيامبر نبودم؟"
مردم سكوت مى كنند، آنان مى دانند كه على(ع) اوّلين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد و با آن حضرت نماز خواند.
نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
💗#حوادث_فاطمیه💗
💗#ادامه_قسمت_سوم💗
31 ـ عُمَر و دعوت به بيعت: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
عُمَر در كوچه هاى مدينه مى چرخد.
او با صداى بلند فرياد مى زند: "همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده، او را به عنوان خليفه رسول خدا انتخاب نموده اند; پس هر چه زودتر براى بيعت كردن با او به مسجد بياييد".
32 ـ نقشه بيعت گرفتن از على(عليه السلام): اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
عُمَر به خليفه چنين مى گويد: "اى خليفه پيامبر! تا زمانى كه على بيعت نكند بيعت بقيّه مردم به درد ما نمى خورد، هر چه زودتر كسى را به دنبال على بفرست تا او را به اينجا بياورد و او با تو بيعت كند".
33 ـ هجوم اوّل: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوبكر، قُنفُذ را به حضور مى طلبد و به او مى گويد: "نزد على(ع)برو و به او بگو كه خليفه رسول خدا تو را مى طلبد".
او مردى بسيار خشن و سياه دل مى باشد و براى همين در اين روزها براى اهداف خليفه، خيلى مفيد است.
قنفذ همراه با عدّه اى به سوى خانه على(ع)حركت مى كند و مى گويد: "اى على! هر چه زودتر به مسجد بيا كه خليفه پيامبر تو را مى خواند".
على در جواب مى گويد: "آيا فراموش كرده ايد كه پيامبر مرا خليفه و جانشين خود قرار داده است؟".
قنفذ نمى داند چه جواب بگويد، براى همين به سوى مسجد باز مى گردد.
34 ـ هجوم دوم: اوّل ربيع الاول، چهارشنبه
ابوبكر مى بيند كه قُنفُذ تنها آمده است، او به فكر فرو مى رود، عُمَر مى گويد: "به خدا قسم، اين فتنه فقط با كشتن على تمام مى شود. آيا به من اجازه مى دهى كه بروم و سرِ او را براى تو بياورم؟"
ابوبكر رو به قُنفُذ مى كند و مى گويد: "برو به على بگو كه ابوبكر تو را مى طلبد، همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده اند و تو هم يكى از آنها هستى و بايد براى بيعت به مسجد بيايى".
قنفذ اين بار همراه با گروهى به سوى خانه على(ع) مى رود و مى گويد:
ــ اى على! ابوبكر تو را مى طلبد، تو بايد براى بيعت با او به مسجد بيايى.
ــ پيامبر به من وصيّت كرده است كه وقتى او را دفن نمودم از خانه خود خارج نشوم تا اين كه قرآن را به صورت كامل بنويسم.
35 ـ عرضه قرآن: روز دوم ربيع الاول، پنج شنبه
مردم براى خواندن نماز در مسجد جمع شده اند. على(ع) وارد مسجد مى شود. همه تعجّب مى كنند، او كه قسم خورده بود تا قرآن را ننويسد از خانه خود خارج نشود.
على(ع) قرآن را نوشته است و به مسجد آورده است. او با صداى بلند با مردم سخن مى گويد: "اى مردم، من در اين مدّت، مشغول نوشتن قرآن بودم، نگاه كنيد، اين قرآنى است كه من نوشته ام، من به تفسير همه آيه هاى قرآن آگاه هستم چرا كه از پيامبر در مورد همه آنها سؤال كرده ام".
عُمَر از جا بلند مى شود و مى گويد: "ما نياز به قرآن تو نداريم".
وقتى كه عُمَر اين سخن را مى گويد على(ع)قرآنى را كه نوشته است به خانه خود مى برد. در اين قرآن به شان نزول آيات و تفسير صحيح آن اشاره شده بود. اگر مردم اين قرآن را مى پذيرفتند هرگز در فهم كلام خدا دچار انحراف نمى شدند.
36 ـ نقشه تطميع عباس: شبِ سوم ربيع الاول، شب جمعه
شب فرا مى رسد (پنج شنبه شب) ابوبكر و عُمَر با گروهى به خانه عباس مى روند، ابوبكر چنين مى گويد: "بعد از مرگ پيامبر، مردم مرا به عنوان خليفه انتخاب كردند و من هم اين مقام را قبول كردم، شنيده ام كه يك نفر مى خواهد ميان مسلمانان اختلاف بياندازد. اى عبّاس! چقدر خوب است تو هم مانند بقيّه مردم با من بيعت كنى. اگر تو اين كار را انجام دهى، من قول مى دهم كه بعد از خود، تو را به عنوان جانشين معرّفى كنم".
عُمَر چنين مى گويد: "اى عبّاس، ما نمى خواهيم در ميان مسلمانان اختلاف بيفتد، ما نمى خواهيم كسى تو را به عنوان شخص تفرقه انگيز بشناسد".
عبّاس چنين سخن مى گويد: "اگر مردم تو را انتخاب كردند آيا ما بنى هاشم از اين مردم نبوديم؟ آيا ما حق رأى دادن نداشتيم؟ اى ابوبكر! مگر اين خلافت ارث پدر توست كه به هر كس مى خواهى مى بخشى؟".
خليفه همراه با دوستانش بدون خداحافظى از خانه بيرون مى روند.
37 ـ هجوم سوم: روز سوم ربيع الاول، جمعه
عده اى از ياران واقعى على(ع) در خانه او جمع شده اند (تحصن)، سلمان، مقداد، عمّار، ابوذر، در اين ميان طلحه و زبير هم هستند.
ابوبكر دستور حمله به خانه على(ع) را مى دهد.
عُمَر از جاى خود برمى خيزد و همراه با گروه زيادى به سوى خانه على(ع) حركت مى كند.
نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
31.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نمازشب
🔸️اگر فعلا نمیتونی برای نمازشب از خواب بلند بشی، اینکار رو انجام بده... ان شاءالله برات ثواب نمازشب مینویسن...
🎙استاد پناهیان
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🥀فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟
🍂صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا🍂
🏴مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)
زمان:ازسه شنبه مورخ۱۴۰۱٫۱۰٫۰۶
⏰ساعت۹صبح الی۱۱:۳۰
سخنران:
🎤 حجتالاسلام والمسلمین مهدی داد آفرین
🎤حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر متوسل
مداح:
🎤بانوای گرم:اکبرزاده
مکان:مسجد جامع فیروز آباد اشکذر
✅حڪایتۍ ڪوتاه
✍فردے نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد: تا به حال اين همه ياربّ گفتهاے فايده داشته است؟
⇦•مرد دلش شڪست و از دعا ڪردن منصرف شد و خوابيد. شب ڪسے به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمی گويے !؟جواب داد :
⇦•چون جوابی نمے شنوم و ميترسم از درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بڪنم!؟ گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين ياربّ گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست!
⇦•يعنے اگر خداوند نخواهد صداۍ ما به درگاهش بلندشود اصلا نميگذارد "ياربّ" بگوييم!
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
#احکام
💢تعریف احتیاط : مراد از احتياط در موارد آن، رعايت همه احتمالات فقهى است؛ بهطورى که مکلّف مطمئن شود که به وظيفه خود عمل کرده است.(آیت الله خامنه ای) (1)
‼️چه کسی میتواند احتیاط کند؟
• چون عمل به احتياط مستلزم شناسايى موارد و چگونگى احتياط و صرف وقت بيشتر است، بهتر آن است که مکلّف در احکام دين از مجتهد جامعالشرايط تقليد کند.(آیت الله خامنه ای) (2)
. كسى كه مى خواهد احتياط كند بايد مجتهد باشد و يا در اصل جواز عمل به احتياط و عدم آن از مجتهد تقليد كند.(آیت الله مکارم) (3)
• اقوی جواز ترک تقلید و عمل به احتیاط است، لکن معرفت موارد احتیاط غالبا برای عوام متعذر یا متعسر است.(آیت الله سیستانی) (4)
📚منابع :
1. اجوبه، س3. تحریرالمسائل، م9.
2 . رهبری، استفتائات، س2. تحریرالمسائل، م11.
3 . مکارم:عروه الوثقی، ج1، تقلید م2.
4. سیستانی، منهاج، ج1، م3؛
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت الاسلام رفیعی
موضوع:امید به خداوند
روایت کسی که:
‼️( در دل جهنم🔥 انداختنش‼️
...ولی.. به خدا امید داشت)
♥⃢ 🌿 eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
لوح | یلدای فاطمی
💠 انار باب دل مادر حسن بوده
عجب ندارد اگر تاج روی سر دارد
انار هم چو حسن غصه دار سیلی شد
عجب ندارد اگر قلب خون جگر دارد
#مادر #فاطمیه #حضرت_زهرا #شب_یلدا