19.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کدام حیوان مثل انسان به خواستگاری می رود ... 🤔
🌷سلام گرم ما را پذیرا باشید 🌷
🌷دختر و پسرهای گلمون تعطیلات خوش میگذره ؟ از همین الان حوصله تون سر رفته 😔
دیگه نگران نباشید با ثبت نام در کلاس های تابستانه کانون فرهنگی میتونید علاوه بر فراگیری علم و هنر ساعتهایی را در کنار دوستانتان بگذرانید 😊😊😊
🛑لیست کلاس های آموزشی هنری کانون فرهنگی حضرت قائم عج ا...و خانه قرآن امام حسن مجتبی ع 👆👆👆👆👆👆👆👆👆
🛑راستی فراموشتون نشه ما در تابستان هم کلاس های تقویتی :
🛑بازآموزی پایه اول دبستان ، مهارت های املا، روخوانی و روانخوانی فارسی و....
🛑تقویتی ریاضی در همه پایه ها
🛑تقویتی زبان
🛑تقویتی حسابداری
🛑تقویتی عربی
و کلی کلاس دیگه داریم که به زودی لیستشون را قرار میدیم 😍
🛑ثبت نام همه روزه به جز جمعه ها در دفتر کانون واقع در حسینیه و کتابخانه حضرت قائم عج ا...
🛑تلفن تماس
۴۲۴۹۰۶۶۴
۴۲۴۹۰۴۸۶
🛑🛑توجه داشته باشید جهت ثبت نام حتما با والدین خود تشریف بیاورید بیمه الزامی است فرزند شما در هر کلاسی که ثبت نام میکند حتما باید بیمه شود 🌷
🌷با تشکر از شما منتظرتون هستیم
🤩
لینک کانال کتاب خانه
👇👇👇
https://eitaa.com/ketab0000
هنگامی که امام سجاد ( علیه السلام ) از سفر حج بازگشت شخصی به نام «شبلی» که او نیز حج گزارده بود، به استقبال امام شتافت.
امام ( علیه السلام ) از او پرسید: ای شبلی! آیا حج گزاردی ؟
شبلی گفت: آری فرزند پیامبر !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا به «میقات» فرود آمدی و جامه های دوخته را از تن درآوردی و غسل کردی؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن گاه که به میقات فرود آمدی و جامه هایت را درآورده، «غسل احرام» کردی و خواستی «لباس احرام» بپوشی آیا چنین نیت کردی که «لباس گناه» را نیز از خویشتن دورگردانی و «جامه اطاعت خداوند» را در برکنی؟
شبلی گفت: نه!
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که جامه های دوخته را از تن بیرون میآوردی، آیا قصد کردی که از ریا و نفاق و امور شبه ناک نیز به درآیی ؟
شبلی گفت: نه!
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که آلودگیهای بدن خویش را با غسل میزدودی، آیا در این اندیشه بودی که خویشتن را نیز از رذیلتها و گناهان بشویی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه به میقات فرود آمدهای و نه از لباس دوخته جدا شدهای و نه غسل کردهای!
💞💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا نظافت کردی و «محرم» شدی، (لباس احرام پوشیدی) و نیّت حج کردی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آنگاه که نظافت میکردی و احرام میبستی و نیّت حج مینمودی، آیاقصدت این بود که با نور توبه و بازگشتی خالصانه به سوی خداوند، پلیدیها وگناهان جانت را نیز بزدایی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام «محرم شدن» در این اندیشه بودی که علاوه بر آنچه در حال احرام، بر تو حرام میگردد ( هر چه را خداوند ) برای همیشه حرام فرموده است نیز بر خویشتن حرام گردانی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام بستن پیمان حج ، اندیشیدی که هر قید و بند غیر خدایی را از خویشتن بگشایی و تنها در گرو پیمان خداوند باشی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه نظافت کردی و نه محرم شدهای و نه پیمان حج بستهای !
امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا به «میقات» که وارد شدی، دو رکعت «نماز احرام» گزاردی و «لبیک» گفتی؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام ورود به «میقات»، نیت و اندیشهات نایل شدن به زیارت خداوند و وصول به لقای پروردگار بود ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که «نماز احرام» میخواندی، آیا نیت کردی که به وسیله نماز، که بهترین اعمال و برترین حسنات بندگان است، به خداوند نزدیک شوی و به او تقرب جویی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که «لبیک» میگفتی، نیت و اندیشهات این بود که زبانت را تنها به طاعات خداوند بگشایی و از همه گناهان فرو بندی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: نه به میقات وارد شدهای و نه نماز گزاردهای و نه لبیک گفتهای!
💞💞💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا به «حرم» وارد شدی و «کعبه» را دیدی و نماز گزاردی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که به حرم وارد شدی، قصد کردی که«غیبت» از مسلمانان و ملت اسلام و بی حرمتی به آبرو و شخصیت آنان را بر خویشتن حرام گردانی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که به «مکه» رسیدی، چنین اندیشیدی و این گونه نیت کردی که تنها به قصد خداوند آمدهای (نه به قصد شهرت و تجارت و…؟!)
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه به حرم وارد شدهای و نه کعبه را دیدهای و نه نماز گزارده ای💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا کعبه را «طواف» کردی و ارکان آن را مسّ نمودی و «سعی» به جا آوردی؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام «سعی»، چنین نیت کردی که به سوی خداوند میگریزی و به او پناه میبری و اوست که آگاه به نهانهاست، و بر این نیت و اندیشهات آگاه است؟ (و تو را پناه میدهد)؟
شبلی گفت: نه!
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه طواف کردهای و نه ارکان را مسّ نمودهای و نه سعی به جا آوردهای!
💞💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) به شبلی فرمود: با «حجر الاسود»مصافحه کردی و به آن دست کشیدی و در «مقام ابراهیم ( علیه السلام ) » ایستادی و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردی ؟
شبلی گفت: آری.
در این هنگام، امام ( علیه السلام ) فریادی سوزناک برآورد و حالتی به او دست داد که نزدیک بود از دنیا برود (و روح مطهرش از شوق و خشیت خداوند، به ملکوت آسمانها پرواز کند!) سپس (به خود آمد و به ناله) گفت: آه ! آه…
و آن گاه فرمود: کسی که با «حجر الاسود» مصافحه کند وبه آن دست دهد، همانا با خداوند متعال مصافحه کرده است ! پس، ای مسکین ! نیک بنگر که مبادا حرمت آن را تباه سازی و پیمانی این چنین عظیم را بشکنی و
دستی را که در دست خداوند نهادهای، به گناهانی بیالایی که گنهکاران به آن آلودهاند.
سپس امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که در مقام ابراهیم ایستادی، نیت کردی که بر عهد و فرمان خداوند، بایستی و از تمامی گناهان روی گردان شوی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که در مقام ابراهیم نماز میخواندی، قصدت این بود که نمازی چونان ابراهیم ( علیه السلام ) بخوانی و با آن نماز، بینی شیطان را به خاک بمالی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) به او فرمود: پس، نه با حجر الاسود مصافحه کردهای و نه در مقام ابراهیم ایستادهای و نه در آنجا نماز گزاردهای!
💞💞💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا به سر «چاه زمزم» رفتی و از آب آن نوشیدی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا در آن هنگام، در این اندیشه بودی که بر سر طاعت خداوند رفتهای و چشمان خویش را از گناهان فرو پوشیدهای ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، نه بر سر چاه زمزم رفته ای 💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا میان دو کوه « صفا» و «مروه»، « سعی» کردی و بین آن دو، راه پیمودی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا در آن حال چنین اندیشیدی که میان «خوف» و «رجاء» و ترس وامید هستی (و خشیت و رحمت خداوند را یکجا در جان خویش فراهم آوردی؟ )
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، سعی نکردهای و میان صفا و مروه راه نپیمودی
💞💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا از مکه به سوی «منا» رفتی؟
شبلی گفت: آری،
امام ( علیه السلام ) فرمود:آیا در «منا»، نیت و اندیشهات این بود که مردم را از زبان و قلب و دست خویش در امان بداری ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، به منا نرفته
ای
💞💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) به او فرمود: آیا در صحرای «عرفات»توقف کردی و بر «جبل الرحمة (کوه رحمت) بالا رفتی و «وادی نمرة»را شناختی و نزد «المیل» و «الجمرات»، خداوند را خواندی و با وی به مناجات پرداختی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا هنگام توقف در «عرفات» در این اندیشه بودی و این معرفت را فاصله یافتی که همه معارف و دانشها از آن خداوند است و نامه اعمال و لوح سرنوشت تو در دست اوست، و همو بر نهان و قلبت آگاه است ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آنگاه که از «جبل الرحمة» بالا میرفتی، در این اندیشه بودی که خداوند بر هر مرد و زن با ایمان، رحمت میآورد و آنان را زیر لوای ولایت خویش دارد؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: نزد «نمرة» قصد کردی که کسی را به کاری امر نکنی، مگر آنکه خودت آنرا انجام دهی، و از کاری نهی نکنی مگر اینکه خود را از آن دوری گزینی؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام توقف نزد «علم و نمرات»به یاد داشتی که آنها شاهد تو و طاعتهایت هستند و همراه با نگهبانان الهی و به فرمان پروردگار آسمانها، نگهبان تواند؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، در عرفات توقف نکردهای و بر کوه رحمت بالا نرفتهای و نمرة را نشناختهای و دعا نخواندهای و نزد نمرات درنگ ننمودهای
💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) فرمود: از میان «علمین» (دو علم)) گذر کردی و پیش از آن، دو رکعت نماز گزاردی و به سوی وادی «مزدلفه»(۱۵) راه پیمودی و از آنجا سنگهای ریز برداشتی و به «مشعرالحرام»(۱۶) رفتی؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام نماز گزاردن، چنین اندیشیدی که این، «نماز شکر» است در شب دهم (ذیالحجه) که سختیها را آسان میگرداند و آرامش و آسایش به ارمغان میآورد ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که از میان «دو علم» میگذشتی و به راست و چپ منحرف نمیشدی، آیا در نیت و اندیشهات قصد کردی که با قلب و زبان و دیگر اعضای بدنت از دین حق منحرف نگردی ؛ نه به راست و نه به چپ ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام رفتن به «مزدلفه» وجمع آوری ریگها، آیا قصدت این بود که هرگناه و جهلی را از خویشتن دورسازی و به جای آن، علم و عمل بنشانی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن گاه که «مشعرالحرام» رفتی، قصدت این بود که شعار و شعور اهل تقوا و خشیت الهی را به قلبت بچشانی و با پارسایان همساز گردی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: پس، از میان آن دو علم عبور نکردهای و دو رکعت نماز نخواندهای وبه مزدلفه نرفتهای و از آنجا ریگ بر نداشتهای و به مشعرالحرام واردنشدهای!
💞💞💞💞💞💞💞💞💞
سپس امام ( علیه السلام ) به شبلی فرمود: به «منا» رسیدی و «جمرهها» را سنگسار کردی و موهای سرت را زدودی و قربانی کردی و در «مسجد خیف» نماز گزاردی و به مکه بازگشتی و «طواف افاضه» انجام دادی ؟
شبلی گفت: آری.
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام رسیدن به «منا» و سنگسار جمرهها ؛ آیا چنین اندیشیدی که به هدف خویش رسیدهای و خداوند، خواسته هایت را برآورده است ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام سنگسار جمرهها، اندیشهات این بود که دشمنت، شیطان و یاران او را سنگسار میکنی و به وسیله حج ارجمندت آنها را از خود میرانی ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آن هنگام که موهای سرت را میزدودی، آیا اندیشهات این بود که خویشتن خویش را نیز از همه آلودگیها پاک میکنی و آنچه را از مردمان برعهدهداری، بر میداری و از گناهان و آلودگیها بیرون میآیی ؛ همانند روزی که از مادر زاده شدهای ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگام نماز گزاردن در مسجد «خیف»، چنین اندیشیدی که از هیچ کس و هیچ چیز «خوف» نداری و جز از خداوند و گناهانت نمیترسی و به هیچ کس و هیچ چیز، مگر رحمت خداوند، امید نداری ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: آیا هنگام قربانی کردن، چنین اندیشیدی که با دست یازدیدن به حقیقت ورع و پارسایی ، گلوی طمع را ببری و از سنت و سیره ابراهیم ( علیه السلام ) پیروی کنی ؛ که با قربانی کردن فرزند خویش و میوه دلش برای رضای خداوند، این سنت را بر پا ساخت و برای مردمان پس از خود به یادگار نهاد ؟
شبلی گفت: نه !
امام ( علیه السلام ) فرمود: هنگامی که از قربانگاه به مکه بازگشتی و «طواف افاضه» را انجام دادی، آیا چنین اندیشیدی که از رحمت خداوند، سرشار شدهای و اینک به سوی طاعت او روی آوردهای و به محبت وی چنگ زدهای و فرمانهای واجب او را انجام دادهای و به «قرب الی اللّه» و نزدیکی به خداوند دست یافتهای ؟
شبلی گفت: نه !
امام سجاد ( علیه السلام ) به او فرمود: پس، به منا نرسیدهای، و جمرهها را سنگسار نکردهای و موهایت را نزدودهای و قربانی نکردهای و مناسک و اعمالت را انجام ندادهای و در مسجد خیف نماز نگزاردهای و طواف افاضه را به جای نیاوردهای و به خداوند، تقرب و نزدیکی نیافتهای ! بازگرد که حج نگزاردهای !
در این هنگام «شبلی» به گریه درآمد و بر غفلت و تقصیرخویش و از دست دادن آن همه فایده و آثار و اسرار گرانقدر حج، سخت گریست. و از آن پس و تا فرا رسیدن موسم حجی دیگر، به فراگیری بیشتر معارف و علوم و رموز حج پرداخت و سال بعد، با معرفتی سرشار و یقینی استوار، حج گزارد.