شهید دریاقلی سورانی
در جریان جنگ پس از حمله و تصرف به خرمشهر، ارتش عراق تصمیم گرفت که آبادان را نیز اشغال کند و به همین دلیل، این شهر را محاصره و از سمت کوی ذوالفقاری به سمت شهر حمله کرد. این بخش از شهر، دور از مرکز آبادان بود و با توجه به درگیریهای فراوان، نیروهای زیادی در آن جا نبود تا آن که دریاقلی سورانی متوجه شد و با دوچرخه به سمت شهر حرکت کرد تا مسئولان سپاه را خبر کند و همانطور که رکاب میزد، فریادکنان مردم را به سمت ذوالفقاری هدایت کرد. مردم نیز با شنیدن فریادهای التماس گونه او از خانهها بیرون آمدند و با هر چه در دست داشتند، از چوب و چاقو و بیل و کلنگ به سمت ذوالفقاری حرکت کردند. در همین هنگام، دریاقلی که دوچرخهاش پنچر شد، دید که دیگر قادر به حرکت نیست، بنابراین پیاده شده و با دویدن، خود را به سپاه آبادان رساند و موضوع را به فرماندهی سپاه گفت و سریعا به سمت ذوالفقاری حرکت کردند و از سقوط آبادان جلوگیری کردند.
سورانی سپس پیاده به سمت مقر هنگ ژاندامری دویده و نیروهای خودی را از حمله عراقیها آگاه میسازد. وی در کشاکش این ماجرا بر اثر ترکش خمپاره مجروح شد و در راه پشت جبهه در قطار درگذشت.
با مقاومت مردم، نیروهای عراقی در تصرف آبادان ناکام مانده و مجبور به عقبنشینی شدند. در صورت سقوط آبادان ارتش عراق توان یورش به اهواز را پیدا میکرد.
سورانی در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.
«روحش شاد و یادش گرامی»
از میان سقاخانههایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروفترین و قدیمیترین آنهاست.
سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و یکی از فرماندهان فتحعلیشاه، بهای روکش طلای آن را مهیا کرد.
ماجرای سقاخانه حرم مطهر امام رضا (ع) از آنجا آغاز میشود که بین سالهای ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ه.ق به دستور نادرشاه افشار، سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر در صحن عتیق نصب شد. این سنگاب را که از جنگ هرات به غنیمت گرفته شده بود، در کنار جوی آبی که از چشمه گیلاس (گلسب) تا صحن حرم کشیده شده بود، نصب کردند تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون آن که سه کُر گنجایش داشت، استفاده کنند.
اسماعیل طلا کیست؟
این سقاخانه سالها بعد، به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد.
ماجرا از این قرار بود که در زمان این شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد.
«اسماعيلخان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود، چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت.
اتفاقا هنگام باز كردن، بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود. چنين كردند و اسماعيل خان معروف به «زر ريز خان» شد.
او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان این سقاخانه را به «سقاخانه اسماعیل طلا» میشناسند.
🔸🚪 @tarikhnegar 🚪🔸
#قصه_کودکانه
🐻🌳خرس قرمز شکمو🌳🐻
در یک جنگل بزرگ و سبز، توی غاری کوچک، خرس قرمز و مادر مهربانش زندگی میکردند.
روزی خرس قرمز، تصمیم گرفت برای اولین بار، تنهایی به بیرون از خانه برود و به دنبال غذا بگردد. او رو به مادرش کرد و پرسید: «میتوانم تنهایی بروم غذا پیدا کنم؟»
مادر کمی فکر کرد. او می ترسید، پسرش چیزهایی پیدا کند و بخورد که یک خرس نباید بخورد! اما برای اینکه خرس قرمز غذا پیدا کردن را یاد بگیرد، گفت: «برو پسرم. اما مواظب باش زیاد از خانه دور نشوی و هر چیزی را نخوری!»
خرس قرمز که دوست داشت هر کاری را زود یاد بگیرد، خیلی خوشحال شد. مادرش را بوسید و به بیرون از خانه دوید. چند قدمی از خانه دور شده بود که روی زمین چند دانه سیب سرخ درشت را دید. دهانش آب افتاد. با سرعت سیب ها را جمع کرد. پای درخت نشست و یکی یکی میوه ها را خورد. بعد هم دور دهانش را پاک کرد و دوباره به راه افتاد.
خیلی نرفته بود که سر راهش بوته ای پر از تمشک های آبدار و قرمز را دید. باز هم دهانش آب افتاد. با عجله تمشک ها را چید و خورد. بعد از این کار، دست های کوچکش را که از آب تمشک قرمز و چسبناک شده بود، حسابی لیسید.
او دوباره به راه افتاد. کمی گذشت که زیر درخت گردو رسید. یک سنجاب پشمالوی قهوه ای را دید که روی شاخهای بلند نشسته بود و تند تند پوست محکم گردوها را با دندان تیزش می شکست. دهان خرس قرمز، آب افتاد. با زحمت از درخت بالا رفت و گردوها را یکی یکی از روی شاخه ها کند و با دندان پوست آنها را شکست و خورد.
دیگر گردویی به شاخه ها نمانده بود که خرس کوچولو، آرام از درخت پایین آمد. چند قدم آن طرفتر از درخت، سرو صدای چند میمون کوچک و بزرگ را شنید که در بالای درخت مشغول خوردن نارگیل بودند. خرس قرمز نمیدانست نارگیل چیست؛ اما فکر کرد باید میوه ی خوشمزه ای باشد که میمون ها آنها را با لذت می خورند. این بود که از درخت بالا رفت و با دست های کوچکش نارگیلی را چید. بعد، با زحمت زیاد، پوست نارگیل را شکست و شروع به خوردن کرد. میمون ها که برای اولین بار نارگیل خوردن یک خرس را میدیدند، تعجب کردند. کمی گذشت. خرس قرمزخواست یک نارگیل دیگر بچیند که ناگهان دلش درد گرفت. آنقدر درد دلش زیاد شد که نتوانست به خوبی از درخت پایین بیاید. برای همین محکم از بالای درخت به زمین افتاد. دلش را گرفت و بلند بلند گریه کرد. مادرش صدای او را شنید و به طرفش دوید.
خرس کوچولو از مادر و حیوانات خجالت کشید. چون آنها بچه خرسی به آن شکمویی ندیده بودند. او آنقدر خجالت کشید که مجبور شد چند روز از غار بیرون نیاید.
#قصه_متنی
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید_صدای اصلی_459775-mc.mp3
10.6M
#یک_آیه_یک_پرسش
🍃بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید
🌼در این برنامه درباره ی این که چرا یه کتاب آسمانی باید درباره ی غذاها
و
خوراکی ها صحبت کنه به ما اطلاعات خوبی میدن.
🌼 کودکان با شنیدن این برنامه می آموزن که بدن ما مثل ماشینه و غذامون هم مثل سوختشه تا بتونیم کارهای خوب انجام بدیم
و خدا رو عبادت کنیم؛ به همین دلیل به یک بدن سالم و قوی احتیاج داریم پس باید از غذاهای سالم و حلال استفاده کنیم ولی اسراف نکنیم.
🌸در این باره به آیه ی ۳۱ سوره ی مبارکه ی «اعراف» اشاره میشه
🍃خداوند در این آیه میفرماید:
«يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِین ای فرزندان آدم جامه ی خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی مکنید که او اسراف کاران را دوست نمیدارد.»
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
🌼اولین کانال تخصصی قصه های
تربیتی کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼🌼🍃🌸🌸
👈 کانال تربیت کودکانه
👈کتاب اختصاصی کودکانه
پیامی از یک غسال :
۴ تا میت تا الان
غسل داده شدن ،
دو تا موضوع خواستم بگم چون امروز شاهدش بودم ،
👈 اول اینکه وقتی یه میت میارن پاهاش یا دستاش جمع شده نباید به زور اونا رو صاف کرد ممکنه استخونش بشکنه یا رگی چیزی داخل دست و پاش پاره بشه و متوجه نشیم در اونصورت گناه کردیم و دیه به گردنمون میاُفته باید همون حالت غسل و کفن بشه
👈 دوم در موردِ کاشتِ ناخن هست ، الان یه میت داره غسل داده میشه داخل غسالخانه ،
(ناخن کاشت) داره ،
(مژه کاشت) داره ،
(لاکِ دائمی زده) که هیچکدوم قابل برطرف کردن نیس ، خانوادش دارن التماس میکنن که پاکش کنید یجوری برطرف کنید میگیم نمیشه چون ما دیه گردنمون میاُفته اگه گوشه ناخنش زخم یا خراشیده بشه اصلاً بهش دست نمیزنیم ، وظیفهی ما غسل دادنه ، ما هم غسلش میدیم ولی میت شما انگار بدونِ غسل
دفن میشه ،
خواهرش میگه که گفتن میشه جبیره ای غسل کرد ، ببینید برای میت غسل جبیره نداریم اصلاً ، این متوفی در زمان زنده بودنش هم هیچکدوم از اعمالش درست نبوده ،
چرا ❓❓❓❓
چون با آگاهی از اینکه داره مانع روی بدنش ایجاد میکُنه دست به همچین کاری زده ، ناخواسته نبوده بخاطر همین غسل و وضوی جبیره ای برای این افراد حتی در زمان زنده بودنشون هم بیفایده هست ، در ضمن با صرف هزینه میتونه برطرف کنه ولی نکرده!!!.....
🌺مرگ خبر نمیکنه
و یاد مرگ چیز خوبیه ...💔
ماه مبارک رمضان در حرم امام رضا طلبه ای در رواق دارالحجه پشت بلندگو قبل از اقامه ی نماز واجب به صراحت اعلام کرد کاشت ناخن و مژه توسط تمام مراجع تقلید ممنوع و حرام اعلام شده
و پول حاصل دستمزد این امر حرام هست
حتی وقتی شخصی مکانی در اختیار این افراد قرار میده جهت انجام این امر پول حاصل از اجاره ی آن هم حرام است
علت آن هم فرمودند
اگه به هر دلیلی نمازخوان نبود طرف
یا حتی مقید هم بود کامل تحقیق نکرده بود و به احکام داخل آرایشگاه ها بسنده کرده و انجام واجبات شرعی رو با تیمم و وضوی جبیره انجام داد، وضو و غسل جبیره باطل است، با همین بدن نجس نماز و روزه میخوانند، زیارت میروند، بچه شیر میدهند، اینها همه باطل است
بعد مرگ جهت غسل میت عنوانی با غسل جبیره و تیمم و فلان تو این زمینه ی کاشت ناخن وجود ندارد
و باید بدن تطهیر کامل صورت بگیره
تنها راهش برداشتن ناخن هاست که هیچ غسالی اینکار رو انجام نمیده چون دیه گردن غساله میوفته و میت بدون غسل دفن میشه...
قسم خورد گفت شمایی که شنیدید به همه بگید به هر کس که میخواد این کار رو انجام بده موظفید ابلاغ کنید
اینقدر زیبایی مهم شده که حاضریم به خاطرش دین و آخرت مان را هم بفروشیم، مگه ما مسلمان نیستیم واقعا دنیا اینقدر با ارزش شده که آخرت را فدای دنیا کنیم.
لطفاً همه ی زنان مومن در گروه ها پخش کنید مخصوصا به دست آرایشگرها برسونید.