ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖حجتالاسلام سقازاده واعظ تبریزی: فرزند بنده، از دو سالگی در اثر آلوده بودن سوزن آبله کوب، زخمی چرکین در بالای بازویش پیدا شد. تدریجاً به ناحیه بیخ گوش راست او سرایت کرده و غدد زیادی در اطراف آن زخم دیده شد. حالت عمومی کودک به حدّی رقّت آور بود که مردم از مشاهده این بچه متأثر می شدند. اغلب اطبّاي متخصص از معالجه آن عاجز مانده بودند، تا اینکه با خانواده به زیارت عتبات مقدسه مشرّف شدیم. دست کودک را گرفته و به حرم حضرت امام حسین علیه السلام بردیم و به او یاد دادم که جلو برود و دست خودش را به ضریح مقدس بمالد و عرض کند: ای امام حسین! گوشم را شفا عنایت کن. با زبان کودکی، بچه جلو رفت و ما هم با خانواده در بالای سر حضرت مشغول زیارت بودیم.
وقتی خواستیم از حرم مرخص شویم، بچه را صدا کردم آمد، دست او را گرفتم و وارد صحن مقدس شدیم، اول
خیال کردم که اشتباهاً طفل دیگری را به خیال فرزند خودم آورده ام، زیرا این بچه کاملًا صحیح و سالم بود، وقتی کاملًا دقت کردم، دیدم اثری از آثار زخم در بچه دیده نمی شود و به طور کلی خوب شده است.
در برگشتن به تهران، یکی از دکترهایی که در اثر تبلیغات سوء، بهایی شده بود، پس از دیدن این واقعه نادم گشت و مسلمان شد، به طوری که به احکام شرعی کاملًا پایبند گردید.
#برشی_از_کتاب
📘 #روزنههایی_از_عالم_غیب
🖋 #سیدمحسن_خرازی
👨👩👧👦مخاطب: عمومی
ا❁﷽❁ا
#سیره_علما
📖مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج میرزا مهدی بروجردی: من همراه مرحوم آیتاللَّه العظمی آقای حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی به مکه مشرّف شدیم، بعد از مراجعت تصمیم گرفتیم به کربلا مشرّف شویم، ولی قطار پیدا نمیشد، تا آنکه بالاخره قطاری آمد ولی جمعیت آن قدر زیاد بود که ناگزیر شدیم در واگنهایی که مخصوص حمل حیوانات بود سوار شویم.
به همراه ما نیز عربهایی بودند که قصد زیارت امام حسین علیه السلام را داشتند، وقتی متوجه قصد آنان شدم، رقت و حالتی خاص به من دست داد. چشم من نیز خیلی ضعیف بود به طوری که قرآنهای بزرگ را باید خم میشده تا قرائت کنم. در آن حال به قصد استشفا مقداری از خاک کف پای شخص عربی را برداشته و به چشم خود مالیدم، به لطف خدا ضعف بینایی من برطرف شد به طوری که هم اکنون موقع خواندن کتاب دعا و غیر آن اصلًا احتیاجی به عینک ندارم و قرآنهای ریزخط را به راحتی میتوانم بخوانم.
#برشی_از_کتاب
📘 #روزنههایی_از_عالم_غیب
🖋 #سیدمحسن_خرازی
👨👩👧👦مخاطب: عمومی