eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
124 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا ا📚🍉📚🍉🍃 ا📚🍉🍃 ا🍃 📖معصوم دومی که زینب کبری چندبار ایشان را از مرگ حتمی نجات داد، امام سجاد بود: ...سوم هنگام عبور اسیران کاروان از قتلگاه بود. زینب مشغول وداع با برادر بود که چشمش به فرزند برادر، امام سجاد افتاد و دید زین‌العابدین که دست‌وپابسته با زنجیر به شتر بسته شده است، حالت احتضار دارد و نزدیک است قالب تهی کند. پس مقابل ایشان رفت و فرمود: «تو را چه شده اى یادگار جدّ و پدر و برادرانم! مى‌بینم که مى‌خواهى جانت را تسلیم کنى؟» و ایشان را سرسلامتی داد و با نقل حدیث امّ ایمن، امام را این خطر رهایی بخشید. 🍃 📚🍉🍃 📚🍉📚🍉🍃 📙 🖋 🖍 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: عمومی ا🛒خرید 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا ✨دعای هفتم صحیفه سجادیه 1️⃣یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ ذلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَجَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، 💠💠💠💠💠💠 2️⃣ومَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُفهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ أنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ 💠💠💠💠💠💠 3️⃣وقَدْ نَزَلَ بی‌ یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بی‌مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ و بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.فلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَلَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَلَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ 💠💠💠💠💠💠 4️⃣ و لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی‏ مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاًهَنِیئاً، وَاجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً 💠💠💠💠💠💠 5️⃣ولَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک فقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی‌یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی‌ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یاذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ* 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا ا📚🍉📚🍉🍃 ا📚🍉🍃 ا🍃 📖«جز صدای تیر چیزی را نمی‌شد شنید. بلند می‌شدی، می‌زدی، خشاب خالی می‌کردی و می‌نشستی. در همین حین هم مغزت با یک گلوله قناسه می‌پاشید به صخره پشتت. چشم یونسی را همین گلوله‌های قناسه سوراخ کرد و مغزش از پشت باز شد و در جا تمام. در هر حال اگر جلویشان باز می‌شد، بی‌شک کرمانشاه سقوط می‌کرد. آن‌قدر مقابلشان ایستادیم و گلوله قناسه چشم و پیشانی‌ها را شکافت که بالاخره هوانیروز سررسید و همه را توی جاده و پشت تنگه، زمین‌گیر کرد.» 🍃 📚🍉🍃 📚🍉📚🍉🍃 📙 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: عمومی ا🛒خرید از سایت: 🔗http://ketabejamkaran.ir/7926 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران @ketabejamkaran
◼️◾️▪️ا❁﷽❁ا▪️◾️◼️ 🔰سلام 📚در ایام هفته دفاع مقدس که مصادف شده با اربعین حسینی یک نمایشگاه مجازی کتاب تدارک دیدیم با موضوع دفاع مقدس و اربعین حسینی 📌و بازهم همراه یک : 💠مدت این نمایشگاه ده شب است 🗓از 31 شهریور لغایت 9 مهر ماه 💯20 درصد تخفیف ویژه برای بیش از 70 عنوان کتاب از ناشرین برتر کشور در سایت کتاب جمکران 📣 در این ده شب، ده کتاب معرفی می‌کنیم و هر شب 1️⃣ سوال❓ و 1️⃣ برنده🎖 در کانال ایتای انتشارات جمکران خواهیم داشت. 🏆مسابقه به این صورت است که در لینکی که پایین هر سوال هست جواب مسابقه رو میتونید پیدا کنید و بعد از اون ۲۴ ساعت فرصت دارید تا پاسخ مسابقه را به شماره 30006313 پیامک کنید. 💎پاسخ هر مسابقه را میتونید از قسمت مربوط به هر کتاب از اینجا پیدا کنید ا🖤هرکس که شیفته اباعبدالله است با هر سن و سال و مرام و مسلکی، و به اندازه توان و معرفتش، به هر طریقی که می‌تونه با انتشار این مطلب ارادتش رو به اباعبدالله ابراز کند. 📗📗📗📗📗 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا ا🌸🍃🌸 ا🍃🌸 ا🌸 از برای لوازم و آثاری چند است که همه آنها مهلک و قبیح است؛ چون دشنام دادن، و اظهار بدی مسلمین کردن، و شماتت ایشان نمودن، و سرّ ایشان فاش کردن، و پرده ایشان را دریدن، و سخریّه و استهزا به ایشان کردن، بلکه بسا باشد که حیوانات و جمادات را دشنام دهد، و کاسه و کوزه خود را بشکند، و لباس خود را پاره کند، و بر سر و صورت خود بزند و غیر اینها از اموری که از عقلا صادر نمی‌گردد. و از جمله لوازم غضب آن است که البته بعد از تسکین آن، آدمی پشیمان و غمناک می‌گردد، و باعث دشمنی دوستان و شماتت و شادی دشمنان و سخریّه و استهزای اراذل و اوباش، و تألّم دل و تغیّر مزاج و بیماری تن می‌گردد، و عجب است از کسانی که توهّم می‌کنند شدت غضب از مردانگی است، با وجود اینکه افعالی که از غضبناک سر می‌زند، افعال اطفال و دیوانگان است، نه کردار عقلا و مردان! و در حدیث نبوی است: «شجاع کسی است که در حال غضب خود را نگاه داشت». 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 📙 🖋 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا از نظر مخاطبان 👨‍👩‍👧‍👦می‌دونستید نظر شما می‌تونه به دیگران کمک کنه برای انتخاب بهتر کتاب؟ ✌️ما اینجا نظرهای مخاطبامون رو با شما به اشتراک می‌ذاریم تا بهتر بتونید کتاب دلخواهتون رو انتخاب کنید. 📙 ا🛒خرید 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📸 تصویر منتشرنشده‌ای از لباس نظامی و اسلحه‌ی شخصی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دوران دفاع مقدس که امروز در نمایشگاه در لباس سربازی دفتر نشر آثار رهبری در معرض بازدید قرار گرفت. 📥 نسخه قابل چاپ👇 http://khl.ink/DarLebasSarabzi
ا❁﷽❁ا ا📚🍉📚🍉🍃 ا📚🍉🍃 ا🍃 📖شاید باید این قسمت را دست نمی‌زد و سراغ جای دیگری می‌رفت. این قسمت خاطرات خاص خودش را زنده کرده بود. کمی‌ منتظر ایستاد و بعد کار خودش را کرد، بدون اینکه نگران باشد برای دست لمس‌شده‌اش چه اتفاقی می‌افتد. جوهر مدت‌ها بود که خشک شده بود و لیقۀ داخلش کپک زده بود. قلم‌ها هنوز بوی نوشتن می‌دادند. علی این قلم را ده سال پیش به دست گرفته بود؛ آخرین باری که یک برگ شومیز را سیاه کرده بود و زیرش نوشته بود تقدیم به تو. رادیو روشن بود و تیتر اخبار: «انجز و نصر وعده»؛ خبرهای بی‌معنی و بی‌ربط. از داخل اتاق بوی جوهر و صدای جیرجیر قلم، بیرون زده بود. او پشت به علی سرش را روی بالش گذاشته بود و پاهایش را روی دیوار فشار می‌داد. هوا هنوز سرد نشده بود؛ اما بارندگی بود. علی شومیز را جلوی او گرفت و او احساس کرد سردردش بدتر می‌شود. 🍃 📚🍉🍃 📚🍉📚🍉🍃 📙 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: عمومی ا🛒خرید 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران @ketabejamkaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا