eitaa logo
کتابخانه حضرت قائم عج مسجد جامع جلال اباد
255 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
732 ویدیو
332 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه حضرت قائم عج مسجد جامع جلال اباد
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 ترجمه صفحه ۵ قرآن کریم 25 به مسلمان هایی که کارهای خوب کردند مژده بده باغ های پر درخت در انتظارشان است که در اون باغ ها جوی های روان است هر وقت میوه ای از آن باغ ها روزی شان شود گویند این همان میوه‌ای است که در دنیا روزی ما شده بود الان به این صورت در آمده است انواع روزی های ممتاز برای آنها می آورند در آن باغ ها همسرانی پاک و پاکیزه دارند آنجا ماندنی هستند 26 خداوند برای فهماندن واقعیتی ب مردم کسر شأن خود نمی‌داند که از جانوری مثل پشه یا حتی کوچکتر از آن مثال بزند کسانی که خدا را باور دارند میدونند که بیان اینطورمثالها کاملا بجا و از طرف خداست اما نادان هایی که خدا و آیاتش را باور ندارند می گویند منظور خدا از این مثال چی بود بله خدا با بیان این جور مثال ها خیلی ها را به حال خود رها می کند دست خیلی ها را می گیرد البته فقط منحرفان را با بیان این مثال ها به حال خودشون رها می کند 27 مخالفین اسلام تعهد دین داری را می شکنند تعهدی که به حکم عقل و وحی دادند هم چنین رابطه هایی را قطع میکنند که خدا دستور داده برقرار باشد در سراسر زمین هم خرابکاری می کنند اینها هستند که سرمایه عمر خود را باختند 28 چطور خدا را قبول ندارید در حالی که بی جان بودید خدا ب شما زندگی بخشید و بعد از آن شما را می راند آن وقت شما را به عالم برزخ می برد و در آخر روز قیامت فقط به سوی او بازگردانده می شوید 29 اوست که هر چه در زمین است برای شما آفریده پس آسمان را بر پا نهاده و به صورت هفت آسمان نظم و ترتیب داده است او هر چیزی را میداند راست گفت خداوند بزرگ و بلند مرتبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕«ایستگاه_خیابان_روزولت» ✅گزارشی متقن و پرفایده از یک حادثه‌ی مهم در تاریخ انقلاب یعنی تسخیر لانه‌ی جاسوسی در سال ۵۸ 👌این کتاب پُرکننده‌ی یکی از خلأهای رسانه‌ئی و تبلیغاتی ما است. ما به جنگ روایتها در پیکارهای جهانی توجه لازم را نکرده‌ایم و دشمنان و بدخواهان ما از غفلت ما بهره برده و بسیاری از حوادث را وارونه نشان داده‌اند. 🔹️نثر کتاب روان و رسا و تحقیق و تحلیل‌های آن منطقی و صادقانه و قانع‌کننده است. ✍️ محمد محبوبی 📚 انتشارات مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی 🖋 ۹آبان۱۴۰۳، جدیدترین تقریظ رهبر معظم انقلاب برای این کتاب، رونمایی شد: https://eitaa.com/khamenei_ir/30012 🛒افزود به سبد خرید: https://B2n.ir/j18424 🕌 بچه‌های مسجد-اصفهان 🆔 @Fahma_Esf
📢 والدین گرامی وبا ایمان 📢📢📢 💐یکی از راهکارهای جذب فرزندان به مسجد ونماز تهیه کارت نماز همراه با جوایز می باشد💐 🌹بنابراین برای تهیه کارت نماز حتما اقدام نمایید🌹 🌺 طرح کارت نماز همراه با ۶ جلسه حلقه معرفت با برنامه های جذاب وخوش ایند با حضور استادان از حوزه علمیه🌺 🕌 آدرس ثبت نام وتهیه کارت نماز: خیابان امام شرقی بن بست شهید حسینعلی جلالی روبروی درب حسینیه خانه قرآن وعترت امام حسن مجتبی علیه السلام قیمت کارت : ۳۰۰۰ تومان 📞۰۹۹۱۸۷۶۹۴۰۳ یا۰۳۱۴۲۴۹۰۷۳۵
📢 والدین گرامی وبا ایمان 📢📢📢 💐یکی از راهکارهای جذب فرزندان به مسجد ونماز تهیه کارت نماز همراه با جوایز می باشد💐 🌹بنابراین برای تهیه کارت نماز حتما اقدام نمایید🌹 🌺 طرح کارت نماز همراه با ۶ جلسه حلقه معرفت با برنامه های جذاب وخوش ایند با حضور استادان از حوزه علمیه🌺 🕌 آدرس ثبت نام وتهیه کارت نماز: خیابان امام شرقی بن بست شهید حسینعلی جلالی روبروی درب حسینیه خانه قرآن وعترت امام حسن مجتبی علیه السلام قیمت کارت : ۳۰۰۰ تومان 📞۰۹۹۱۸۷۶۹۴۰۳ یا۰۳۱۴۲۴۹۰۷۳۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وال کوچولو.pdf
2.47M
👆 🌼پی دی اف 🐬عنوان:وال کوچولو ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
صدف حلزون کوچولو_صدای اصلی_50980-mc (۱).mp3
4.7M
🌃 قصه شب 🌃 🐌صدف حلزون کوچولو توی یه جنگل زیبا رودخونهای بود و کنار اون به حلزون کوچولو در بین گلبرگهای یه گل نیلوفر زندگی میکرد. حلزون کوچولو هر روز صبح که از خواب بیدار میشد روی برگ نیلوفر می نشست و دست و صورتش رو میشست و صدفش رو در می آورد و میذاشت روی برگ... 🌼کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که دوستی خیلی ارزشمنده و باید با دوستانشون خوب رفتار کنن و به همدیگه کمک کنن. 🌸🌸🌼🌸🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمه تعالی دعوتنامه بدینوسیله از شما دعوت می‌شود در جلسه مشاوره روز پنج شنبه عصر ساعت ۱۵ محل سالن همایش مجتمع ولیعصر عج الله و دهیاری جلال اباد برگزار می‌گردد شرکت نمایید . لازم به ذکر است کارگاه مشاوره خانواده . مشاوره کودک و نوجوان . و مشاوره فردی به طور همزمان در سه سالن متفاوت انجام می‌پذیرد لذا حضور دانش آموزان گرامی نیز در کارگاه مشاوره الزامی میباشد . برای اولین بار با حضور مشاوران تیم قوی استاد تراشیون ۱. حاج آقا امیر حسین الهی دوست مشاور و کارشناس خانواده ۲‌. حاج آقا رنجبر مشاور و کارشناس خانواده ۳. حاج آقا سید مرتضی احمدی کارشناس اجرای کودک و نوجوان حضور والدین الزامی است . افرادی که نیاز به مشاوره فردی رایگان دارند با هماهنگی با شماره ۰۹۱۳۷۱۰۸۸۶۹ و تعداد مشخص . کانون و کتابخانه حضرت قائم عج الله با همکاری اداره ارشاد اسلامی نجف اباد
سلام لطفا دوره آموزشی عکاسی و فیلم سازی را به دانش آموزان عضو کانون اطلاع رسانی فرمایید yun.ir/fahm کانال بچه های مسجد 🛑با سلام و احترام 🛑اعضای محترم گروه که علاقه مند به عکاسی و فیلم سازی هستند با ثبت نام در دوره بالا می‌توانند از دوره بهره مند شوند . نام کانون حضرت قائم‌ عج الله بنویسید
کتابخانه حضرت قائم عج مسجد جامع جلال اباد
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 در ترجمه صفحه ۶ قرآن کریم میخوانیم 🌺 آفریدن تمام عالم هستی برای انسان‌ 🌺 تجلیل خداوند از انسان 🌺 انسان نماینده تام الاختیار خداوند در زمین است 🌺سجده نکردن ابلیس در برابر انسان 🌺توبه آدم و باغی از باغهای برزخ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 30 وقتی خدا به فرشته ها گفت من در زمین نماینده‌ای میگزارم آنها با تعجب و نگرانی گفتند یعنی کسی را نماینده ی خود می کنی که در زمین فساد و خونریزی میندازه در حالی که ما تو را از سر سپاس و پاکی یاد می کنیم و از شما را از هر عیبی شما را به دور می دانیم خدا جواب داد من چیزهایی میدانم که شما نمی دانید 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 31 پس از آفرینش آدم خدا تمام حقایق غیبی عالم را به آدم یاد داد بعد آن حقایق غیبی را به فرشته ها هم نشان داد گفت اگر راست میگید از حقیقت این ها به من خبر دهید 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 32 فرشته ها با اعتراف به ناتوانی خود گفتند خدایا تو پاکی جز آنچه تو یاد ما دادی هیچ علمی نداریم فقط تو دانای کار درستی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 33 خداوند فرمود ای آدم فرشته ها را از حقایق عالم آگاه کن همین که آدم آنها را به حقایق عالم آشنا کرد خدا فرمود مگر به شما نگفتم که من اسرار آسمان ها و زمین را میدانم میدونم چه ها مطرح می کنید و چه ها کتمان 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 34 وقتی هم به فرشته ها دستور دادیم در برابر آدم سجده کنید همه سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد کبر ورزید اصلاً او بی دین بود 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 35 به آدم گفتیم تووهمسرت در این باغ که از باغ های عالم برزخ بود ساکن شُو از هرجا و هر چیزی که خواستید استفاده کنید نوش جان اما نزدیک این درخت نشوید و از آن نخوریدوگرنه به خودتون بد کردید 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 36 اما شیطان با همان درخت از راه به در شان کرد و باعث شداز نعمت هایی که در آن غرق بودند محروم بشوند به آندو و شیطان فرمان داریم از این مرتبه پایین برید در حالیکه دشمنِ هم خواهید بود تا مدتی هم روی زمین زندگی می کنید از نعمت های دنیا بهره مند می شوید 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 37 البته آدم از خدا حرف هایی یاد گرفت و توبه کرد خدا توبه او را پذیرفت زیرا فقط اوست توبه پذیر مهربان راست گفت خداوند بزرگ و بلند مرتبه 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد نویسنده_صدای اصلی_220198-mc.mp3
4.19M
🌃 قصه شب 🌃 🌼مرد نویسنده 🍃روزی روزگاری مرد جوانی بود که بسیار مطالعه میکرد اون دوست که نویسنده شود اما اون با وجود این علاقه ناامید بود؛ چرا که فکر میکرد نویسندگان قبل از او همه چیز را نوشته اند و دیگر موضوع جدیدی برای او وجود ندارد. روزها گذشت نویسنده... 🌸کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که برای رسیدن به اهدافشان تمرین و علاقه و پشتکار نیاز است و باید بادقت و ذهنی قوی به اطرافشان نگاه کنند. ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸پرنده و کفش دوزک یکی بود یکی نبود. در یک جنگل بزرگ و سرسبز و پردرخت همه حیوانات شاد و خندان در کنار هم زندگی می کردند. پرنده کوچولو هم جیک جیک کنان این ور و آن ور می پرید و دوست داشت تمام اطرافش را بشناسد. خلاصه پرنده کوچک قصه ما به همه قسمت های جنگل سر میزد و دنبال چیزهای جالب و جدید می گشت، چون خیلی کنجکاو بود. یک روز پرنده کوچولو داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان روی یک بوته برگ سبز یک عالمه دانه قرمز دید. با کنجکاوی جلو رفت تا ببیند که این دانه های ریز چیست؟ اول فکر کرد خوردنی است. سرش را جلو برد و یک نوک به آن زد، اما یک دفعه آن دانه قرمز از روی برگ سبز بلند شد و به هوا رفت. جوجه کوچولو که خیلی ترسیده بود، دوید و پشت شاخه درخت ها پنهان شد. بعد از مدتی که گذشت این طرف و آن طرف را نگاه کرد و یواش یواش از پشت شاخه ها بیرون آمد و دوباره به همان سمت بوته ها نگاه کرد و همان دانه های قرمز را دید که روی برگ ها در حال حرکت هستند. پرنده کوچولو خیلی تعجب کرده بود و با خودش گفت: آخه اینها چی هستند که می توانند هم راه بروند و هم به آسمان بروند. پرنده کنجکاو دوباره کم کم جلو آمد تا بهتر ببیند. اما دوباره یکی از دانه های قرمز به سمتش حمله ور شد. پرنده کوچولو هم دوباره پا گذاشت به فرار و زیر برگ های درختان خودش را پنهان کرد. پرنده کوچک صبر کرد تا اوضاع آرام شود و یواشکی اطراف را نگاه کرد، ولی این بار خبری از دانه های قرمز نبود. روز بعد پرنده کوچک جغد پیر را دید و با او احوالپرسی کرد. جغد پیر گفت: جوجه کوچولو، تو از من سوال داری؟ پرنده کوچولو گفت: جغد پیر از کجا فهمیدی؟ جغد گفت: از قیافه ات فهمیدم، چون خیلی نگران و متعجب هستی! پرنده کوچک گفت: من دیروز چند تا دانه قرمز دیدم روی برگ های سبز که هم راه می رفتند و هم پرواز می کردند. من از آنها خیلی ترسیدم. جغد پیر با تعجب گفت: چی! مطمئنی فقط قرمز بود؟ جوجه گفت: بله قرمز بود. جغد گفت: یعنی خال های سیاه هم رویش نداشت؟ جوجه گفت: نه نه نداشت. جغد گفت: این دفعه که دیدی بیشتر دقت کن و نشانی هایش را به من بده تا بهتر راهنمایی ات کنم. صبح روز بعد پرنده کوچولو که از خواب بلند شد، بعد از این که خستگی اش را درکرد، ناگهان دوباره یکی دیگر از آن دانه های قرمز را دید و جلو رفت تا بیشتر نگاهش کند. اما دانه قرمز ترسید و جیغ بلندی کشید و فرار کرد و گفت: وای وای من رو نخور… من رو نخور… پرنده کوچولو که دید دانه قرمز ازش خیلی ترسیده است به دنبالش دوید. بالاخره هر دوی آنها خسته شدند و گوشه ای نشستند. پرنده کوچولو رو کرد به دانه قرمز و گفت: من نمی خواستم بگیرمت فقط می خواستم نگاهت کنم. راستی اسمت چیه؟ دانه قرمز گفت: من یک کفشدوزک هستم و می دانم که پرنده ها دشمن ما هستند. پرنده کوچک گفت: من که به تو کاری نداشتم، تو خودت فرار کردی. من می خواستم باهات دوست بشوم. کفشدوزک خندید و گفت: چه چیزا تو با من دوست بشی؟ تو که می خواستی من را بخوری؟ پرنده کوچولو گفت: نه تو اشتباه می کنی ما می توانیم با هم دوستان خوبی باشیم. کفشدوزک گفت: نه پرنده ها دشمن ما جانورها و حشرات هستند. پس من باید از تو دوری کنم. پرنده کوچولو گفت: من به تو قول می دهم که هیچ وقت نخورمت. چون من هم دوستی ندارم می خواهم دوستان خوبی برای هم باشیم. در همین موقع بود که ناگهان یک پرنده دیگر به سمت کفشدوزک حمله ور شد و او را شکار کرد. ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا