eitaa logo
مجموعه علمی،فرهنگی معارج
1.8هزار دنبال‌کننده
520 عکس
93 ویدیو
129 فایل
مجموعه ی مجازی ،آموزشی و فرهنگی معارج ⭕ هدف: نشر معارف وعلوم دینی در سطوح مختلف (بدون هیچ گونه وابستگی) #عقلی #نقلی #طب ⁦🎗️⁩بدون #وابستگی ⁦⁦⁦🎗️ ⁦ 🔖ادمین: @Hekmat_hasan ⭕صفحه ما⭕: https://moarej.blog.ir/ ⭕حامی معارج ⭕👇👇 @Hami_mareg
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آیت الله گرامی درباره شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی رحمة الله علیه: 🔹آقا مصطفی آدم مؤدب و متواضعی بود اینکه دستور بدهد [که] چنین و چنان کنند، نبود. مثلاً یکی از موارد تواضع ایشان بخواهم برایتان بگویم اینکه وقتی آقای [آیت‌الله العظمی] خوئی یک اعلامیه داد مبنی بر «تحریم همکاری با دولت»، آقا مصطفی از آن به بعد دیگر چایی نداد و به‌جای چایی سرکه شیره می‌داد. چون می‌گفت قند انحصاری دولت است [و مصرف قند با آن فتوا در تنافی است]. خودش به من گفت که به خاطر فتوای آقای خوئی باید احتیاط کرد. این تواضع زیادی می‌خواهد که پسر یک مرجع در احترام به یک مرجع دیگر چنین کند. خیلی مهم است. 📎 📎 📎
۲۵ اکتبر،‏ ۸.۰۳.mp3
23.58M
🎧 ۷ 📗مرحله اولی فصل دوم : ۳ابان ۱_ لازمه اصالت وجود صیرورت ممکن به واجب است . الوجود موجود بذاته . وحال انکه سلب الشی عن نفسه محال است . وما در باره واجب به ذات همین را میگوییم . جواب : وجودموجود است به ذات خودش یعنی زمانی که تحقق یافت نیاز به واسطه ندارد تا موجود بشود اما این منافاتی با علت داشتن ومحتاح بودن ندارد . لذا به تعبیر صدرا اگر موجود تحقق یافت گرچه محتاج به غیر نیست تا موجود باشد اما گاهی واجب وگاهی ممکن ومحتاج است . ۲_ اصالت الوجود میگوید : موجود تحقق بذات و ماهیت تحققش بالعرض وبالغیر است . خود لازمه اش این است : که وجود مشترک لفظی باشد بین این دومعنا . پس مقدمه اصالت الوجود که اشتراک معنوی بود رد گشت . جواب : خلط مفهوم و مصداق ! اصالت الماهوی میگوید : الماهیت موجوده اصیل است که وجود اعتباری است . جواب : چطور ماهیت اعتباری بعد انتزاع مفهوم اعتباری وجود اصیل میشود . وحال انکه انقلاب ذات محال است .
دکتر جواد مصلح بحق یکی از فیلسوفان فهیم معاصر است که مع الاسف به غایت گمنام است . اوایل که اسم ترجمه و تعلیق معاصرین را می شنیدم در ذهن گمان هایی میکردم چون سطح کار ها بسیار ناچیز است . اما با این که دوکتاب از مرحوم دکتر مصلح دیده ام . ویکی از دواثر ودیگری بوده است . اما باید عرض کنم یک ترجمه گاهی از چندین جلد شرح وحاشیه پر اهمیت تر است . وحاکی از دقت ، تسلط ،ظرافت یک نویسنده است . خدواند متعال روح این حکیم بارع متاله را غریق رحمت الهی بفرماید ...
طبق سوالی که از استاد در باره خورشید گرفتگی شده که ایا تاثیر جسمانی دارد یا خیر؟! باسمه تعالی اولا : هر پدیده ای در عالم تاثیردارد وبیهوده ولغو نیست. (ربنا ماخلقت هذا باطلا) ثانیا: بعض از اثرات جلی وبرخی خفیست . انچنان که رویت غیر مصلح به شمسِ مکسوف اثراتی دارد واین اثر جلی است. و داشتن اثرات خفی از برای اجرام سپهری وحالت های ان بعید نیست کما این که مورد اذعان برخی از ارباب خفیه است . (ابا الله ان یجری الامور الا باسبابها) ثالثا: در بعض کتب خفیه اثاری برای این پدیده ها ذکر شده که اغلب مجرب وثانیا مبتنی بر علوم سابق است که البته در علوم جدیده قابل رد یا اثبات نخواهد بود گرچه مویداتی برای بعض اثار جلی قابل شاهد اوری است . رابعا : انسان باید از تلقین و خرافات بپرهیزد وبه رب الشمس پناهنده گرد واز فزع یوم اکبر هراس ناک باشد که (والسماء ومابناها ) و (واذاالشمس کورت ) خامسا : در این هنگام تفکر به الاء ونعمات رب العالمین داشته باشه. (تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعَیْنَ سَنَةً)( یتفکرون فی خلق السماوات) سادسا : نماز ایات را اهتمام کند .وازکارهای سخت وسهمگین اجتناب نماید که موافق احتیاط واقوال اهل احکام نجومی است . ودرصورت ضرورت باتوکل وصدقه انجام دهد. (وتوکل علی الحی الذی لایموت ) سابعا : استفاده از یاقوت و بوییدن گلاب و مصرف سیب سرخ وعدم نگاه به اب واسمان از تواصی اهل نظر است الله عالم حسن خواه
درس قانون استاد حسن خواه طرح درس اولیه : وَ أمَّا الْجُمْلَةُ الثَّانِيَةُ: فَهِىَ الْمَنْفَعَةُ الَّتِى تَتِمُّ بِالشُّؤُونِ‌ (قطعه ها)، الف : فَبَعْضُهَا بِالْقِيَاسِ إلَى الدِّمَاغِ نَفْسِهِ، بِأَنْ يَكُونَ لِمَا غَلُظَ مِنَ الأَبْخِرَةِ الْمُمْتَنِعَةِ عَنِ النُّفُوذِ فِى الْعَظْمِ نَفْسِهِ، لِغِلَظِهِ‌  طَرِيقٌ وَ مَسْلَكٌ لِيُفَارِقَهُ‌  فَيُنَقَّى (تمیز سدن ) الدِّمَاغُ بِالتَّحَلُّلِ( این دخان و بخارات). ب : منفعت به لحاظ رشته های عصبی : وَ مَنْفَعَةٌ بِالْقِيَاسِ إلَى مَا يَخْرُجُ مِنَ الدِّمَاغِ مِنْ لِيفِ الْعَصَبِ الَّذِى يَنْبُتُ فِى أَعْضَاءِ الرَّأْسِ لِيَكُونَ لَهَا طَرِيقٌ. وَ مَنْفَعَتَانِ مُشْتَرَكَتَانِ بَيْنَ الدِّمَاغِ‌ وَبَيْنَ شَيْئَيْنِ آخَرَيْنِ: أَحَدُهُمَا بِالْقِيَاسِ إلَى الْعُرُوقِ وَ الشَّرَايِينِ الدَّاخِلَةِ إلَى دَاخِلِ الرَّأْسِ، لِكَىْ يَكُونَ لَهَا طَرِيقٌ وَ مَنْفَعَةٌ بِالْقِيَاسِ إلَى الْحِجَابِ( پرده) الْغَلِيظِ الثَّقِيلِ، فَتَتَشَبَّثُ أجْزَاءٌ مِنْهُ بِالشُّؤُونِ ( اون پرده به این درزها وصل شده تا این که به مغز اسیب نرسد)فَيَسْتَقِلُّ عَنِ الدِّمَاغِ وَلا يَثْقُلُ عَلَيْهِ. تا باعث فشار و سنگینی به مغز نشود . شکل طبیعی برای جمجمه : وَ الشَّكْلُ الطَّبِيعِىُّ لِهَذَا الْعَظْمِ هُوَ الاسْتِدَارَةُ لأَمْرَيْنِ وَمَنْفَعَتَيْنِ. مساحت برابر اشکال اما کرده بیشتر کنجایش خواهد داشت . الف : أَحَدُهُمَا بِالْقِيَاسِ إلَى دَاخِلٍ وَهُوَ أنَّ الشَّكْلَ الْمُسْتَدِيرَ أَعْظَمُ مَسَاحَةً مِمَّا يُحِيطُ بِهِ غَيْرُهُ مِنَ الأَشْكَالِ الْمُسْتَقِيمَةِ الْخُطُوطِ إذْ تَسَاوَتْ إِحَاطَتُهَا. دفاعی : ب: وَالآخَرُ بِالْقِيَاسِ إلَى خَارِجٍ وَهُوَ أنَّ الشَّكْلَ المُسْتَدِيرَ لا يَنْفَعِلُ مِنَ الْمُصَادِمَاتِ مَا يَنْفَعِلُ عَنْهُ ذُو الزَّوَايَا. کروی دراز : وَخُلِقَ إلَى طُولٍ مَعَ اسْتِدَارَةٍ لأَنَّ مَنَابِتَ (رویش گاه ) الأَعْصَابِ الدِّمَاغِيَّةِ مَوْضُوعَةٌ فِى الطُّولِ وَ كَذَلِكَ يَجِبُ لِئَلَّا يَنْضَغِطَ(بر مغز) . وَلَهُ(عظم) نُتُوآنِ(دو بر امدگی) إلَى قُدَّامُ(جلو) وَ إلَى‌
خَلْفُ لِيَقِيَا الأَعْصَابَ الْمُنْحَدِرَةَ مِنَ الْجَنْبَتَيْنِ‌  درز حقيقى به درزى گفته مى‌گردد كه دو استخوان مانند دندانه‌هاى اره درون هم مفصل شده باشند و درز دروغين به درزى گفته مى‌گردد كه دو استخوان به يكديگر چسبيده باشند برخى بدان درز قشرى مى‌گويند. وَ لِمِثْلِ هَذَا الشَّكْلِ دُرُوزٌ ثَلاثَةٌ حَقِيقِيَّةٌ وَدَرْزَانِ كَاذِبَانِ، ۱_ تاجی: وَمِنَ الأُولَى دَرْزٌ مُشْتَرَكٌ مَعَ الْجَبْهَةِ قَوْسِىٌّ هَكَذَا) وَيُسَمَّى الإِكْلِيلِىَّ تاجی ۲_سهمی . وَدَرْزٌ مُنَصِّفٌ لِطُولِ الرَّأْسِ مُسْتَقِيمٌ يُقَالُ لَهُ وَحْدَهُ سَهْمِىٌّ. وَإذَا اعْتُبِرَ مِنْ جِهَةِ اتِّصَالِهِ بِالإِكْلِيلِىِّ قِيلَ لَهُ سَفُّودِىٌّ (سیخی)، وَشَكْلُهُ كَشَكْلِ قَوْسٍ يَقُومُ فِى وَسَطِهِ خَطٌّ مُسْتَقِيمٌ كَالْعَمُودِ هَكَذَا (_ سفّود، سيخ كباب را مى‌گويند كه در وسط كباب داخل مى‌شود لامی : وَ الدَّرْزُ الثَّالِثُ هُوَ مُشْتَرَكٌ بَيْنَ الرَّأْسِ مِنْ خَلْفُ، وَبَيْنَ قَاعِدَتِهِ، وَهُوَ عَلَى شَكْلِ زَاوِيَةٍ يَتَّصِلُ بِنُقْطَتِهَا طَرَفُ السَّهْمِىِّ، وَيُسَمَّى الدَّرْزَ اللامِىَّ لأنَّهُ يُشْبِهُ اللَّامَ فِى كِتَابَةِ الْيُونَانِيِّينَ ( Y)،   وَإذَا انْضَمَّ إلَى الدَّرْزَيْنِ الْمُقَدَّمَيْنِ صَارَ شَكْلُهُ )_« دودرز کاذب : قشری: وَأَمَّا الدَّرْزَانِ الْكَاذِبَانِ فَهُمَا آخِذَانِ فِى طُولِ الرَّأْسِ عَلَى مُوَازَاةِ السَّهْمِىِّ مِنَ الْجَانِبَيْنِ، وَلَيْسَا بِغَائِصَيْنِ فِى الْعَظْمِ تَمَامَ الْغَوْصِ، وَلِهَذَا يُسَمَّيَانِ قِشْرِيَّيْنِ. وَإذَا اتَّصَلَا بِالثَّلاثَةِ الأُوَلِ‌ الْحَقِيقِيَّةِ صَارَتْ شَكْلُهَا هَكَذَا ____ )__ ___( شکل غیر طبیعی سر : وَأمَّا أَشْكَالُ الرَّأْسِ الْغَيْرِ الطَّبِيعِيَّةِ فَهِىَ ثَلاثَةٌ. الف : أَحَدُهَا أَنْ يُنْقَصَ النُّتُوءُ (برجستگی) المُقَدَّمُ فَيُفْقَدَ لَهُ مِنَ الدُّرُوزِ الدَّرْزُ الإكْلِيلِىُّ. ب: وَالثَّانِى أنْ يُنْقَصَ النُّتُوءُ الْمُؤَخَّرُ فَيُفْقَدَ لَهُ مِنَ الدُّرُوزِ الدَّرْزُ اللَّ امِىُّ. ت: وَالثَّالِثُ أنْ يُفْقَدَ لَهُ النُّتُوآنِ جَمِيعاً وَيَصِيرَ الرَّأْسُ كَالْكُرَةِ مُتَسَاوِى‌ الطُّولِ وَالْعَرْضِ. کلام جالینوس : قَالَ فَاضِلُ الأَطِبَّاءِ «جَالِينُوسُ»: إنَّ هَذَا الشَّكْلَ (کروی) لَمَّا تَسَاوَى فِيهِ الأَبْعَادُ وَجَبَ فِى الْعَدْلِ أنْ يَتَسَاوَى فِيهِ قِسْمَةُ الدُّرُوزِ، وَقَدْ كَانَ قِسْمَةُ الدُّرُوزِ فِى الأَوَّلِ لِلطُّولِ دَرْزٌ  وَلِلْعَرْضِ دَرْزَانِ، فَيَكُونُ هَاهُنَا (درشکل کروی) لِلطُّولِ دَرْزٌ
وَلِلْعَرْضِ كَذَلِكَ دَرْزٌ وَاحِدٌ، وَأَنْ يَكُونَ الدَّرْزُ الْعَرْضِىُّ فِى وَسَطِ الْعَرْضِ مِنَ الأُذُنِ إلَى الأُذُنِ‌  كَمَا أنَّ الدَّرْزَ الطُّولِىَّ فِى وَسَطِ الطُّولِ. قَالَ هَذَا الْفَاضِلُ‌  وَلا يُمْكِنُ أنْ يَكُونَ لِلرَّأسِ شَكْلٌ رَابِعٌ غَيْرُ طَبِيعِىٍّ حَتَّى يَكُونَ الطُّولُ أَنْقَصَ مِنَ الْعَرْضِ إلّا وَيُنْقَصُ مِنْ بُطُونِ الدِّمَاغِ أوْ جِرْمِهِ شَىْ ءٌ، وَذَلِكَ مُضَادٌّ لِلْحَيَاةِ مَانِعٌ عَنْ صِحَّةِ التَّرْكِيبِ. وَصَوَّبَ قَوْلَ مُقَدَّمِ الأَطِبَّاءِ «بُقْرَاطَ» إذْ جَعَلَ أَشْكَالَ الرَّأْسِ أَرْبَعَةً فَقَطْ فَاعْلَمْ ذَلِكَ. شکل چهارمی برای سر نیست والان اختلال ومرگ
درز تاجی : درز کمانی که با پیشانی مشترک است
درز سهمی سر را به دو بخش تقسیم میکند