💗#هفت_شهر_عشق💗
#قسمت_سوم
كوچه هاى مدينه بسيار تاريك است. امام و جوانان بنى هاشم به سوى قصر حركت مى كنند. اكنون به قصر مدينه مى رسيم، امام رو به جوانان مى كند و مى فرمايد: "من وارد قصر مى شوم، شما در اين جا آماده باشيد. هرگاه من شما را به يارى خواندم به داخل قصر بياييد".
امام وارد قصر مى شود. امير مدينه و مروان را مى بيند كه كنار هم نشسته اند. امير مدينه به امام مى گويد: "معاويه از دنيا رفت و يزيد جانشين او شد. اكنون نامه مهمّى از او به من رسيده است".
آن گاه نامه يزيد را براى امام مى خواند. امام به فكر فرو مى رود و پس از لحظاتى به امير مدينه مى گويد: "فكر نمى كنم بيعت مخفيانه من در دل شب، براى يزيد مفيد باشد. اگر قرار بر بيعت كردن باشد، من بايد در حضور مردم بيعت كنم تا همه مردم با خبر شوند".
امير مدينه به فكر فرو مى رود و درمى يابد كه امام راست مى گويد، زيرا يزيد هرگز با بيعت نيمه شب و مخفيانه امام، راضى نخواهد شد.
از سوى ديگر، امير مدينه كه هرگز نمى خواست دستش به خون امام آلوده شود، كلام امام را مى پسندد و مى گويد: "اى حسين! مى توانى بروى و فردا نزد ما بيايى تا در حضور مردم، با يزيد بيعت كنى".
امام آماده مى شود تا از قصر خارج شود، ناگهان مروان فرياد مى زند: "اى امير! اگر حسين از اين جا برود ديگر به او دسترسى پيدا نخواهى كرد".
آن گاه مروان نگاه تندى به امام حسين(ع) مى كند و مى گويد: "با خليفه مسلمانان، يزيد، بيعت كن"، امام نگاهى به او مى كند و مى فرمايد: "چه سخن بيهوده اى گفتى، بگو بدانم چه كسى يزيد را خليفه كرده است؟".
مروان از جا برمى خيزد و شمشير خود را از غلاف بيرون مى كشد و به امير مدينه مى گويد: "اى امير، بهانه حسين را قبول نكن، همين الآن از او بيعت بگير و اگر قبول نكرد، گردنش را بزن".
مروان نگران است كه فرصت از دست برود، در حالى كه امير مدينه دستور حمله را نمى دهد. اين جاست كه امام، ياران خود را فرامى خواند، و جوانان بنى هاشم در حالى كه شمشيرهاى خود را در دست دارند، وارد قصر مى شوند.
مروان، خود را در محاصره جوانان بنى هاشم مى بيند و اين چنين مى شنود: "تو بودى كه مى خواستى مولاى ما را بكشى؟".
ترس تمام وجود مروان را فرا مى گيرد. مروان اصلاً انتظار اين صحنه را نداشت. او در خيال خود نقشه قتل امام حسين(ع) را طرح كرده بود، امّا خبر نداشت كه با شمشيرهاى اين جوانان، روبرو خواهد شد.
همه جوانان، منتظر دستور امام هستند تا جواب اين گستاخى مروان را بدهند؟ ولى امام سخن مروان را ناديده مى گيرد و همراه با جوانان، از قصر خارج مى شود.
مروان نگاهى به امير مدينه مى كند و مى گويد: "تو به حرف من گوش نكردى. به خدا قسم، ديگر هيچ گاه به حسين دست پيدا نخواهى كرد".
امير مدينه به مروانِ آشفته مى گويد: "دوست ندارم همه دنيا براى من باشد و من در ريختن خون حسين، شريك باشم".
مروان ساكت مى شود و ديگر سخنى نمى گويد.
نویسنده کتاب:دکتر مهدی خدامیان
🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19
🌷حاج اسماعیل دولابی:
🌱هر جا خــــــــــدا امتحانت کرد و یک خورده عقب رفتی غصه نخور... !
♨️این امتحان لازم بود تا به ناقص بودن خود پی ببری
یک کمی تلاش کنی جبران میشود...
امتحان فضل خداست؛
و برایِ رشد نافع و لازم!
#حاج_اسماعیل_دولابی
#کلیدبهشت🏰🗝
https://eitaa.com/kelidebeheshte
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی:
« برای مظلوميّت سالار شهيدان، كسی آه بكشد عبادت است، «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة»[۱]
[۱] الامالی(للمفيد)، ص۳۳۸
#محرم
#امام_حسین
#آیت_الله_جوادی_آملی
#کلیدبهشت🏰🗝
https://eitaa.com/kelidebeheshte
4 -Shor - Hajmahdirasuli - Shab6 990604 - Sarallahzanjan.mp3
22.05M
🔳 #شور #محرم
"شب ششم"
به تو دل خوش کردم ، به تو که آقایی...
🎤حاج مهدی رسولی
#کلیدبهشت🏰🗝
https://eitaa.com/kelidebeheshte
═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
🌷 #نماز_شب 🌷
🤲 نماز شب ، موجب رضايت پروردگار ، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايمان، آسايش بدنها ، مايه ناراحتى شيطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مايه اجابت دعا ، قبولى اعمال و بركت در روزى است.
📖 ارشاد القلوب ج۱، ص۱۹۱
🤲 نماز شب ، انسان را خوش سيما و روزى را زياد و قرض را ادا مى نمايد و غم و اندوه را از بين مى برد و چشم را نورانى مےكند.
📖 ثواب الاعمال ص۴۲
═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
#کیفیت_خواندن_نماز_شب
۱۱ رکعت است :
✨۴ تا دو رکعتی (مثل نمازصبح) بنام نافله شب
✨یک دو رکعتی بنام شفع
✨یک یک رکعتی بنام وتر
👈میتوان در هررکعت فقط «سوره حمد» را خواند ؛
👈میتوان نماز را نشسته خواند؛
👈میتوان از ۱۱ رکعت فقط دورکعت شفع یا یک رکعت وتر را خواند ؛
👈میتوان قضای آنها را روز بعد خواند.
═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
🔅در یک رکعت نماز وترمی توان جهت اختصار قنوت را کوتاه و مختصر انجامداد
ولی بهتر است موارد زیر در قنوت خوانده شود
۱. چهل بار بگویید: اَللّهُمَّ اِغْفِر لِ..... و نام یکنفر را بگویید
یا اینکه چهل مرتبه بگویید
( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )
۲. هفتاد بار ( اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اَتُوبُ اِلَیه)
۳. ۷ مرتبه بگویید: هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ اَلْنار
۴. سیصد مرتبه ( اَلْعَفو ) و یک بار( رَبّ اغْفِرْلی وَ ارْحَمْنی وَ تُبْ عَلیََّ اِنَّکَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحیم )
#کلیدبهشت🏰🗝
https://eitaa.com/kelidebeheshte
💗#هفت_شهر_عشق💗
#ادامه_قسمت_سوم
صبح شده است و اكنون مردم از مرگ معاويه باخبر شده اند. امير مدينه همه را به مسجد فرا خوانده است و همه مردم، به سوى مسجد مى روند تا با يزيد بيعت كنند.
از طرف ديگر، مروان در اطراف خانه امام پرسه مى زند. او در فكر آن است كه آيا امام همراه با مردم براى بيعت با يزيد به مسجد خواهد آمد يا نه؟
امام حسين(ع)، از خانه خود بيرون مى آيد. مروان خوشحال مى شود و گمان مى كند كه امام مى خواهد همچون مردم ديگر، به مسجد برود. او امام را از دور زير نظر دارد ، ولى امام به سوى مسجد نمى رود. مروان مى فهمد كه امام براى بررسى اوضاع شهر از خانه خارج شده و تصميم ندارد به مسجد برود.
مروان با خود مى گويد كه خوب است نزد حسين بروم و با او سخن بگويم، شايد راضى شود به مسجد برود.
ــ اى حسين! من آمده ام تا تو را نصيحت كنم.
ــ نصيحت تو چيست؟
ــ بيا و با يزيد بيعت كن. اين كار براى دين و دنياى تو بهتر است.
ــ ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون); اگر يزيد بر امّت اسلام خلافت كند، ديگر بايد فاتحه اسلام را خواند. اى مروان! از من مى خواهى با يزيد بيعت كنم، در حالى كه مى دانى او مردى فاسق و ستمكار است.
مروان سر خود را پايين مى اندازد و مى فهمد كه ديگر بايد فكر بيعت امام را از سر خود، بيرون كند.
امير مدينه، در مسجد نشسته است و مردم مدينه با يزيد بيعت مى كنند، امّا هر چه منتظر مى ماند ، خبرى از امام حسين(ع) نيست.
برنامه بيعت تمام مى شود و امير مدينه به قصر باز مى گردد. مروان، نزد او مى آيد و به او گزارش مى دهد كه امام حسين(ع) حاضر به بيعت با يزيد نيست.
اكنون پيك مخصوص يزيد، آماده بازگشت به شام است. امير مدينه نامه اى به يزيد مى نويسد كه حسين با او بيعت نخواهد كرد.
چند روز پس از آن، نامه به دست يزيد مى رسد. او با خواندن آن بسيار عصبانى مى شود. چشمان يزيد از شدّت غضب، خون آلود است و دستور مى دهد تا اين نامه را بنويسند: "از يزيد، خليفه مسلمانان به امير مدينه: هنگامى كه اين نامه به دست تو رسيد، بار ديگر از مردم مدينه بيعت بگير، و بايد همراه جواب اين نامه، سرِ حسين را برايم بفرستى و بدان كه جايزه اى بسيار بزرگ در انتظار توست".
گستاخى يزيد را ببين! او از امير مدينه مى خواهد كه جواب نامه اش فقط سر امام حسين(ع) باشد. به راستى، چه حوادثى در انتظار مدينه است؟ وقتى اين نامه به مدينه برسد، چه اتّفاقى خواهد افتاد؟
نویسنده کتاب:دکتر مهدی خدامیان
🔑🌹کلیدبهشت🔑🌹
https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19