#معرفی_نویسنده
🍃 از نویسندگانی که در حوزه کودک و نوجوان کتاب مینویسد سرکار خانم کلر ژوبرت است.
نویسندهای که در قالب داستان مفاهیم مختلف را به کودکان منتقل میکند و به سوالات ذهنی آنها پاسخ میدهد.از مفاهیمی که ویژه دربارهی آنها داستان نویسی میکنند مفاهیم دینی از جمله مفهوم خداست.
از ویژگی های خوب کتاب های خانم ژوبرت تصویر گری هاییست که خود ایشان برای کتاب ها انجام میدهد.
از آثار این نویسنده میتوان نذرمخصوص ،لینالونا ،برای مولا علی،به دنبال گلگندم را نام برد
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب ازنا|گروهجهادی کتابوکتابخوانی📚
https://eitaa.com/joinchat/335085783C2d0bf43f1b
کتاب ازنا
#معرفی_نویسنده 🍃 از نویسندگانی که در حوزه کودک و نوجوان کتاب مینویسد سرکار خانم کلر ژوبرت است. ن
کتاب های ایشون موجود میباشد
🍃 بین ۲۰ نفر اولی که اسمشون رو بفرستید به آیدی ، به قید قرعه این ۱ جلد اهدا میشه به یک نفربه صورت وقف در گردش یعنی باید بعد از مطالعه کتاب رو به نفر بعدی بدهد.
#وقف_در_گردش
✨️ اهدا ۱ جلد کتاب به یک نفر
با عنوان وقف در گردش
۱ جلد معراج السعاده
عزیزانی که تمایل دارند نام و نام خانوادگی خودشون رو به آیدی زیر ارسال کنند.
@admin_ketab_azna
👈 از بین ۲۰ نفر اولی که پیام دهند به قید قرعه به یکی از آن ها این ۱ جلد اهدا می شود .
🍃 لازم به ذکر است که اهدا این کتب به صورت وقف در گردش است و شخص برنده باید بعد از مطالعه آن را به نفر بعدی بدهد.
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب ازنا|گروهجهادی کتابوکتابخوانی📚
https://eitaa.com/joinchat/335085783C2d0bf43f1b
کتاب ازنا
#وقف_در_گردش ✨️ اهدا ۱ جلد کتاب به یک نفر با عنوان وقف در گردش ۱ جلد معراج السعاده عزیزانی که
تمام شد لطفا دیگه پیام ندید
تا دقایقی دیگه برنده اعلام خواهد شد.
.
کتاب ازنا
تمام شد لطفا دیگه پیام ندید تا دقایقی دیگه برنده اعلام خواهد شد. .
✨️ برنده این سری از #وقف_در_گردش
سرکار خانم ملیکا بهرامی
.
🍃🍃🍃🍃🍃
فردا میلاد امام موسی کاظم علیه السلام است به همین خاطر امشب یک کتاب دربارهی ایشان معرفی خواهیم کرد.
.
#زندانبان_یهودی
🍃برشی از کتاب:
👈 تعجبم بیشتر شد. این دیگر برای چه به موسی بن جعفر احترام میگذاشت؟ با خودم گفتم ما را ببین روی دیوار که داریم یادگاری مینویسیم؟ خودشان دارند به این آدم رو میدهند آن وقت گله دارند که چرا دیگران به وظایفشان عمل نمیکنند. من اما از اسب پایین نیامدم نباید از همین الان از خودم ضعف نشان می دادم. ابو منصور هم کنار من روی اسبش بود. اما مسیب از اسب پیاده شد و با چشمهایی لرزان به موسی بن جعفر خیره شد. جایش نبود که بهش بتوپم گذاشتم تا بعد خدمتش برسم. غلامان و کنیزان فضل بن یحیی، پشت سر موسی بن جعفر جمع شدند.
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب ازنا|گروهجهادی کتابوکتابخوانی📚
https://eitaa.com/joinchat/335085783C2d0bf43f1b