eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖جواب شنیده بود: «صِرف جانبازی مجوز رفتن به سوریه نیست. » اما مگر مصطفی کسی بود که به این راحتی قانع شود؟ از تخصصش در آن سال‌های دفاع مقدس گفت؛ از پزشک‌یاری در واحد بهداری، تا قایق‌رانی و قایق‌سازی در یگان دریایی و رانندگی لودر و بولدوزر و بیل‌مکانیکی در واحد رزمی مهندسی. دست‌آخر هم التماس را چاشنی کرده بود و شماره تلفن گذاشته بود که هروقت نیرو لازم داشتند، با او تماس بگیرند. اما به همین راحتی نیرو به سور یه اعزام نمی‌کردند و او را سر می‌دواندند. آرزوی شهادت، داشت او را سر می‌دواند. تماس نگرفتند و او هم تماس نگرفت. آن شب پس از تمام‌شدن شیفت خادمیش در بارگاه کر یمه اهل‌بیت، رو کرده بود به گنبد طلایی ولی‌نعمتش و به او گفته بود: «دیگه به هیچ بنی‌بشری زنگ نمی‌زنم! این راه لیاقت می‌خواد که من ندارم. » 🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات. 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/131524 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
📖ایستاد به نماز مغرب. باقی مدافعان به او اقتدا کردند. منش طوری بود که همه فکر می‌کردند روحانی است. هرجا که برای نماز می‌ایستاد، پشت‌سرش قامت می‌بستند. نماز که تمام شد، قرآن کوچک جیبی‌اش را بیرون آورد. چند صفحه مانده بود تا جزء تمام شود و شصت‌ویکمین ختم قرآنش کامل. تلاوتش که تمام شد و قرآن را توی جیب بغل لباسش گذاشت، یاد سی سال پیش افتاد؛ منطقه عملیاتی فکه. کتاب دعای توی جیب بغلش، مانع از شهادتش شده بود. ضرب گلوله را گرفته بود و او را انداخته بود توی دامن روزگار؛ روزگاری که حالا دستش را گرفته بود و او را نشانده بود اینجایی که هست. ناراضی نبود، ولی دیگر طاقت نداشت. قرآن را بوسید و برد و داخل چادر گذاشت. بعد نشست پشت دستگاه و با آقای قربانی، یکی از هم‌رزمان اهل اصفهان، مشغول زدن خاکریز شدند. 📙 🖋 @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖راستی، به مصطفی گفتی که آلبوم‌ها و نامه‌ها را سربه‌نیست کردی؟ دیدن آن‌همه عکس و نامه و خاطره، بدون مصطفی چه لطفی داشت؟ تك‌تک عكس‌ها را می‌توانستی حتی با چشم‌های بسته هم ببینی. دیگر برای چه آن‌ها را می‌خواستی؟ حضور مصطفی بود که به چند بار خواندن نامه‌ها و دیدن عکس‌ها لطف می‌داد. طبق عادت بوسه‌ای به سنگ سفید می‌زنی؛ عادتی که بعداز مصطفی، تو آن را حفظ کردی؛ رسمی همیشگی که مصطفی آن را باب کرده بود؛ هرروز بعد از هر رفتنی و هر آمدنی، حتی زمانی‌که برای یک لحظه تا سر کوچه می‌رفت، دستش را حلقه می‌کرد دور گردنت، تو را می‌بوسید و می‌رفت. شده بود وقت‌هایی که یادش می‌رفت و نیمه راه برمی‌گشت و بوسه قضاشده را ادا می‌کرد. به چشم همه عادی می‌آمد این کار. غیر از این انتظاری نمی‌رفت از عشقی که بین شما بود و زبان زد همه. به روایت همسر 📙 کتاب این هفته: 🖋 به قلم: برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/131524 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran