ا❁﷽❁ا
#داستانک_مهدوی
📜پینهدوز بود و تنها راه در آمدش كفاشی.
عادت کرده بود هفتهای یکبار آقایش سری به مغازهاش بزند.
خانه نداشت و مستاجر بود.
مهلت اجارهاش به سر رسید؛ صاحبخانه جوابش کرد.
اسباب و اثاثیهاش را بیرون آورد و در کوچه گذاشت.
نمیدانست که چه بايد بكند.
آقایش را دید. دلداریش داده بود که صبور باشد که اجداد او هم مصیبت زیاد دیدهاند.
پینهدوز جواب داده بود: «اما مصیبت اجارهنشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشدهاید.»
آقایش لبخند زده بود و بشارت داده بود به فراهم شدن منزل.
چیزي نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند.
خیالش از این جهت آسوده شد.
♻️برگرفته از:
📘روزنههایی از عالم غیب
🛒http://ketabejamkaran.ir/4328
📗📗📗📗📗
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
🗓هفته دفاع مقدس🇮🇷
🍉 #برشی_از_کتاب
🔰همان مردی که از خانه روژان دویده بود بیرون هم بالای سرشان بود. هوار می کشید و خدا را صدا می زد. بعد خودش را روی زمین انداخت. زنی که به دنبالش از خانه روژان بیرون دویده بود، گریه می کرد، زن ها را تکان می داد و صداشان می کرد تا بلند شوند.
دویدم طرف خانه خودمان. گریه می کردم، هق هق میکردم، اما هیچ کس نگاهم نمی کرد. برادر کوچک تر بیان را توی کوچه پشتی دیدم. با صورت روی زمین خوابیده بود و تکان نمی خورد. نمی شد که مرده باشد. مگر می شود؟ چطوری؟ همه این ها مرده بودند؟ نه! حتماً خواب بودند. اگر بمب خورده بود یک جایی از ده، من باید خرابه ها را می دیدم، خون را می دیدم، زخم ها را می دیدم؛ اما هیچ خبری از خون و زخم و خانه های خراب نبود. پس این ها حتماً خواب بودند. باید می رفتم سراغ خاله. او حتماً می دانست مادر کجاست.
📘 #یخ_در_بهشت (پرندههای مرده)
🖋 #معصومه_میرابوطالبی
🛒http://ketabejamkaran.ir/74644
📕📕📕📕📕
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
ا❁﷽❁ا
📃بخوانید: عاقبت اهانت به حرم امام رضا (علیه السلام)
و ماجرای داستان #جیران
🖋 #فاطمه_سلطانی
🛒https://ketabejamkaran.ir/75675
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا
📣 #فرار_از_شب به چاپ سوم رسید.
🖋 #اکرم_صادقی
🛒https://ketabejamkaran.ir/72084
#تجدید_چاپ
📙📙📙📙📙
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran