eitaa logo
کتابخانه حضرت قائم عج مسجد جامع جلال اباد
251 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
766 ویدیو
336 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🐏🌿 همان آب گوسفندان را برد🌿🐏 در یک روستای خوش آب و هوا مردی روستایی به نام حسن زندگی می‏کرد. حسن گوسفندان بسیاری داشت، آب و هوای خوب و گیاهان بسیاری که در دامنه کوه‏های روستا روییده شده بود باعث چاق شدن گوسفندان و زیاد شدن شیر آنها شده بود. او با فروش یر گوسفندان می‏توانست زندگی خوبی داشته باشد. اما از آن جایی که مرد طماع و خسیسی بود. هر روز وقتی شیرگوسفندان را می‏دوشید. شیر را کاسه به کاسه در سطل می‏ریخت و به هر کاسه شیر یک کاسه آب اضافه می‏کرد و می‏فروخت و چند برابر قیمت واقعی سود می‏برد. زنش هر روز التماس می‏کرد که دست از این کار بردارد و آب را داخل شیر نریزد. اما حسن به او می‏خندید و به شوخی می‏گفت: «شیر گوسفندان من مثل ماست سفت و غلیظ است باید کاری کنم تا برای مردم قابل خوردن شود.» حسن هر روز آب بیشتری داخل شیرها می‏ریخت و پول بیشتری به دست می‏آورد.  روز به روز وضع زندگی حسن بهتر و بهتر می‏شد و هر روزگوسفندی به گوسفندان او اضافه می‏شد. تا جایی که برای گله‏اش شبانی گرفت. هر روز صبح شبان گله‏ ی بزرگ حسن را به بالای تپه می‏برد و شب گله را به حسن تحویل می‏داد. چند کارگر هم شیر گوسفندان را به شهر می‏بردند  و می‏ فروختند.  یک روز که حسن در خانه نشسته بود و پول‏ های بادآورده را می‏شمارد ابرهای سیاه، آسمان را پوشاند رعد و برقی زده شد وباران سیل‏ آسا شروع به باریدن کرد. کم‏کم باران تبدیل به سیل شد. هنوز ساعتی نگذشته بود که شبان، بر سرزنان و فریاد کنان از راه  رسید. حسن سراسیمه به حیاط دوید و سراغ گوسفندانش را از شبان گرفت، شبان همان‏طور که به سر و صورت خودش می‏زد گفت: «حسن آقا در دامنه‏ ی کوه نشسته بودم که سیل عظیمی آمد و همه گوسفندان را برد. من هم به زور خودم را نجات دادم. حتی یک گوسفند هم زنده نمانده.» زن حسن با شنیدن صدای شبان به حیاط آمد و گفت: «حسن چرا اینقدر ناراحتی؟ یادت می‏آید چقدر آب توی شیر ریختی همان آب‏ها جمع شد و گله‏ ات را برد تو با دست خودت گله‏ ات را نابود کردی!»   ‌‌🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌼🌼🍃🌸🌸 👈 کانال تربیت کودکانه 👈کتاب اختصاصی کودکانه
گنج.mp3
42.71M
🌸 گنج 🌼از قصه های مثنوی معنوی 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇮🇷جشن بعثت پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی(صل الله علیه و آله و سلم) 🇮🇷🇮🇷 و محفل انس باقرآن با حضور قاری قرآن برادر محمدی فرد تجلیل از حافظان و قاریان قرآن روستا زمان:چهارشنبه 18بهمن همراه بانمازمغرب وعشاء مکان:مسجدجامع جلال آباد 🛑هیت امنا مسجد جامع جلال آباد دهیاری جلال آباد و نهادهای فرهنگی روستا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب گتسبی بزرگ در سال ۱۹۲۵ منتشر شد، اما در اواسط درهه ۱۹۴۰ جلب توجه کرد و سپس آن را یکی از برترین رمان‌های قرن خواندند، آن هم در سرزمینی که در نیمه اول قرن بیستم بهترین رمان‌ها و بهترین نویسنده‌ها را به جهان عرضه کرده بود. گتسبی بزرگ همتایان چندانی در میان رمان‌های قرن بیستم ندارد و فقط چند اثر از ویلیام فاکنر، ارنست همینگوی، ویلا کاتر و تئودور درایزر در کنار آن قرار می‌گیرند.داستان این رمان از زبان کاراوی روایت می‌شود. فردی که همسایه گتسبی بزرگ است. اما داستان کتاب با دیدار کاراوی با عموزاده خود، دِیزی و شوهرش آغاز می‌شود. تام که اشراف‌زاده‌ای ثروتمند است زندگی تجملاتی و خوشی را در کنار همسرش تجربه می‌کند... 📚 در ایتا و روبیکا👇: @ketab_ina