eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
330 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
💗💗 کنار سنگ قبر نشستم با گلاب سنگ قبر و شستم و گل نرگس و روی سنگ قبر گذاشتم سلام ،شرمندم که دیر اومدم میدونم که از حالم باخبری اگه میشه برای منم دعا کنین بعد از کمی درد و دل کردن با شهیدم رفتم سمت ماشین امیر ،امیرو سارا داخل ماشین منتظر من بودن توی راه رفتیم یه کم خرید کردیم برای شب امیر هم چند تا پفک و لواشک واسه سارا خرید تا از دلش در بیاره سارا هم مثل بچه کوچیکا با دیدن پفک و لواشک ذوق زده شد انگار نه انگار که چند دقیقه قبل ناراحت بوده رسیدیم خونه و امیر وسیله ها رو برد آشپز خونه روی میز ناهار خوری گذاشت مامانم با دیدنمون کلی سر وصدا کرد که چه وقته اومدنه میزاشتین مهمونا میاومدن میرفتن میاومدین خونه ما هم چون دیدیم مامان خیلی عصبانیه سکوت کردیم و رفتیم توی اتاق خودمون توی اتاقم مشغول گشتن گوشیم شدم بلاخره زیر میز تحریرم پیداش کردم تا غروب توی اتاقم بودم حوصله بیرون رفتن و صحبت کردن با کسی رو نداشتم در اتاق باز شد و مامان وارد اتاق شد مامان با دیدن اتاق چشماش دو دو میزد مامان: زلزله اومده؟ اینجا چرا اینشکلی شده نیشمو تا بناگوشم باز کردمو چیزی نگفتم مامان: لطفا اتاقت و مرتب کن ،یه لباس خوب هم بپوش بیا - چشم ( میدونستم اگه باز چیزی بگم سه ساعت باید نصیحتم کنه بدون اینکه دستی به اتاقم بکشم لباسمو عوض کردم یه چادر رنگی از داخل کمد برداشتم رفتم سمت پذیرایی مامان تا منو دید گفت: اتاقتو مرتب کردی - اره امیر روی مبل زیر چشمی نگام میکرد و آروم گفت: اره جون خودت... 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
۲ اسفند ۱۳۹۹
💗💗 ساعت نزدیک ۹ بود همه داخل پذیرایی روی مبل نشسته بودیم سارا هی بلند میشد و تو خونه رژه میرفت انگار قراره واسه اون خواستگار بیاد... - سارا جان چند متره؟ سارا: چی؟ - طول و عرض پذیراییمون سارا: ععع امییییرر امیر: سارا جان بیا بشین تو این دوره رو پاس کردی ،الان سارا باید رژه بره حیف که بابا نشست بود وگرنه گلدون روی میز و پرت میکردم سمتش چند دقیقه نکشید که زنگ آیفون و شنیدیم امیر در و باز کرد منم رفتم کنار مامان ایستادم مامان یه چپ چپ نگاهم کرد که برم تو آشپز خونه ولی من همونجا سرجام ایستادم و لبخند میزدم مهمونا وارد خونه شدن بعد از احوالپرسی همه نشستیم ده دقیقه فقط همه به هم نگاه میکردیم که امیر بلند شد و رفت سمت آشپز خونه و با سینی چایی برگشت یعنی دلم میخواست منفجر بشم از دیدن امیر امیر شروع کرد به تعارف کردن چایی بعد هم آخر اومد کنار من آروم بهش گفتم: وااییی چه عروس خوشگلی ،عاشقت شدم من امیر: کووووف بعد امیر رفت کنار پسر حاج مصطفی نشست بابا و حاجی مشغول صحبت بودن که یه دفعه حاج مصطفی گفت حاج احمد اگه اجازه بدین این دونفر برن صحبتاشونو بکنن ببینن اصلا از همدیگه خوششون میاد یا نه بعد بابا رو کرد سمت من گفت ،آیه بابا آقا سعید و به اتاقت راهنمایی کن با شنیدن این حرف با خوشحالی از جا پریدمو گفتم چشم داشتم میرفتم سمت اتاق که امیر گفت :ببخشید اگه میشه برین داخل حیاط،هوا خوبه،اینجوری راحت حرفاتونو میزنین با شنیدن این حرف دلم میخواست دمپاییمو سمتش پرت کنم یه اخمی کردم و رفتیم سمت حیاط... 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
۲ اسفند ۱۳۹۹
💗💗 روی تخت کنار حوض نشستیم ده دقیقه ای سکوت کردیم که سعید شروع کرد به حرف زدن اصلا نمیفهمیدم چی میگه فکرم فقط به دورو اطرافم بود و اصلا بهش نگاه نمیکردم یه ربع یه ریز فک میزد یه پوفی کشیدم که سکوت کرد سعید: شما نمیخواین چیزی بگین؟ - نه سعید : یعنی شما هیچ معیاری واسه ازدواج ندارین؟ - من اینجام که فقط بشنوم نه اینکه حرفی بزنم ،اگه حرفاتون تمام شده بریم داخل سعید حرفی نزد و بلند شدیم و رفتم وارد خونه شدیم لیلا خانم گفت: خوب چی شد به نتیجه ای رسیدین ؟ سعید که انگار دلخور بود چیزی نگفت که مامان گفت : به همین زودی که نمیشه حرفی زد ،بزاریم این دوتا جوون فکراشونو خوب بکنن... حاج مصطفی هم حرف مامان و تایید کرد و بلاخره بعد از یه مدت بلند شدن و رفتن منم رفتم سمت اتاقم مشغول جمع کردن اتاقم شدم یعنی تا ۱۲ شب فقط داشتم اتاقمو تمیز میکردم اینقدر خسته بودم که زود بیهوش شدم با برخورد نور خورشید از گوشه پنجره اتاقم به چشمام بیدار شدم به ساعت گوشیم نگاه کردم ساعت ۱۱ بود بلند شدم رفتم دست و صورتمو شستم بعد به سمت آشپز خونه برای خوردن صبحانه رفتم مامام درحال آشپزی کردن بود - سلام ،صبح بخیر مامان چپ چپ نگاهم کرد : الان ظهره خانوووم - مادر من آدم هر موقع بیدار بشه میشه صبح حالا میخواد بعد ظهر باشه یا ظهر مامان: چی بگم ولا،هر چی بگم باز تو حرف خودت و میزنی ،برو صبحانه تو بخور - چشم،امیر و سارا هنوز خوابن؟ مامان: نه ،رفتن خونه سارا ا - آها 🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑 @kelidebeheshte
۲ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ اسفند ۱۳۹۹
❤️🍃 ✨✨✨🌹 ✨✨🌹 ✨🌹 🌷بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم🌷 🌹اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ✨ *🌷ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﻲ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻨﻤﺎﻳﻴﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﻧﺪﻙ ﻭ ﻛﻢ ، ﭘﻨﺪ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻳﺪ .✨* 📚 سوره اعراف ( آیه_٣) ✨🌹 ✨✨🌹 ✨✨✨🌹
۲ اسفند ۱۳۹۹
﷽؛ ❄️ بعضی ها این تصور را دارند که دعا مستجاب نمی شود ، جواب این موضوع که دعا مستجاب نمی شود قابل قبول نیست ، زیرا اثر دعا چنان نیست که همیشه محسوس باشد یا به طوری که انسان با چشم ببیند یا با گوش بشنود . بسیاری از دعاهاست که به هدف اجابت هم رسیده ولی ما به آنها توجه نکرده و خیال کردیم خود به خود مشکل حل شده . گاهی انسان برای موضوعی دعا می کند که از نظر خدا اجابت آن مصلحت نیست . ما در اجابت دعا خیلی تعجیل داشته و می خواهیم همان لحظه ای که دعا کرده ایم نتیجه‌اش را ببینیم ، در صورتی که قاعدتأ نباید چنین باشد ، چون گاهی در تأخیر آن مصلحت خوابیده و خدا هم قول نداده که همان لحظه اجابت کند . گاهی علت تأخیر ، قطع نشدن مناجات بنده با خداست ، چون پرودگار دوست دارد بنده‌اش به درگاه‌اش بنالد ولی اگر به زودی دعای او را مستجاب کند آن ناله بریده می شود . گاهی اثر اجابت دعا در آخرت معلوم می گردد و پرودگار اجابت آن را ذخیره آخرت می گرداند برای اینکه دوست دارد بنده‌اش را در آنجا پذیرایی کند . و ممکن است جلوی اجابت دعا را گناهی یا گناهانی گرفته باشند که همچون سدّی مانع از اجابت دعا گردد❄️ 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
۲ اسفند ۱۳۹۹
🌹پیامبر اکرم (صلی الله): 🌿رجَبٌ شَهْرُ اَلاِسْتِغْفَارِ لِأُمَّتِي أَكْثِرُوا فِيهِ اَلاِسْتِغْفَارَ فَإِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ✨ برای اُمّت من ماه استغفار است. در این ماه زیاد استغفار کنید که خداوند بخشنده و مهربان است 📚بحارالأنوار جلد94 صفحه38 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
۲ اسفند ۱۳۹۹
※ شست‌و‌شوی تمام سیاهی های تلنبار شده ✨ 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
۲ اسفند ۱۳۹۹
👌 🌿 آیت الله سعادت پرور (ره) : 💠 اى عــزيزان من! در جوانى‏ همه‌كس به تو علاقه دارند و در پيرى هيچ‌كس تو را نخواهد، 👈 پس در فكرآن باشيد در آن وقتى كه همه از شما رميده‌شوند شما رميده از آن‏ها باشيد. ✔️ و شب و روز انس با ملڪات جــوانى خود داشتـہ باشيد. ✅(يعنى خدا، بندگى خدا، توجه به خدا و لذت بردن از قرب با خدا) 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
۲ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ اسفند ۱۳۹۹
🌕 قرآنی 🌕 خدایـــا!!! آنقـــدر به من ظرفیــت بــده که نعمتهـایی راکه از روی بخشندگی ات به من دادی به پای لیاقت خودم ننویسم . . .که اگر چنین کنم نابود خواهم شد...... 🕋 قٰالَ إِنَّمٰا أُوتِيتُهُ عَلىٰ عِلْمٍ عِنْدِيَ (٧٨قصص) 🍀(قارون) : گفت جز این نیست که این (ثروت انبوه) بر پایه دانشی که نزد من است به من داده اند..... 🕋 فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ (۸۱ قصص) 🍂سپس ما ، او و خانه اش را در زمین فرو بردیم ┄┅┅═✧❅💞❅✧═┅┅ 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
۲ اسفند ۱۳۹۹
🕊ݕہ ۅقٺ عاشقے🕊
۲ اسفند ۱۳۹۹