eitaa logo
کتاب
863 دنبال‌کننده
317 عکس
368 ویدیو
67 فایل
📗کتاب یار مهربان است با نامهربانی از کنار آن نگذریم و با کتاب رفیق باشیم🥰 این کانال شما را تشویق به کتابخوانی می کند 📌با ما همراه باشید مدیر محتوی👈🏻 @ah0053
مشاهده در ایتا
دانلود
خانم عفت قوام زاده همشیره آسید مهدی قوام نقل میکند: آقای هاشمی نژاد تعریف کرد: از یک میوه فروش که روی چرخ میوه ریخته بود برای دیدن سید میوه خریدیم. وقتی خواستیم پول بدهیم، پول را قبول نکرد. گفتم اگر مبلغ را نگیری میوه را نمی‌برم. میوه فروش گفت آقا سید دست من را گرفت و از جهنم به بهشت برد چگونه پول بگیرم؟ بعد تعریف کرد یک روز سید با عیالش از خانه بیرون رفتند من هم که در محل به دزدی شهرت داشتم به خانه‌ی سید رفتم مقداری اسباب جمع کردم و خواستم از خانه بیرون بروم که در خانه باز شد و سید با عیالش وارد شد. نگاهی به من کرد و سلام گرمی کرد و گفت «حالا که تا اینجا آمده‌ای بیا برویم یک چایی بخوریم» داخل خانه برگشتیم. سید برایم میوه و چای آورد. بهم گفت:«اهل کجایی؟» گفتم خاکسفید. گفت:«این فرش دستی ها مال تو. یک چرخ دستی و میوه بخر و داخل آن بگذار. هرچه هم که از بارت ماند و نخریدند شب خودم از تو می خرم.»                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت لایک کنید     ♡
◾️آه مظلوم آیت الله جوادی آملی: مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) می ‌فرمود که این حدیث از غرر روایات ماست، وجود مبارک حضرت امیر داشتند در مسجد سخنرانی می ‌کردند. از شام معمولاً گروهی برای جاسوسی یا خبریابی می ‌آمدند. آمدند محضر حضرت امیر وجود مبارک امام مجتبی هم بچه بود، نشسته بود. به حضرت عرض کردند: «کَمْ بَینَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء»؛ بین آسمان و زمین چقدر فاصله است؟ این یک سؤالی بود که کسی دسترسی ندارد، مگر اینکه آدم از راه علم غیب بگوید، این‌ها هم علم غیب باورشان نمی‌ شود. سائل سؤال کرد: «کَمْ بَینَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء»؟ حضرت اشاره کرد به امام حسن که پسر تو جواب بده! وجود مبارک امام مجتبی فرمود: «دَعْوَةُ الْمَظْلُوم وَ مَدُّ الْبَصَرِ‏»؛یعنی اگر آسمان ظاهر را می‌ گویی، ما که متر نداریم، تا چشم می ‌بیند آسمان است. اگر آسمان باطن و ملکوت را می گویی، آه مظلوم است. آه مظلوم مستقیماً به آسمان می ‌رسد، آنجا که ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ﴾ آنجا که ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ﴾ ○○~~~~~~~<آه>~~~~~~~~~○○ یقیناً آه مردم غزه دامن صهیونیست‌ها را خواهد گرفت.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
📖دو دقیقه کتاب +۱۴ 📔کتاب سیاحت غرب ✍🏼مرحوم آقا نجفی قوچانی 📌قسمت سی‌‌وپنجم خیالم راحت بود که دیگر از صدمات و بلاها دور شده‌ام و در رفاه و خوشی قرار گرفته‌ام. اما نمی‌دانم چرا غمی تمام وجودم را فرا گرفته. صفیه همان حوریه ای بود که از طرف حضرت زهرا سلام الله علیها به من عطا شده بود. به او گفتم: می‌خواهم بروم میان آن باغ‌های دور و با خود خلوت کنم تا مگر عقده دل بگشایم. و برخاستم و رفتم. زیر هر درختی می‌رسیدم شاخه خم می‌شد و صدا می‌زد که ای مومن از میوه‌ها بچین و بخور و صداهای آنها بسیار دلپذیر بود ولی در گوش من همچون قارقار کلاغ بود و در جواب آنها می‌خواندم. ☆دلم زبس که گرفته است میل باغ ندارم ☆به قدر آنکه گلی بو کنم دماغ ندارم بازگشتم دیدم هادی به در خیمه ایستاده و منتظر من است. گفتم عقده دلم را به هادی بگویم شاید راز آن را بداند! هادی پس از سلام گفت: مهیای حرکت شو که به شهر برویم و علما و مومنین در انتظار تو هستند. گفتم برای چه به شهر برویم! گفت: ای وای پس برای چه تا اینجا آمده‌ای؟ گفتم: نمی‌دانم برای چه مرا به اینجا آورده‌اند! گفت: کفران نعمت مکن تو را از آن ظلمت کده به این عالم درخشان آورده‌اند که از نعمت‌های حق بهره‌مند و دائم السرور باشی. گفتم کدام نعمت؟ برای من هیچ گوارایی ندارد؟ مگر آن شب ندیدی که حضرت عباس و علی اکبر مسلح بودند! و یا معنی آن را نفهمیدی که خط قرمز زیر گلوی علی اصغر بود؟! و اگر کسی فی الجمله محبت و شناختی نسبت به آنان داشته باشد، باید از غصه بمیرد تا چه رسد به اکل و شرب و شادی و سرور و اشتغال به حور و قصور. این‌قدر هم شکم خواره و خودخواه نیستیم که تو خیال کرده‌ای... ادامه دارد...                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙داستان شب صفوان بن مَهران شتران زیادی داشت که از کرایه دادن آنها، معیشت و زندگی خود را می گذراند و از همین جهت به او جمّال می گفتند. نقل می کند که؛ روزی خدمت حضرت امام موسی کاظم(ع) رسیدم. آن حضرت(ع) به من فرمود: ای صفوان همه چیزِ تو خوب و نیکو است جز یک چیز سؤال کردم: فدایت شوم آن چیست؟ امام(ع) فرمود: اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه می دهی عرض کردم: به خدا سوگند من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی کنم. چون او به راه حج می رود، شتران خود را به او کرایه می دهم. خودم هم خدمت او را نمی کنم و همراهش نمی روم، بلکه غلام خود را همراه او می فرستم. امام(ع) فرمود: آیا از او کرایه طلب داری؟ گفتم: فدایت شوم. آری امام(ع) فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایه ات را به تو برسد؟ گفتم: آری امام(ع) فرمود: کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود. صفوان می گوید: بعد از این گفتگو با امام کاظم (ع)، تمامی شتران خود را فروختم. وقتی این خبر به هارون رسید، او مرا خواست و به من گفت: به من گزارش داده اند که تو شترهای خود را فروخته ای، چرا این کار را کرده ای؟ گفتم: آری فروختم. چون پیر و ناتوان شده ام و غلامانم از عهده این کار برنمی آیند هارون عصبانی شد و گفت: هرگز هرگز می دانم که تو به اشاره موسی بن جعفر(ع) شتران خود را فروخته ای به او گفتم: من را با موسی بن جعفر چکار؟  هارون گفت: بس است دیگر به خدا قسم اگر حق مصاحبت تو با من نبود، تو را می کشتم. 📚رجال الکشّی، ج۲، ص۷۴۰، ح۸۲۸                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام زندگی مانند یک کتاب📖 است هر روز یک صفحه جدید را شروع می کنی بگذار اولین کلماتی که در صفحه جدیدت می نگاری صبح بخیر باشد…
🪴یک جمله از قرآن فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ در کارهای خیر از همدیگر سبقت و پیشی بگیرید المآئده/٤٨                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡
آیت الله فاطمی نیا نقل می کنند: آقا سید مهدی قوام رضوان الله تعالی علیه مرد بسیار بزرگ و با سعه صدری بود، اعجوبه ای بود! شبی دزدی وارد منزلش می شود همین که فرشی را جمع کرده و در حال بردن بود آقا سید مهدی بیدار می شود، با کمال خونسردی به او می گوید: می خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می گوید: می خواهم آن را بفروشم. آقا سید مهدی می گوید: اگر بفروشی آن را از تو خوب نمی خرند، من آن را به تو مباح کردم، حلالت باشد. برو آخر بازار عباس آباد، بگو سید مهدی فرستاده! آن را بفروش و برو کاسب شو! بعداً دیدند همان شخص، اهل عبادت و تقوی شده و از همان فرش کاسبی و مغازه راه انداخته است.                   ✦✦✦✦✦✦                              ނގމ برای عضویت در کانال لایک کنید    ♡