📸حضور #رزمندگان و #جانبازان دفاع مقدس در #غرفه_کتاب_جمکران
این عزیزان راویان کتابهای طنز دفاع مقدس انتشارات کتاب جمکران هستند.
#مرغداری_در_میدان_جنگ https://ketabejamkaran.ir/120421
#واحد_مخاطرات https://ketabejamkaran.ir/130858
#جنگ_پرملات https://ketabejamkaran.ir/122652
#این_تانک_واس_ماس https://ketabejamkaran.ir/131507
📘📘📘📘📘
#آینده_خواندنی_است
#نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran
🚨#منتشر_شد
📙 #حماسه_خوان_خمینی
🖋 #محمدمهدی_بهداروند
📚خاطرات #حاج_صادق_آهنگران از #انقلاب_اسلامی و #دفاع_مقدس به ضمیمه یادداشتها
📖حاج صادق آهنگران از جمله رزمندههای خوزستانی است که با صدای پرصلابت و شعرهای حماسی شناخته میشود و از #رزمندگان و #پاسداران #دفاع_مقدس است. کتاب با خاطره #حاج_صادق از اولین حماسهخوانی در #جماران شروع و به مرور به دیگر ابعاد زندگی #حماسه_خوان_خمینی میپردازد. این کتاب در ۱۹ فصل تدوین شده و ۲ فصل پایانی کتاب با عنوان در #رثای_یاران و #از_چشم_یاران شامل یادداشتهای حاج صادق آهنگران در مورد دوستان و همرزمان و فصل بعدی یادداشتهای دوستان و شخصیتها در مورد ایشان است.
برای کسب اطلاعات بیشتر و تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/144684
📕 #تازه_نشر
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
⁉️ مگر برای مردان خدا بنبست و ناامیدی هست؟
🗓 چند روز دیگر یک سال میشود. یعنی 365 روز میگذرد از شروع یک طوفان. #طوفان_الأقصی. موجی که شروع شد تا در هر بار جَزرش یک مشت زباله را بیرون بریزد از صف انسانیت و با هر مَدّش یک مشت انسان را بیاورد به سمت درست تاریخ. در این 365 روز جنایتی که هرکدامش برابر است با یکی از جنایات طول تاریخ، چشم امیدمان به مردانی است صورت پوشیده با چفیه که از دل تونلهایی در دل زمین بجوشند و یورش ببرند به خناسترین زادۀ #شیطان و #شمر_زمان.
‼️ تونلهایی که #صهیونیست با تمام دبدبه و کبکبه و همه تجهیزات و تکنولوژیهای پیشرفته و بهروزش نتوانسته پی به وجودشان ببرد و ردی از آنها بیابد تا مانع نزول نجمهای ثاقب بشود بر پیکرۀ نجس و آلودهاش. تونلهایی که اگر رد تاریخیاش را بزنی ریشهاش در همین خاک #ایران خودمان پیدا میشود. در روزهایی که رزمندههای ما پنجه فشرده بودند بر گلوی یکی از دیکتاتورهای تاریخ و با ابدعات و نوآوریها و عزمهای پولادینشان سدی شده بودند درمقابل جنگی جهانی که همه جهان #استکبار برضد کشور عزیز و تنهایمان علم کرده بودند. آن روزها ما تنها بودیم با حداقلترین تجهیزات مادی. اما مگر برای #مردان_خدا بنبست و ناامیدی هست؟
❄️بیایید از روزهای مهر سال 1403 برویم به آخرین روزهای سرد اسفند سال 1360. برویم کنار رود #کرخه. برویم داخل سنگر فرماندهان عالی #ارتش. عملیاتی در پیش است اما موانعی بر سر راه است. وجود رودخانه و باتلاقی بودن زمین، میدانهای مین گسترده، برتری دید دشمن که اجازه بهکارگیری گسترده نیروها و انجام #عملیات وسیع را نمیدهند. شما #فرمانده باشید چه کار میکنید؟ چاره کار کجاست؟ یا راهی خواهم ساخت یا راهی خواهم یافت.
⛏ راه روی زمین بسته است، زیرِزمین که بسته نیست. همین ایده فرماندهان باعث میشود بروند سراغ #مقنی_های_یزدی و کلید عملیاتی مخفی و محرمانه زده میشود تا بدون اینکه خودشان بدانند زمینهساز بزرگترین فتح رزمندههای اسلام بشوند و نامشان در تاریخ ثبت بشود و بشوند الگوی #رزمندگان آینده و برای روزهای معاصر ما.
📚 سرپرستی این کار به عهده استادکار مقنیهای میبد #حاج_غلامحسین_رعیت_رکن_آبادی میافتد تا با گروههای مخلصش و کار شبانهروزی و بهشدت محرمانه حدود ۴۶۰ متر کانال حفر کنند، آن هم زیر گوش تیز #بعثیها. همین موضوع انگیزهای شده است برای #معصومه_میرابوطالبی، نویسنده حوزه کودک و نوجوان تا از این حماسه ناگفته #دفاع_مقدس داستانی بنویسد و نمونه موفقی از تلفیق حادثهای واقعی و در عین حال اثری ادبی و درام خلق کند و یک فیلمنامه آماده برای فیلمسازان بسازد. کتابی در 163 صفحه که خواندنش نهایتاً سه ساعتی طول بکشد اما ما را با بخشی از تاریخ ایثارگریهای هموطنانمان که حقی بر گردنمان پیدا کردهاند آشنا میکند.
📘 #معبد_زیرزمینی قصه است برای آدمهایی که میخواهند نقبی بزنند به اعماق وجودشان و با اعتکاف در معبد دل، خودشان را از عمق تاریکیها به بلندای آسمان پرواز دهند. بهتازگی خبر #تقریظ نوشتن #رهبر_معظم_انقلاب بر #معبد_زیرزمینی به افتخارات این کتاب اضافه کرده است. باشد که انگیزهای بشود برای همه نویسندگان تا گنجهای #دفاع_مقدس را از زیر خاک خاطرات ذهنهای افراد بیرون بکشند و دربارهاش بنویسند تا برای فرزندان این آب و خاک بازگو بشوند و باقی بمانند.
🌷 #شهید_فرودگاه_بغداد چه خوب گفت که #دفاع_مقدس ما قله است، و #جبهه_مقاومت دامنه. برگردیم به همین روزهای باقیمانده به سالگرد #طوفان_الأقصی و روزهای غمانگیز شهادت #سید_حسن_نصرالله. کدامیک از ما حاضریم مثل غلامحسین رعیتها چند ماه طی کار شبانهروزی در محیطی بهشدت شرجی که راه نفس را سد کند و پر از گرد و خاک که تبدیلمان میکند به مجسمههای گلی برای نجات مردم و سرزمینمان تلاش کنیم؟ در روزهای #امنیت و آسایش حرفهای گندهگنده سیاسی زدن و نظریات سیاسی دادن و رد کردن عملکرد این و آن ملاک نیست، وقتی کوس جنگ نواخته بشود آن زمان است که مرد از نامرد شناخته میشود و مشخص میشود چه کسانی واقعاً پای اعتقادات و ارزشها میایستند و از جان و مال دیگران #دفاع میکنند. مثل همین روزهای امروز ما که یک عده رجزگوی فضای مجازیاند و یک عده در تونلهای زیرزمینی برای نجات جان زنان و کودکان سرزمینشان خواب و آسایش را بدرود گفتهاند.
✍🏻#یادداشت از: #زینب_هادی
📚کتاب: #معبد_زیرزمینی
🖋 نویسنده: #معصومه_میرابوطالبی
📜جدیدترین اثر تقریظی #رهبر_معظم_انقلاب
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/115929
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
📺 یک بار در برنامهای درباره تربیت فرزند دیدم که سخنران گفت وقتی #بچه را بیرون میبرید و او مدام بهانه میگیرد و #گریه میکند، به جای دعوا کردنش بنشینید و همقد او بشوید، ببینید او چه میبیند؟ فقط یک عالَم پا، و چون این برایش جذابیتی ندارد، شروع میکند بهانهگیری.
👶🏻آن موقع فهمیدم برای درک بچه باید همقدوقواره او شد. باید دنیا را از #زاویه_دید او نگاه کرد و فهمید. اینطوری بهتر میشود به دنیای #کودک راه پیدا کرد و درکش نمود. چون خیلی از ما فراموش میکنیم وقتی کودک بودیم، چطور فکر میکردیم، رفتار میکردیم و از بزرگترها چه میخواستیم.
📕حالا کتابی را میخوانم درباره سالهای #جنگ، از زاویه دید کودکی که پدرش برای دفاع از #اعتقاد و #خاک و خانوادههای سرزمینش راهی جبهههای جنگ شده. کتاب #گوشواره_های_آلبالویی نوشته #لعیا_اعتمادی از انتشارات کتاب جمکران.
📖در جایی از کتاب میخوانم:
از #صدّام متنفر بودم. از هواپیماهای صَدّام که هر روز شهرمان را #بمباران میکردند، متنفر بودم. دلم میخواست یک تفنگ بزرگ داشتم و با آن صَدّام را میکشتم تا بچههای او هم بیبابا بشوند و غصه بخورند. اینطوری شاید میفهمید که وقتی باباهای بچههای دیگر را #شهید میکند، چقدر آنها غصه میخورند. آخر بیبابا بودن خیلی سخت است. با خودم فکر میکردم یعنی صَدّام هم یک عالَم بچه دارد؟ نکند صَدّام هم مثل بیبی صنوبر، پیرزن ته کوچه، بچه نداشته باشد؟! کاش میتوانستم بفهمم بچه دارد یا نه.
👧🏻 راوی این حرفها #ریحانه_سادات است. ریحانه سادات نهساله، دختری به شدت #بازیگوش و پرحرف که دارد قصه سالهای #دهه_شصت را برایم میگوید. اینها احساسات صادقانه اوست به آنکه زندگی خودش و دوستانش را خراب کرده.
📓در حال خواندن این #کتاب این احساس به من دست داد که دستم را دادهام به دست ریحانه سادات و همقدوقواره او شدهام و #دنیای_جنگ را از زاویه نگاه او نگاه میکنم. همیشه قصه جنگ را از زبان مادران یا همسران #شهدا و #رزمندگان خوانده بودم اما این بار راوی یک کودک است. کودکی که در عین کودکیاش همه چیز را خوب میفهمد، از اشکهای یواشکی مادری #دلتنگ همسر که توجیه گریههایش را از تندی پیاز و بوی تاید میگوید. از بغضهایی که هر بار ریحانه دلتنگ پدرش میشود قورت میدهد. از ترسش از #حملات_هوایی، دعاهایش در #مسجد برای رزمندهها، از بیتابیهای برادر شیرخوارش در دوری از پدر، از اشکهایی که یواشکی زیر پتو و دور از چشم مادر میریزد، از اینکه چون نمیتواند به #جبهه برود، در مسجد کمک میکند در جمعآوری کمکهای مردمی برای رزمندهها. ریحانهای که یاد گرفته از دل سختیها و تلخیها، شیرینیها را بیرون بکشد، نقش خودش را بهخوبی بازی کند، به آینده امیدوار باشد و شغلی را انتخاب کند تا به پدری که چشمهایش را در جبههها جا گذاشته کمک کند.
👌🏻 این کتاب حسوحال خانوادههای #شهدا و #جانبازان و #اسرا را بهخوبی بیان میکند. اینکه در نبود مردهای خانه، چه اتفاقاتی میافتد و خانواده چه چیزهایی را تجربه میکنند.
😔کتاب را که میبندم یاد #کودکان_غزه میافتم. سیاهترین جنگی که بشریت به خود دیده است. تصویری که این کودکان بیش از هر چیزی دیدهاند آدمهای
خاکستری و سیاه و قرمزند. کودکانی که از شدت ترس انفجارها لرزشهای بیامان بر پیکر نحیفشان نشسته، خوابهایی که با صداهای مهیب پاره میشود، #گرسنگی، #تشنگی. یاد حرف دخترکی میافتم که رو به دوربین میگوید جنگ زندگی ما را زشت کرده، من را زشت کرده و به خودش اشاره میکند. دخترک راست میگوید، جنگ موهایش را پریشان کرده، چهرهاش را تکیده، اگر ترکشهایش صورت و بدنش را پر از بخیه نکند یا اعضای بدنش را قطع، قطعاً روزهای خوش کودکیاش را تاریک کرده، دخترکی که میتوانست با پیراهن رنگی با دوستانش بازی بکند و #عروسک در بغل باشد و برای پدرش دلبری و شیرینزبانی کند، حالا باید ساعتها گرسنگی را تحمل کند، مدتها رنگ آب و حمام را نبیند. اما دخترک خوب میداند این جنگ تمام میشود و روزهای خوش به زندگیشان برمیگردد. میداند #مقاومت تنها راه نجات است. حتما دخترک زمانی که بزرگ شود قصه این روزهایش را برای کودکان سرزمینش نقل خواهد کرد درست مثل #ریحانه_سادات قصه #گوشواره_های_آلبالویی.
💔برای خنده تو ، بغض قلکم کافیست
همین پلاک و النگوی کوچکم کافیست
بخند کودک زیبا برای کشتن شب
تفنگ کاغذی و خشم موشکم کافیست
برای اینکه بفهمند راه حق زندهست
فقط همین که بدانند کودکم کافیست....
شاعر: ماهرخ درستی
✍🏻#یادداشت از: #زینب_هادی
📚کتاب: #گوشواره_های_آلبالویی
🖋 به قلم: #لعیا_اعتمادی
🖌تصویرگر: #کوثر_رضایی
📜روایتی از عشق و امید دختری که چشمهای پدر قهرمانش میشود!
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/132277
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran