eitaa logo
کتابخانه حضرت قائم عج مسجد جامع جلال اباد
251 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
919 ویدیو
351 فایل
https://daigo.ir/secret/81122250345لینک ناشناس برای نظرات ، پیشنهادات ، انتقادات شما
مشاهده در ایتا
دانلود
سروصداکردن ممنوع بالاي يك درخت بزرگ، در يك جنگل سرسبز ، ميمون كوچولو با پدر و مادرش زندگي مي كردند. ميمون كوچولو از صبح زود كه از خواب بيدار مي شد با سوت خودش شروع مي كرد به سر و صدا كردن. به خاطر همين هم حيوونهاي جنگل اسمش را گذاشته بودند سوت سوتي. البته موقع حرف زدن هم خيلي بلند صحبت ميكرد. وقتي پدر و مادرش بهش تذكر مي دادند كه آرامتر صحبت كن، يا اينقدر صداي سوتو در نيار،ميمون كوچولو با صداي بلند فرياد مي زد واين شعر را مي خوند: من شادم و من شادم مشغول جيغ و دادم بهترين بازي من سوت زدن و فريادم همسايه ها هم از دست صداي سوت سوتي آرامش و آسايش نداشتند و هر چقدر هم تذكر مي دادند فايده اي نداشت تا اينكه يك روز تصميم گرفتند كاري كنند تا سوت سوتي را متوجه كار اشتباهش كنند. شب شده بود و سوت سوتي بعد از يك روز پر سر و صدا خيلي خسته شده بود و خيلي زود خوابش برد. هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود كه سوت سوتي از صداي بلندي از جا پريد و شروع كرد به فرياد زدن كه چه صداي بلندي، واي سرم رفت؟!! سوت سوتي پنجره را باز كرد و ديد صداي طبل زدن و جيغ و داد از بالاي چند تا درخت اون طرفتر مياد. سرش درد گرفته بود ، روي درخت كناري پريد وديد حيوونهاي جنگل جشن گرفتند و بازي مي كنند، با صداي بلند گفت: چه خبره من خوابيده بودم از صداي جيغ و داد شما از خواب بيدار شدم. آقا كلاغه قار قار كرد و گفت: مگه چي شده؟ ما شاديم و ما شاديم مشغول جيغ و داديم سوت سوتي كه تازه متوجه اشتباه خودش شده بود سرش را پايين انداخت و از حيوونهاي جنگل معذرت خواهي كرد و تصميم گرفت كه ديگه با صداي بلند ديگران را اذيت نكند. ⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد مجاز است _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✅ اولین كانال تخصصی قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لطفا مارا به دوستان خود معرفی نمایید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
دانه ی ریزه میزه_صدای اصلی_449240-mc.mp3
9.89M
🌱دانه ریزه میزه 🌼هوا تاریک و خنک بود.ریزه میزه در دل خاک نشسته و جاش خیلی راحت بود... 👆بهتر است ادامه داستان را بشنوید. 🌸قصه های کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸🌸با سلام و احترام 🌸🌸 🛑انجمن شعر نی و نیستان کانون مسجد جامع جلال آباد برگزار می‌کند 👏👏👏 🌷🌷استعداد یابی کودکان و نوجوانان و جوانان و میانسالان علاقه مند به شعر و دکلمه ، حافظ خوانی ، شاهنامه خوانی با همکاری مدیران مدارس و دیگر ارگان های فرهنگی و معرفی آنها به انجمن شعر نی و نیستان جهت برگزاری محافل شعر ، کلاس های آموزشی ، .....🌷🌷🌷 لذا عزیزانی که تمایل دارند در این زمینه فعالیت داشته باشند لطفا جهت ثبت نام با شماره ۰۹۱۳۷۱۰۸۸۶۹ تماس بگیرند یا در پیام رسان ایتا پیام بدهند . به زودی برگزاری محفل شعر 👏👏👏👏👏👏👏👏👏 https://eitaa.com/joinchat/3567845617C1cf50f0f74 https://eitaa.com/ketab0000 https://eitaa.com/joinchat/1322320074C580bdf6fc5 https://eitaa.com/ghame_jalalabad لینک کانال های فعال کانون فرهنگی مسجد جامع جلال آباد 👆👆👆👆
Jadval-35-Khiyabani-W1-2.jpg
10.53M
جدول بخش تئاتر خیابانی/نمایش درفضای باز سی و پنجمین جشنواره استانی
رهتوشه اشعار و سروده های علی صالح پور نجف ابادی(صالح) طریق ارتباط‌: @ghazalsora https://eitaa.com/rahtoosheh2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🐰🐰 عمو خرگوش و دکتر بلوط🐰 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. در جنگلی دور دور خرگوش پیری زندگی می‌کرد که عمو خرگوش صداش می‌کردن. عمو خرگوش خیلی خیلی لاغر شده بود و هر روز از روز پیش ضعیف ترو کوچکتر می‌شد. عمو خرگوش مدت‌های زیادی بود که نمی‌توانست چیزی بخورد چون یکی از دندان‌هایش درد می‌کرد. در همان جنگل یک دکتر دندانپزشک بود به اسم دکتر بلوط. اما عمو خرگوش رابطه اش با دکتر ودندانپزشکی خوب نبود!... راستش را بخواهید عمو خرگوش پیر از دندانپزشکی می‌ترسید! وقتی هم که دوستانش از او می‌خواستند برود دکتر و فکری به حال دندان‌هایش بکند زیر لب غرغری می‌کرد که:در عمرم دنداپزشکی نرفتم حالا هم نمی‌روم! اما از شما چه پنهان وقتی که می‌دید بقیه ی خرگوش ها تند تند هویج وکاهو می‌خورند دلش ضعف می‌رفت. یک روز که عمو خرگوش داشت از جلوی خانه همسایه رد می‌شد یک خرگوش کوچولو را دید که تند تند هویج می‌خورد از شدت ضعف و گرسنگی یک مرتبه کنترل خودش را از دست داد و گفت: من دارم از گرسنگی ضعف می‌کنم آن وقت تو نشسته‌ای جلوی من هویج می‌خوری؟!... خرگوش کوچولو هویج در دست دوید ورفت دورتر وزیر لب با خودش گفت:ا...ا...ا...چرا عمو خرگوش اخلاقش عوض شده؟ او که خوش اخلاق بود. دوستان وفامیل وهمسایه‌های عمو خرگوش خیلی نگرانش بودند. آنها فکر می‌کردند که اگر عمو خرگوش روز به روز کوچکتر بشود ممکن است یک روز دیگر اصلا"دیده نشود . آنقدر گرسنگی به عمو خرگوش فشار آورده بود که بالاخره یک روز از خواب بلند شد و راه افتاد به طرف درخت دکتر بلوط . دکتر بلوط بلوطی قد کوتاه و چاق بود که به کارش خیلی وارد بود . عمو خرگوش تا رسید بی معطلی گفت: زود باش دکتر بلوط! بیا این دندان را بکش و راحتم کن...! اما همین که دکتر بلوط آمد تا کارش را شروع کند ... عمو خرگوش فریاد زد: نه... نه ...نکش خواهش می‌کنم می‌ترسم! عمو خرگوش آمد از روی صندلی بلند شود که یک مرتبه چشمش افتاد به یک ظرف بزرگ پر از هویج‌های تازه که کنار صندلی بود. دکتر بلوط با لبخند گفت: این هویج‌ها را برای شما آورده‌ام عمو خرگوش بفرمایید!... عمو خرگوش زیر لب گفت : برای من! دکتر بلوط بدن چاقش را تکانی داد و گفت: بله! من هر وقت دندان یک خرگوش را می‌کشم یا درست می‌کنم به او یک ظرف پر از هویج می‌دهم تا با خودش ببرد وبخورد. شما هم می‌توانید بعد از اینکه این دندان خرابت را کشیدم راحت هویج بخوری . اما اگر آن را نکشی همه دندان‌هایت را هم خراب می‌کند. تازه اگر زودتر آمده بودی نیازی به کشیدن نبود وآن را درست می‌کردم . عمو خرگوش با دیدن آن هویج‌های تازه ودرشت و خوشمزه دیگر نتوانست تحمل کند . روی صندلی نشست وچشمانش را بست وگفت: کارت را بکن دکتر بلوط ...تا پشیمان نشده‌ام این دندان را بکش! دکتر بلوط در یک چشم به هم زدن دندان عمو خرگوش رادرآورد. عمو خرگوش هم خیلی کم دردش گرفت و بعد از چند دقیقه ازروی صندلی بلند شد واز دکتر بلوط تشکر کرد. با ظرف پر از هویج راه افتاد به طرف خانه‌اش. اوبعد از دو ساعت اجازه داشت هویج بخورد. 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بهترین همبازی‌ های دنیا_صدای اصلی_450709-mc.mp3
9M
🌼بهترین همبازی های دنیا 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فردا سه شنبه ۱۶ آبان👈 آغاز به کار رسمی بخش مسابقه تئاترخیابانی/نمایش در فضای باز جشنواره سی و پنجم با دو نمایش و افتتاحیه این بخش در گلستان شهدا به همراه تجدید پیمان با شهدایمان راس ساعت ۱۰ صبح ✅️حضور خانواده تئاتر خیابانی استان اصفهان به همراه اعضای هنرمندان گروه ها اتحاد و همدلی و دوستی این خانواده بزرگ ، واقعیت هنر اصیل نصف جهان در این بخش جشنواره می‌باشد . منتظر قدوم پیشکسوتان فعالان و علاقمندان به هنر نجیب نمایش های خارج از صحنه هستیم . ✴️اسماعیل صرامی ❇️مدیر کانون تئاتر خیابانی استان اصفهان /۳۰ 🔴امور اطلاع رسانی کانون تئاتر خیابانی انجمن هنرهای نمایشی استان اصفهان 🆔️https://eitaa.com/theatrkhiabani