eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
در عظمت و جلالت مقام علمی و ایمانی و فقاهت ، نیاز به قلم فرسایی نیست و علاوه بر بسیاری از علمای بزرگ و تراز اول شیعه (نظیر ، نجاشی، ابن شهر آشوب، و...)، و سنی (نظیر ابن ندیم، ابن جوزی، خطیب بغدادی، ابن حجر عسقلانی و...)! حتی بسیاری از منتقدان ولی فقیه در عصر حاضر، همگی به جلالت علمی و قدرت فقاهت و علم و تقوای شیخ مفید اقرار دارند. @ketabeJamkaran
🟢گریه بر اباعبدالله الحسین(ع) و آمرزش گناهان... 📜علامه در راه به این فکر می‌کرد که چطور (علیه‌السلام) باعث آمرزش گناهان می‌شود؟ همان وقت متوجه شد که شخص عربی، سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد بعد پرسید : "جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته‌ای؟ جناب سید، اگر سوالی داری بپرس شاید جوابش را بدانم" گفت: چطور می‎شود خدایِ متعال این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت (علیه‌السلام) می‌‎دهد، مثلاً در هر قدمی که در راه برمی‎دارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان می‌‎نویسند و برای یک قطره اشک گناهانشان آمرزیده می‌‎شود؟! چطور ممکن است گریه برای سیدالشهداء(علیه‌السلام) سبب آمرزش گناهان شود؟ سوار گفت: بگذار حکایتی را برایت بگویم. پادشاهی به همراه درباریان خود به شکار می‌‎رفت، در شکارگاه از لشکریان دور شد و آنها را گم کرد. به سختی فوق العاده‎ای اُفتاده و بسیار گرسنه شده بود تا این که چشمش به خیمه‌ای افتاد، وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیر زنی را با پسرش دید. آنها در گوشه خیمه فقط یک بُز شیردهی داشتند که تنها از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می‎‌گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند، چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. فردا که سلطان برگشت قصه را برای درباریان گفت و پرسید: "چطور لطف این پیرزن را جبران کنم؟" هر کسی جوابی داد. یکی گفت یک بزی کشته؛ شما صد برابر به او بدهید و... حرف ها که تمام شد. سلطان گفت: اگر من بخواهم مثل او لطفش را جبران کنم، باید تمام سلطنت و دارایی خودم را بدهم؛ که تازه آن وقت، مقابله به مثل کرده‌ام و بدون هیچ لطف اضافه‌ای فقط محبت‌شان را جبران نموده‌ام چرا که آنها هر چه را داشتند تقدیم کردند و من هم باید آنچه دارم به آنها تقدیم کنم. ای سید بحر العلوم، سیدالشهداء(علیه‌السلام) هر چه داشت از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر، همه را در راه خدا داد؛ خدا که نمی‌تواند تمام سلطنت و دارایی‌اش را به (علیه‌السلام) دهد. پس تعجب ندارد که در ازای آن هرگونه ثواب و منزلتی به زائران و گریه کنندگان سید الشهداء(علیه‌السلام) بدهد... سوار این را گفت و سید بحرالعلوم در فکر فرو رفت ولی تا سربلند کرد دید هیچ کس کنارش نیست! سید با خود گفت این مرد که بود؟ چگونه از فکر من خبر داد و یکباره آمد و رفت؟ اشک می‌ریخت که (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده و نشناخته... ♻️برگرفته از: 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/756 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran