۳۱ مه، ۲۳.۰۰.mp3
18.82M
#جلسات_شواهد
🎧#جلسه ۱۱۵ _ #استاد حسن خواه
📗#شاهد چهارم اشراق تاسع فی اثبات محرک #غیرِ متحرک اتمام فصل
🆔 @kellasetegadi
حواشی استاد حسن خواه درس قانون امروز :
وَأمَّا السَّوْدَاءُ فَمِنْهَا مَا هُوَ طَبِيعِىٌّ وَ مِنْهَا فَضْلٌ غَيْرُ طَبِيعِىٍّ.
وَ الطَّبِيعِىُّ دُرْدِىُّ (تهنشین و این سودای خوب) الدَّمِ الْمَحْمُودِ وَ ثُفْلُهُ وَ عَكَرُهُ. وَ طَعْمُهُ بَيْنَ حَلاوَةٍ( بخاطر طعم خون) وَ عُفُوصَةٍ( گس بخاطر این ک مزه ای است حاصل سردی است.و سودا هم از جهت عنصر سرد و خشک و متراکم یک جاهایی میگید سودا ترش؟! مثلا با حموضه تحریک می کند را : ما سودای طبیعی ان این طعم سودا در کبد دارد حین نضج اما این نضج کامل نیست . هضم و نضج در جاهای دیگر کامل می شود در طحال ویا عروق استحاله می یابد به ترشی 😊 طعم گس اگر بپزد و کامل شود ترش می شود. قوره ابتدا گس هست و ازگیل و بخلاف خرمالو ! نضج لطافت می دهد.
وَ إذَا تَوَلَّدَ فِى الْكَبِدِ تَوَزَّعَ إلَى قِسْمَيْنِ : فَقِسْمٌ مِنْهُ يَنْفُذُ مَعَ الدَّمِ وَ قِسْمٌ يَتَوَجَّهُ نَحْوَ الطِّحَالِ!.
سودای در خون جنبه ضروری دارد و یک منفعت :
۱_ تغذیه اعضا که که لازم است در مزاج اون عضو جزشایسته از سودا وجود داشته باشند .
وَ الْقِسْمُ النَّافِذُ مِنْهُ مَعَ الدَّمِ يَنْفُذُ لِضَرُورَةٍ وَ مَنْفَعَةٍ. أَمَّا الضَّرُورَةُ فَلِيَخْتَلِطَ بِالدَّمِ بِالمِقْدَارِ الْوَاجِبِ فِى تَغْذِيَةِ عُضْوٍ عُضْوٍ مِنَ الأَعْضَاءِ الَّتِى يَجِبُ أنْ يَقَعَ فِى مِزَاجِهَا جُزْءٌ
صَالِحٌ مِنَ السَّوْدَاءِ مِثْلُ الْعِظَامِ (تحفه سعدیه رباط و غضاریف غذا رسانی سودا از بلغم بیشتر از بلغم است . چون بلغم مثل مغز کم تر است ).
یمکن صفراء اصلا قابلیت تغذیه کنار گذاشت به خاطر تلخی و لطافت و خشکی ، پس:
دم
سودا
بلغم
صفراء (اختلافی )
منفعت سودا :
قوام خون
وَأمَّا الْمَنْفَعَةُ فَهِىَ أنَّهُ يَشُدُّ ( قوام خون) الدَّمَ وَ يُقَوِّيَهُ وَ يُكَثِّفُهُ (عطف تفسیری می گیریم تا کم تر دقیق باشیم 😊) وَ يَمْنَعُهُ مِنَ التَّحَلُّلِ (در نسخه تهران نیست . سودا منع از تحلیل رفتن خون هم می کند و تحفه سعدیه سودا در خون کاری می کند مثل پنیر مایه در شیر که قوام می دهد .
اشکال صفراء لطیف و سودا تکثیف جمع این چگونه است !؟
جواب : منفعت در یک زمانی است که نیاز به تلطیف که در مجاری ظریف و گاهی منفعت در تکثیف و حبس است برای تغذیه است . طبیعت می اید صفرا و سودارا وقت الاحتیاج بهره می برد.
سودای که وارد طحال می شود :
ضرورت حفظ بدن از سودازیادی . و تغذیه اون عضو و منفعت
وَ الْقِسْمُ النَّافِذُ مِنْهُ إلَى الطِّحَالِ وَهُوَ مَا اِسْتغْنى عَنْهُ الدَّمُ يَنْفُذُ أيْضاً لِضَرُورَةٍ وَ مَنْفَعَةٍ. أمَّا الضَّرُورَةُ فَإمَّا بِحَسَبِ الْبَدَنِ كُلِّهِ وَ هِىَ التَّنْقِيَةُ عَنِ الْفَضْلِ ، وَ إمَّا بِحَسَبِ عُضْوٍ وَ هِىَ تَغْذِيَةُ الطِّحَالِ.
منفعت سودا دوتا
۱_ محکم شدن فم معده
۲_این سودا باعث تحریک فم معده می شود واحساس گرسنگی وشهوت را ایجاد می کند
وَ أمَّا الْمَنْفَعَةُ ، فَإنَّمَا تَقَعُ عِنْدَ تَحَلُّلِهَا إلَى فَمِ الْمَعِدَةِ وَ تِلْكَ الْمَنْفَعَةُ عَلَى وَجْهَيْنِ أَحَدُهُمَا : أنَّهَا تَشُدُّ فَمَ الْمَعِدَةِ وَ تُكَثِّفُهُ وَ تُقَوِّيهِ ، وَالثَّانِى : أنَّهَا تُدَغْدِغُ فَمَ الْمَعِدَةِ بِالْحُمُوضَةِ فَتُنَبِّهُ عَلَى الْجُوعِ وَ تُحَرِّكُ الشَّهْوَةَ.
صفرا به سمت مراره و از آن طرف آن که از مراره می آید به امعا آن قسمت کیسه صفراء بهش نیاز ندارد بنابراین درباره سودا :
وَ اعْلَمْ أنَّ الصَّفْرَاءَ الْمُتَحَلِّبَةَ إلَى الْمَرَارَةِ هِىَ مَا يَسْتَغْنِى عَنْهُ الدَّمُ. وَ الْمُتَحَلِّبَةُ عَنِ الْمَرَارَةِ هِىَ مَا تَسْتَغْنِى عَنْهُ الْمَرَارَةُ. وَ كَذَلِكَ السَّوْدَاءُ الْمُتَحَلِّبَةُ إلَى الطِّحَالِ هِىَ مَا يَسْتَغْنِى عَنْهُ الدَّمُ. وَالْمُتَحَلِّبَةُ عَنِ الطِّحَالِ هِىَ مَا يَسْتَغْنِى عَنْهُ الطِّحَالُ. (این نکته نامناسب است فخر ظاهرا می گوید حشو است/ قطب الدین این ظن فخر به درد نمی خورد چرا که شیخ خواست فرق دوتا مره را بفرماید لذا ابتدا وجه اشتراک و بعد فرق را لذا این از باب مقدمه است .)
نکته : صفراء در مراره این صفرا باعث تحریک دافعه می شود . و سودا و تحریک قوه جاذبه است .
تنبیه : یعنی بیداری
وَ كَمَا أنَّ تِلْكَ الصَّفْرَاءَ الأَخِيرَةَ تُنَبِّهُ الْقُوَّةَ الدَّافِعَةَ مِنْ أَسْفَلَ كَذَلِكَ هَذِهِ السَّوْدَاءُ الأَخِيرَةُ تُنَبِّهُ الْقُوَّةَ الْجَاذِبَةَ مِنْ فَوْقُ فَتَبَارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ وَ (أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ.)در بعضی نسخ !
یرقان هندی :
سرطان خون استاد ناظم همان یرقان سیاه .
سرطان در طب سنتی معمولا توده است .
ویرقان سندی را شاید بگویند .
عضو دست دچار اسهال : طبیعت آن خون را افزایش از این طریق دفع می کند.
کلام خام فی بحث السرطان
اموری امروزه سرطان می دانند را سرطان نمی دانند ما حالتی در بيماری داريم که به آن يرقان سندی يا يرقان سياه می گويند که شخص بدنش سياه می شود ، تبهای دراز مدت می کند. معمولاً اطلاق می شود كه شخص سرطان خون گرفته است.( در طب جدید )
در طب سنتي اصلاً اين را معادل سرطان خون نمی دانند بلکه آن را قابل علاج دانسته و راههای درمانی زيادی هم مطرح می کنند.
اما آن چه که در طب سنتی آن را سرطان می دانند ( صد در صد ) سفارش می کنند که آن را درمان نكنيد و فقط ذكر می كنند كه به اطرافيان مريض بگوئيد كه مداوا كردنی نيست و فقط طبق علائمی كه وجوئد دارد درمان كنيد. مثلاً اگر يبوست می گيرد يبوستش را درمان كنيد ، اگر تنگی نفس گرفت تنگی نفسش را و اگر تب كرد تبش را درمان كنيد ، اگر زخم يا جوش زياد در بدنش ايجاد شد آنها را درمان كنيد و فقط صرف همين کارها کافی است و تأکيد داشته اند که سرطان قابل مداوا نيست . در طب قديم در طب اکبری هم گفته دوری کنيد از اين که بخواهيد سرطان را درمان کنيد.
وَ أمَّا السَّوْدَاءُ الغَيْرُ الطَّبِيعِيَّةِ : فَهِىَ مَا لَيْسَ عَلَى سَبِيل الرُّسُوبِ ( رسوب خون محمود ) وَ الثُّفْلِيَّةِ، بَلْ عَلَى سَبِيلِ الرَّمَادِيَّةِ ( در مسیر خاکستر است) ، وَ الاحْتِرَاقِ ، فَإنَّ الأشْيَاءَ الرَّطْبَةَ الْمُخَالِطَةَ لِلأَرْضِيَّةِ تَتَمَيَّزُ
الأَرْضِيَّةُ مِنْهَا عَلَى وَجْهَيْنِ : إمَّا عَلَى جِهَةِ الرُّسُوبِ و مِثْلُ هَذَا الدَّمِ هُوَ السَّوْدَاءُ الطَّبِيعِىُّ ، وَ إمَّا عَلَى جِهَةِ الاحْتِرَاقِ بِأنْ يَتَحَلَّلَ اللَّطِيفُ وَ يَبْقَى الْكَثِيفُ. ( این دوجه اکثر حدوث سوداست و گاهی سودا از جمود حادث می شود. )
وَ مِثْلُ هَذَا الدَّمِ وَ الأَخْلاطِ هُوَ السَّوْدَاءُ الْفَضْلِيَّةُ تُسَمَّى الْمِرَّةَ السَّوْدَاءَ،
وَ إنَّمَا لَمْ يَكُنِ الرُّسُوبُ إلّا لِلدَّمِ لأنَّ الْبَلْغَمَ لِلُزُوجَتِهِ لا يَرْسُبُ عَنْهُ شَىْءٌ كَالثُّفْلِ ، وَ الصَّفْرَاءَ لِلَطَافَتِهَا وَ قِلَّةِ الأَرْضِيَّةِ فِيهَا وَ لِدَوَامِ حَرَكَتِهَا ، وَ لِقِلَّةِ مِقْدَارِ مَا يَتَمَيَّزُ مِنْهَا عَنِ الدَّمِ فِى الْبَدَنِ لا يَرْسُبُ مِنْهَا شَىْءٌ يُعْتَدُّ بِهِ وَ ( حالا که جدا شد به حسب حرارت ) إذَا تَمَيَّزَ لَمْ يَلْبَثْ ( درنگی ندارد) أنْ يَعْفَنَ أوْ يَنْدَفِعَ ( طبیعت ان را دفع کن ) ، وَ إذَا عَفِنَ تَحَلَّلَ لَطِيفُهُ وَ بَقِىَ كَثِيفُهُ سَوْدَاءَ احْتِرَاقِيةً لا رُسُوبِيَّةً.
دلیل عدم رسوب صفرا
ا_ لطیف بودن
۲_ کم بودن ماده ارضی
۳_حرکت فروان رسوب در هنگام سکون
۴_ حالا قسمت متمایز صفراء خیلی کم
کلمه مره به سودای غیر طبیعی !
مره به کسر به معنای حدت است .این سودا و صفرا به جهت قدرت .
در بعضی از نسخ به طور کلی می گوییم مره !
🔰درس روز چهارشنبه
📗قانون ساعت : ۵
⏰قانونچه : ۵:۳۰
🌐لینک برگزاری کلاس آنلاین👇👇👇👇
🆔 https://meet.google.com/yoc-mmds-sbg
🆔 @kellasetegadi
۱ ژوئن، ۱۷.۰۲.mp3
28.52M
📗#جلسات_قانون_بوعلی
🎧#جلسه ۲۰_ #استاد حسن خواه
📜#تعلیم چهارم سودا
#طب_سنتی
🗓گیلان
#مجموعه معارج
🆔 @kellasetegadi
دوره آشنایی با افلاک تسعه
مزایا
#آفلاین
#مختصر
#آشنایی با بخشی از هیات قدیم ( سپهرشناسی ونجوم)
#کمک به فهم مباحث بسیاری از علوم عقلی که مبتنی به این صغریات است .
ثبت نام
@Hekmat_hasan