eitaa logo
کتاب زندگی
2.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
@Niloufarkalhor ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀 🍃🍀🍃🍀 🍀🍃 📚 🍀🍃...فَهَذِهِ حَالُ هَذَا الصِّنْفِ فِي إِنْكَارِهِمْ مَا أَنْكَرُوا مِنْ أَمْرِ الْخِلْقَةِ وَ ثَبَاتِ الصَّنْعَةِ فَإِنَّهُمْ لَمَّا عَزَبَتْ أَذْهَانُهُمْ عَنْ مَعْرِفَةِ الْأَسْبَابِ وَ الْعِلَلِ فِي الْأَشْيَاءِ صَارُوا يَجُولُونَ فِي هَذَا الْعَالَمِ حَيَارَى فَلَا يَفْهَمُونَ‏ مَا هُوَ عَلَيْهِ مِنْ إِتْقَانِ خِلْقَتِهِ وَ حُسْنِ صَنَعْتِهِ وَ صَوَابِ هَيْئَتِهِ وَ رُبَّمَا وَقَفَ بَعْضُهُمْ عَلَى الشَّيْ‏ءِ يَجْهَلُ سَبَبَهُ وَ الْإِرْبَ فِيهِ فَيُسْرِعُ إِلَى ذَمِّهِ وَ وَصْفِهِ بِالْإِحَالَةِ وَ الْخَطَإِ كَالَّذِي أَقْدَمَتْ عَلَيْهِ الْمَنَانِيَّةُ الْكَفَرَةُ وَ جَاهَرَتْ بِهِ الْمُلْحِدَةُ الْمَارِقَةُ الْفَجَرَةُ وَ أَشْبَاهُهُمْ مِنْ أَهْلِ الضَّلَالِ الْمُعَلِّلِينَ أَنْفُسَهُمْ بِالْمُحَالِ فَيَحِقُّ عَلَى مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِمَعْرِفَتِهِ وَ هَدَاهُ لِدِينِهِ وَ وَفَّقَهُ لِتَأَمُّلِ التَّدْبِيرِ فِي صَنْعَةِ الْخَلَائِقِ وَ الْوُقُوفِ عَلَى مَا خُلِقُوا لَهُ مِنْ لَطِيفِ التَّدْبِيرِ وَ صَوَابِ التَّقْدِيرِ بِالدَّلَالَةِ الْقَائِمَةِ الدَّالَّةِ عَلَى صَانِعِهَا أَنْ‏ يُكْثِرَ حَمْدَ اللَّهِ مَوْلَاهُ عَلَى ذَلِكَ وَ يَرْغَبَ إِلَيْهِ فِي الثَّبَاتِ عَلَيْهِ وَ الزِّيَادَةِ مِنْهُ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ يَقُولُ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ. 🍀🍃.....حال اين گروه كه حكمت و تدبير را در كار آفرينش انكار می كنند، همين گونه است. از آنجا كه انديشه‏ هاى اينان از درك اسباب و علل آفرينش اشيا ناكام ماند، در اين جهان چنان سرگشته شدند كه اتقان، استوارى، حسن تدبير، شكل دهى و هيأت آفرينى نيكوى آن را [به دست يك حكيم و آفريننده‏] در نيافتند چه بسا كسى از اين گروه به خاطر عدم آگاهى به سبب و حكمت آفرينش يك چيز، به نكوهش و انكار و لغزش آن بپردازد. مانند كار گمراهانى چون «مانى» و اصحاب كافر او و ملحدان فاجر و فاسق و خارج از دين. كسانى كه با سخنان محال و دروغين، خود را سرگرم كردند. [و از اطاعت پروردگارشان سرباز زدند]. بنا بر اين، بر كسى كه خداوند جلّ و علا، نعمت شناخت و هدايت و بينش به او داده و موفقش نموده كه در كار آفرينش ژرف بينديشد و با برهان قاطع بر وجود صانع هستى، لطف تدبير و حسن تعبير را دريابد، لازم است كه پيوسته مولاى خود را به خاطر اين نعمت عظيم سپاس گويد و از او بخواهد كه در اين طريق، ثابت قدم ماند و نعمتش فزونى يابد. خداوند جلّ و علا، فرموده است: «گر سپاس گوييد، نعمتتان را بيفزاييم و گر كفر ورزيديد بی شك عذابم سخت است.» (ابراهيم، آيه 7) ادامه دارد.... @ketabezendagi 🍀🍃 🍃🍀🍃🍀 🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴 🍂🌴🍂🌴🍂 🌴🍂 ادامه ی حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) 🍂🌴 🌴🍂...زمانى كه حضرت فاطمه دچار آن بيمارى گشت كه از دنيا رفت، ابو بكر و عمر براى عيادت حضرت زهرا عليها السّلام آمدند و اذن ورود خواستند، ولى آن حضرت اجازه نداد. ابو بكر كه با اين منظره مواجه شد، با خدا عهد كرد كه زير سايه و سقف نرود تا اينكه نزد حضرت فاطمه برود و از آن حضرت رضايت حاصل كند. لذا يك شب در زير آسمان خوابيد و زير سقف و سايه نرفت. پس از اين جريان عمر به حضور حضرت امير آمد و گفت: ابو بكر پير مردى است دل نازك، ابو بكر در غار با پيغمبر بوده، افتخار رفاقت با آن حضرت را دارد، ما غير از اين مرتبه مكررا نزد فاطمه آمديم و اذن ورود خواستيم ولى وى به ما اجازه نداد تا مشرّف‏ شويم و رضايت او را حاصل نماييم، اگر صلاح می دانى كه از آن حضرت براى ما اجازه ملاقات بگيرى به موقع است. حضرت امير فرمود: مانعى ندارد. امير المؤمنين على عليه السّلام نزد حضرت زهرا آمد و به وى فرمود: اى دختر رسول خدا ! تو از جريان اين دو نفر با اطلاعى كه چند مرتبه به نزد تو آمدند و تو ايشان را رد كرده‏ اى و اذن ورود به آنان نداده‏ اى. ايشان از من خواسته‏ اند كه از تو براى آنان اذن ورود بگيرم. حضرت فاطمه زهرا فرمود: به خداوند سوگند ! من به ايشان اجازه ورود نخواهم داد و با آنان يك كلمه تكلّم نخواهم كرد تا اينكه پدرم را ملاقات كنم و از اين عملى كه ايشان با من انجام دادند به آن حضرت شكايت نمايم. على عليه السّلام فرمود: من براى آنان ضمانت داده‏ ام. فاطمه عليها السّلام فرمود: اكنون كه ضمانت كردى مانعى ندارد، زيرا خانه خانه تو است، زنان بايد تابع مردان باشند، من راجع به هيچ موضوعى با تو مخالفت نخواهم كرد، به هر كسى كه دوست دارى اجازه ورود بده. على (ع) خارج شد و به آن دو نفر اذن ورود داد. آنان وارد شدند و پس از آنكه چشمشان به حضرت زهرا افتاد، سلام كردند. ولى آن حضرت جواب سلام آنان را نداد و صورت مبارك خود را از آن دو برگردانيد. آنان برخاستند و در مقابل صورت آن حضرت قرار گرفتند و اين عمل را چند مرتبه انجام دادند. حضرت فاطمه به زنانى كه در اطراف آن بانو بودند، فرمود: صورت مرا برگردانيد ! وقتى صورت او را برگردانيدند، آن دو نفر برخاستند و در مقابل صورت حضرت زهرا نشستند. ابو بكر گفت: اى دختر رسول خدا ! ما آمده‏ ايم كه از تو رضايت حاصل نماييم و از خشم تو بر حذر باشيم. تقاضا داريم كه تو ما را در باره آن اجحافى كه نسبت به تو كرده‏ ايم عفو فرمايى؟.... ادامه دارد.... 🍂🌴🍂🌴 🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴
💜💦💜💦💜💦💜 💦💜💦💜 💜💦 📚 💜💦 هيأت هستى و شكل‌‏گيرى اجزاء آن‏ 💦💜 تهيئة العالم و تأليف أجزائه‏ يَا مُفَضَّلُ أَوَّلُ الْعِبَرِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى الْبَارِي جَلَّ قُدْسُهُ تَهْيِئَةُ هَذَا الْعَالَمِ وَ تَأْلِيفُ أَجْزَائِهِ وَ نَظْمُهَا عَلَى مَا هِيَ عَلَيْهِ فَإِنَّكَ إِذَا تَأَمَّلْتَ الْعَالَمَ بِفِكْرِكَ وَ خَبَرْتَهُ بِعَقْلِكَ وَجَدْتَهُ كَالْبَيْتِ الْمَبْنِيِّ الْمُعَدِّ فِيهِ جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ عِبَادُهُ فَالسَّمَاءُ مَرْفُوعَةٌ كَالسَّقْفِ وَ الْأَرْضُ مَمْدُودَةٌ كَالْبِسَاطِ وَ النُّجُومُ مُضِيئَةٌ كَالْمَصَابِيحِ وَ الْجَوَاهِرُ مَخْزُونَةٌ كَالذَّخَائِرِ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فِيهَا لِشَأْنِهِ مُعَدٌّ وَ الْإِنْسَانُ كَالْمَلِكِ ذَلِكَ الْبَيْتِ وَ الْمُخَوَّلِ جَمِيعَ مَا فِيهِ وَ ضُرُوبُ النَّبَاتِ مُهَيَّأَةٌ لِمَآرِبِهِ وَ صُنُوفُ الْحَيَوَانِ مَصْرُوفَةٌ فِي مَصَالِحِهِ وَ مَنَافِعِهِ فَفِي هَذَا دَلَالَةٌ وَاضِحَةٌ عَلَى أَنَّ الْعَالَمَ مَخْلُوقٌ بِتَقْدِيرٍ وَ حِكْمَةٍ وَ نِظَامٍ وَ مُلَائَمَةٍ وَ أَنَّ الْخَالِقَ لَهُ وَاحِدٌ وَ هُوَ الَّذِي أَلَّفَهُ وَ نَظَّمَهُ بَعْضاً إِلَى بَعْضٍ جَلَّ قُدْسُهُ وَ تَعَالَى جَدُّهُ وَ كَرُمَ وَجْهُهُ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ تَعَالَى عَمَّا يَقُولُ الْجَاحِدُونَ وَ جَلَّ وَ عَظُمَ عَمَّا يَنْتَحِلُهُ الْمُلْحِدُون‏... 💜💦....اى مفضّل ! نخستين عبرت و دليل بر خالق جلّ و علا، همين هيأت دهى، گردآورى اجزا و نظم آفرينى در كار اين عالم است؛ از اين رو اگر با انديشه و خرد در كار عالم، نيك و عميق تأمل كنى، هر آينه آن را چون خانه و سرايى می يابى كه تمام نيازهاى بندگان خدا در آن آماده و گرد آمده است. آسمان، همانند سقف، بلند گردانيده شده، زمين بسان فرش، گسترانيده شده، ستارگان چون چراغ هايى چيده شده و گوهرها همانند ذخيره‏ هايى در آن نهفته شده و همه چيز در جاى شايسته خود چيده شده است. آدمى نيز چون كسى است كه اين خانه را به او داده‏ اند و همه چيز آن را در اختيارش نهاده‏ اند. همه نوع گياه و حيوان براى رفع نياز و صرف در مصالح او در آن مهيّاست. اينها همه، دليل آن است كه جهان هستى با اندازه‏ گيرى دقيق و حكيمانه و نظم و تناسب و هماهنگى آفريده شده. آفريننده آن يكى و او همان شكل ده، نظم آفرين و هماهنگ‏ كننده اجزاى آن است. براستى كه او در قدسش جليل و در كارش بلند مرتبه و وجهش كريم است. خدايى جز او نيست و از آنچه منكران می پندارند منزّه و از آنچه ملحدان به او نسبت می دهند برتر و جليل تر است..... ادامه دارد.... @ketabezendagi 💜💦 💦💜💦💜 💜💦💜💦💜💦💜
🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲 🍃🌲🍃🌲 🍃 ادامه ی حوادث بعد از رحلت پیامبر (ص) 🍃 🌲🍃.....زهراى اطهر فرمود: من اصلا با شما يك كلمه سخن نمی گويم تا اينكه پدرم را ملاقات كنم و از شما راجع به اين رفتارى كه با من داشتيد، به آن حضرت شكايت نمايم. گفتند: ما آمده‏ ايم كه از تو پوزش بطلبيم و رضايت حاصل كنيم. خواهش می كنيم كه از ما درگذرى و از ما مؤاخذه ننمايى. حضرت زهرا متوجه حضرت امير شد و فرمود: من با اينان يك كلمه تكلّم نمی كنم تا در باره يك موضوعى كه ايشان از رسول خدا شنيده‏ اند جويا شوم، اگر راست بگويند من صلاح خود را بهتر می دانم. آنان گفتند: بار خدايا ! تو شاهد باش كه هر چه فاطمه جويا شود ما جواب وى را راست خواهيم گفت. حضرت زهرا فرمود: شما را به خداوند سوگند می دهم آيا به خاطر داريد كه پيغمبر خدا (ص) نيمه شبى شما را از منزل خودتان احضار كرد؟ گفتند: آرى و اللَّه ! حضرت فرمود: شما را به خداوند سوگند می دهم آيا نشنيديد ؟كه پيغمبر خدا فرمود: 🍃🍃🍃فاطمه پاره تن من است و من از فاطمه می باشم، كسى كه او را اذيت كند مرا اذيت كرده و كسى كه مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده، كسى كه زهرا را بعد از موت من اذيت كند مثل اين است كه در زمان حيات من او را اذيت نموده باشد، كسى كه در زمان حيات من او را اذيت نمايد مثل كسى است كه وى را بعد از فوت من اذيت كرده باشد. 🍃🍃🍃 گفتند: آرى و اللَّه! چنين بوده است. سپس حضرت فاطمه فرمود: پروردگارا ! من تو را شاهد می گيرم و اين افرادى را كه حضور دارند شهود قرار می دهم كه اين دو نفر مرا در زمان حيات و موقع مردن اذيت و آزار نمودند. به خداوند سوگند كه من اصلا يك كلمه با شما تكلّم نخواهم كرد تا آن كه خداى خود را ملاقات نمايم و راجع به اين رفتارى كه شما با من داشتيد، به پروردگار خود شكايت كنم. ناگاه صداى ابو بكر به «وا ويلا» بلند شد و گفت: اى كاش مادر مرا نمی زاد !! عمر گفت: تعجب می كنم از اين مردم كه چگونه تو را سرپرست و متصدّى امور خود قرار دادند، در صورتى كه تو پير مردى ضعيف و خرفت هستى و براى غضب يك زن جزع و فزع می كنى و براى خوشنودى او خوشحال می شوى ! چه مانعى دارد كه شخصى يك زن‏ را خشمناک کند؟ آن گاه برخاستند و خارج شدند..... زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: 659 و 658 ادامه دارد.... 🍃🌲🍃🌲 🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲
💙💎💙💎💙💎💙 💎💙💎💙 💙💎 📚 💙💎 خلقت انسان و تكوّن جنين در رحم‏ 💎💙 خلق الإنسان و تدبير الجنين في الرحم‏ نَبْدَأُ يَا مُفَضَّلُ بِذِكْرِ خَلْقِ الْإِنْسَانِ فَاعْتَبِرْ بِهِ فَأَوَّلُ ذَلِكَ مَا يُدَبَّرُ بِهِ الْجَنِينُ فِي الرَّحِمِ وَ هُوَ مَحْجُوبٌ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ظُلْمَةِ الْبَطْنِ وَ ظُلْمَةِ الرَّحِمِ وَ ظُلْمَةِ الْمَشِيمَةِ حَيْثُ لَا حِيلَةَ عِنْدَهُ فِي طَلَبِ غِذَاءٍ وَ لَا دَفْعِ أَذًى وَ لَا اسْتِجْلَابِ مَنْفَعَةٍ وَ لَا دَفْعِ مَضَرَّةٍ فَإِنَّهُ يَجْرِي إِلَيْهِ مِنْ دَمِ الْحَيْضِ مَا يَغْذُوهُ الْمَاءُ وَ النَّبَاتُ فَلَا يَزَالُ ذَلِكَ غِذَاؤُهُ‏ كيفية ولادة الجنين و غذائه و طلوع أسنانه و بلوغه‏ حَتَّى إِذَا كَمَلَ خَلْقُهُ وَ اسْتَحْكَمَ بَدَنُهُ وَ قَوِيَ أَدِيمُهُ عَلَى مُبَاشَرَةِ الْهَوَاءِ وَ بَصَرُهُ عَلَى مُلَاقَاةِ الضِّيَاءِ هَاجَ الطَّلْقُ بِأُمِّهِ فَأَزْعَجَهُ أَشَدَّ إِزْعَاجٍ وَ أَعْنَفَهُ حَتَّى يُولَدَ فَإِذَا وُلِدَ صَرَفَ ذَلِكَ الدَّمَ الَّذِي كَانَ يَغْذُوهُ مِنْ دَمِ أُمِّهِ إِلَى ثَدْيِهَا وَ انْقَلَبَ الطَّعْمُ وَ اللَّوْنُ إِلَى ضَرْبٍ آخَرَ مِنَ الْغِذَاءِ وَ هُوَ أَشَدُّ مُوَافَقَةً لِلْمَوْلُودِ مِنَ الدَّمِ فَيُوَافِيهِ فِي وَقْتِ حَاجَتِهِ إِلَيْهِ فَحِينَ يُولَدُ قَدْ تَلَمَّظَ وَ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ طَلَباً لِلرِّضَاعِ فَهُوَ يَجِدُ ثَدْيَ أُمِّهِ كَالْإِدَاوَتَيْنِ الْمُعَلَّقَتَيْنِ لِحَاجَتِهِ فَلَا يَزَالُ يَتَغَذَّى بِاللَّبَنِ مَا دَامَ رَطْبَ الْبَدَنِ رَقِيقَ الْأَمْعَاءِ لَيِّنَ الْأَعْضَاءِ پس امام عليه السّلام فرمود كه: ابتدا می كنم اى مفضّل به ياد كردن خلقت انسان پس عبرت‏گير از آن. اول عبرتها تدبيرى است كه حق تعالى در جنين می فرمايد: در رحم در حالى كه او محجوب است در سه ظلمت: تاريكى شكم، تاريكى رحم، و تاريكى بچه‏ دان در هنگامى كه او را چاره نيست در طلب غذائى و نه در دفع اذيتى و بلائى، و نه در جلب‏ منفعتى، و نه در دفع مضرّتى، پس جارى می شود به سوى او از خون حيض آن مقدار كه غذاى او شود چنانچه آب غذا می باشد براى نباتات. [كيفيت ولادت جنين‏] و پيوسته اين غذا به او می رسد تا خلقش تمام می شود و بدنش مستحكم می شود، و پوستش قوت مباشرت هوا به هم رساند، و از سردى و گرمى متضرّر نشود، و ديده‏ اش تاب ديدن روشنائى به هم رساند، چون چنين شد مادرش را درد زائيدن از جا بر می آورد و او را بی تاب می كند تا از او متولد می شود. [غذاى نوزاد] و چون از مضيق رحم به وسعت گاه جهان در آمد و به نوع ديگر از غذا محتاج شد، مدبّر حقيقى همان خون كثيف را كه در رحم، غذاى او بود به شير لطف مبدل می گرداند، و كسوت گلگون خون را از او كنده، لباس سفيد شير را بر او می پوشاند و مزه و رنگ و صفاتش متبدّل می شود زيرا كه در اين حالت اين غذا براى بدن او از غذاى سابق موافق‏ تر است. و در همان ساعت كه به اين نوع از غذا محتاج می شود به حكم حكيم قدير غذاى شير براى او مهيّاست و به الهام الهى زبان بيرون‏ می آورد، و لبها را می جنباند و طالب غذا می شود . در آن وقت دو پستان مادر براى او مانند دو مشك كوچك آويخته كه هر وقت كه طلب غذا كند براى او مهيّا باشد، پس مادام كه بدنش تر و نازك است و امعايش باريك و اعضايش نرم و لطيف است تاب غذاهاى غليظ ندارد به اين شير اغتذا می نمايد.... ادامه دارد..... @ketabezendagi 💙💎 💎💙💎💙 💙💎💙💎💙💎💙
🌾🍂🍁🌾🍂🍁🌾🍂🍁 🌾🍂🍁🌾🍂🍁 🌾🍁 ادامه ی حوادث بعد از رحلت پیامبر (ص) 🍁🌾 🌾🍁....هنگامى كه حضرت فاطمه به فرا رسيدن مرگ خويشتن يقين پيدا كرد به دنبال امّ ايمن كه نزد آن حضرت از موثّق ترين زنان محسوب می شد فرستاد، پس از آنكه حاضر شد، حضرت زهرا به وى فرمود: اجل من فرا رسيده، على عليه السّلام را نزد من بياور ! هنگامى كه حضرت امير آمد فاطمه زهرا به آن حضرت گفت: پسر عمو ! من در نظر دارم وصيّتى بكنم، وصيّت مرا گوش كن. امير المؤمنين على (ع) پاسخ داد: هر چه دوست دارى بگو. حضرت فاطمه فرمود: فلان زن را كه براى فرزندانم نظير خود من می باشد تزويج نما. يك تابوت كه ملائكه شكل آن را به من نشان دادند از برايم درست كن. حضرت امير فرمود: شكل آن تابوت چگونه است؟ حضرت اوصاف آن تابوت را براى على (ع) شرح داد و فرمود: موقعى كه من از دنيا رحلت كردم هر ساعتى از شب و روز كه بود، جنازه مرا بردار. مبادا احدى از دشمنان خدا و رسول براى نماز خواندن به جنازه‏ ام حاضر شوند !! على (ع) فرمود: مانعى ندارد. هنگامى كه فاطمه زهرا از دنيا رفت على (ع) بنا به وصيّت آن حضرت جنازه‏ اش را شبانه برداشت. آنگاه شاخه‏ هاى خرما را آتش زدند و به دنبال جنازه آوردند و از روشنايى آن آتش استفاده كردند تا اينكه نماز بر بدن حضرت فاطمه خواندند و جسد مقدّس آن حضرت را شبانه دفن كردند. وقتى صبح شد ابو بكر و عمر به منظور عيادت حضرت فاطمه حركت كردند. در بين راه با مردى از قريش مصادف شدند و از او سؤال كردند: از كجا می آيى؟ گفت: به مناسبت فوت حضرت زهرا به على بن ابى طالب تسليت گفتم. گفتند: آيا فاطمه مرد؟! گفت: آرى، او را شبانه دفن نمودند. آنان به شدّت ناراحت شدند و به طرف على (ع) رفتند و به آن حضرت گفتند: به خداوند سوگند ! كه تو چيزى از عيوب ما را باقى ننهادى، اين كارهاى تو حاكى از آن كينه‏ اى است كه در سينه خود دارى. آيا نه چنين است كه در موقع غسل پيامبر اسلام هم ما را خبر نكردى و با خويشتن همدست ننمودى ؟ و نيز به پسرت ياد دادى كه پاى منبر ابو بكر آمد و فرياد زد: از منبر پدرم فرود آى !! حضرت امير (ع) در جواب ايشان فرمود: اگر من سوگند بخورم شما حرف مرا تصديق می نماييد؟ گفتند: آرى..... زندگانی حضرت زهرا (س). جلد 43 بحارالانوار . ص 660 ادامه دارد..... 🌾🍂🍁🌾🍂🍁 🌾🍂🍁🌾🍂🍁🌾🍂🍁
🌳🌳🌳🌳 🌳🌻🌻 🌳🌻 🌳 📚 🌳🌻 خلقت انسان و تكوّن جنين در رحم‏ 🌻🌳 حَتَّى إِذَا يُحَرِّكُ وَ احْتَاجَ إِلَى غِذَاءٍ فِيهِ صَلَابَةٌ لِيَشْتَدَّ وَ يَقْوَى بَدَنُهُ طَلَعَتْ لَهُ الطَّوَاحِنُ مِنَ الْأَسْنَانِ وَ الْأَضْرَاسِ لِيَمْضَغَ بِهَا الطَّعَامَ فَيَلِينَ عَلَيْهِ وَ يَسْهُلَ لَهُ إِسَاغَتُهُ فَلَا يَزَالُ كَذَلِكَ حَتَّى يُدْرِكَ فَإِذَا أَدْرَكَ وَ كَانَ ذَكَراً طَلَعَ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ فَكَانَ ذَلِكَ عَلَامَةَ الذَّكَرِ وَ عِزَّ الرَّجُلِ الَّذِي يَخْرُجُ بِهِ مِنْ جد [حَدِّ] الصَّبَا وَ شَبَهِ النِّسَاءِ وَ إِنْ كَانَتْ أُنْثَى يَبْقَى وَجْهُهَا نَقِيّاً مِنَ الشَّعْرِ لِتَبْقَى لَهَا الْبَهْجَةُ وَ النَّضَارَةُ الَّتِي تُحَرِّكُ الرَّجُلَ لِمَا فِيهِ دَوَامُ النَّسْلِ وَ بَقَاؤُهُ اعْتَبِرْ يَا مُفَضَّلُ فِيمَا يُدَبَّرُ بِهِ الْإِنْسَانُ فِي هَذِهِ الْأَحْوَالِ الْمُخْتَلِفَةِ هَلْ تَرَى مِثْلَهُ يُمْكِنُ أَنْ يَكُونَ بِالْإِهْمَالِ أَ فَرَأَيْتَ لَوْ لَمْ يَجْرِ إِلَيْهِ ذَلِكَ الدَّمُ وَ هُوَ فِي الرَّحِمِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَذْوِي وَ يَجِفُّ كَمَا يَجِفُّ النَّبَاتُ إِذَا فَقَدَ الْمَاءَ وَ لَوْ لَمْ يُزْعِجْهُ الْمَخَاضُ عِنْدَ اسْتِحْكَامِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَبْقَى فِي الرَّحِمِ كَالْمَوْءُودِ فِي الْأَرْضِ وَ لَوْ لَمْ يُوَافِقْهُ اللَّبَنُ مَعَ وِلَادَتِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَمُوتُ جُوعاً أَوْ يَغْتَذِي بِغِذَاءٍ لَا يُلَائِمُهُ وَ لَا يَصْلُحُ عَلَيْهِ بَدَنُهُ وَ لَوْ لَمْ تَطْلُعْ لَهُ الْأَسْنَانُ فِي وَقْتِهَا أَ لَمْ يَكُنْ سَيَمْتَنِعُ عَلَيْهِ مَضْغُ الطَّعَامِ وَ إِسَاغَتُهُ أَوْ يُقِيمُهُ عَلَى الرَّضَاعِ فَلَا يَشْتَدُّ بَدَنُهُ وَ لَا يَصْلُحُ لِعَمَلٍ ثُمَّ كَانَ يَشْغَلُ أُمَّهُ بِنَفْسِهِ عَنْ تَرْبِيَةِ غَيْرِهِ مِنَ الْأَوْلَاد.... 🌳🌻....آنگاه كه حركت كرد و به غذايى سخت و قوى نياز پيدا نمود تا تنش استحكام يابد، در هر طرف، دندانهاى آسيا سر برمی آورد تا غذا را بِجَود، نرم گرداند و براحتى فرو برد. پيوسته حالش اين گونه است تا آنگاه كه پاى در بلوغ نهد. در اين وقت اگر مذكّر است، موى در رويش می رويد تا نشانه مردى و عزّت او باشد و از همانندى با زنان و بچگان بدور ماند و اگر مؤنث است، رخش از موى پيراسته ماند تا طراوت و زيبايی اش دل مردان را بربايد و نسل بشر ماندگار و پايدار گردد. اى مفضّل ! در اين مراحل، نيك بينديش. آيا می شود كه اين همه تدبير، بی مدبّر و حكيم باشد؟ می دانى اگر در رحم، خون به او نمیررسيد همانند گياهى كه آب به وى نرسد خشك و پژمرده می گشت؟ آيا می دانى وقتى كه بزرگ شد اگر مادرش را درد زاييدن نمی گرفت چون زنده بگور در رحم می ماند و اگر در هنگام ولادت، شير با او نمی ساخت، يا از گرسنگى می مرد و يا با غذايى نامناسب و زيانبار تغذيه می شد؟ و اگر در وقت مناسب، دندانهايش نمی روييد، بر جويدن و فرو بردن غذا ناتوان بود و بايد هميشه شير می خورد و بدن او براى كار، قوت و استحكامى نمی يافت و مادرش به خاطر او از تربيت فرزندان ديگرش باز می ماند؟... ادامه دارد..... @ketabezendagi 🌳 🌳🌻 🌳🌻🌻 🌳🌳🌳🌳
🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀 🌱🥀🌱🥀 🌱 ادامه ی حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) 🌱 🥀🌱...حضرت على عليه السّلام پس از اينكه سوگند خورد ايشان را داخل مسجد كرد و به آنان فرمود: پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به من وصيّت كرد و فرمود: مبادا غير از تو كه پسر عموى من می باشى احدى در غسل من شركت كند، لذا من جسد آن بزرگوار را غسل می دادم و ملائكه آن جسد مقدس را حركت مى‏دادند و فضل بن عبّاس در حالى كه چشمانش به وسيله دستمالى بسته بود آب غسل را می ريخت. من تصميم گرفتم كه پيراهن رسول خدا را از بدن مباركش بيرون آورم، ناگاه صدايى از خانه بلند شد كه من صاحب آن صدا را نديدم ولى به طور مكرّر به من تذكّر می داد: مبادا پيراهن پيامبر خدا را از بدن مقدسش خارج نمايى ! لذا من دست خود را زير پيراهن آن حضرت كردم و جسد شريفش را غسل دادم، آنگاه كفن به من تقديم شد و بدن مبارك او را كفن نمودم، سپس پيراهن وى را از جسدش خارج نمودم. اما فرزندم حسن (كه می گوييد: پاى منبر آمد و به ابو بكر گفت: از منبر پدرم فرود آى !): آيا غير از اين است كه شما و عموم اهل مدينه می دانيد كه حسن در ميان صف نماز جماعت راه مى‏رفت تا نزد پيغمبر معظم اسلام كه در حال سجده بود می آمد و بر پشت مبارك آن حضرت سوار می شد و چون سر از سجده برمی داشت يك دست خود را به پشت حسن و دست ديگرش را روى زانوى مبارك خود می نهاد تا اينكه نماز را به اين كيفيت تمام می كرد؟ گفتند: آرى ما اين موضوع را كاملا می دانيم. آنگاه حضرت امير فرمود: ... ادامه دارد.... 🌱🥀🌱🥀 🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀
💛🤎💛🤎💛🤎💛 🤎💛🤎💛 💛🤎 📚 💛 راز رويش مو بر صورت‏ 💛 حال من لا ينبت في وجهه الشعر و علة ذلك‏ وَ لَوْ لَمْ يَخْرُجِ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ فِي وَقْتِهِ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَبْقَى فِي هَيْئَةِ الصِّبْيَانِ وَ النِّسَاءِ فَلَا تَرَى لَهُ جَلَالَةً وَ لَا وَقَاراً قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ يَا مَوْلَايَ فَقَدْ رَأَيْتُ مَنْ يَبْقَى عَلَى حَالَتِهِ وَ لَا يَنْبُتُ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ وَ إِنْ بَلَغَ الْكِبَرَ فَقَالَ ع ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَمَنْ هَذَا الَّذِي يَرْصُدُهُ حَتَّى يُوَافِيَهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مِنْ هَذِهِ الْمَآرِبِ إِلَّا الَّذِي أَنْشَأَهُ خَلْقاً بَعْدَ أَنْ لَمْ يَكُنْ ثُمَّ تَوَكَّلَ لَهُ بِمَصْلَحَتِهِ بَعْدَ أَنْ كَانَ فَإِنْ كَانَ الْإِهْمَالُ يَأْتِي بِمِثْلِ هَذَا التَّدْبِيرِ فَقَدْ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ الْعَمْدُ وَ التَّقْدِيرُ يَأْتِيَانِ بِالْخَطَإِ وَ الْمُحَالِ لِأَنَّهُمَا ضِدُّ الْإِهْمَالِ وَ هَذَا فَظِيعٌ مِنَ الْقَوْلِ وَ جَهْلٌ مِنْ قَائِلِهِ لِأَنَّ الْإِهْمَالَ لَا يَأْتِي بِالصَّوَابِ وَ التَّضَادَّ لَا يَأْتِي بِالنِّظَامِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَقُولُ الْمُلْحِدُونَ عُلُوّاً كَبِيرا.... 🤎💛....می دانى اگر در صورتش موى نمی روييد، همواره به هيأت و صورت زنان و بچگان می ماند، در نتيجه نه ابّهت داشت و نه وقار؟ مفضّل می گويد: عرض كردم: آقاى من ! من كسانى را ديده‏ ام كه بزرگ و كهنسال بوده‏ اند ولى مويى بر رويشان نروييده است. حضرت عليه السّلام فرمود: «اين به خاطر اعمالى است كه از پيش فرستاده‏ اند و خداى جلّ و علا هيچ گاه بر بندگانش ستم روا نمی دارد». (انفال، آيه 51) جز خدايى كه از نيستی اش رهانيد و هستی اش بخشيد، چه كسى همواره در انديشه برآورى اين همه نيازهاى اوست و تأمين آنها را خود بر عهده گرفته است؟ اگر چنين تدبير و حكمتى زاييده اهمال و رها بودن امور به حال خود بود، می بايست از تقدير و هدفمندى نيز اختلال و ناهماهنگى برخيزد؛ زيرا اين دو ضدّ اهمال‏ وسستی اند. [و بايد نتيجه آنها نيز با نتايج اهمال نسازد] بی شك چنين سخنى ناشايست و ناصواب و نشانه ناآگاهى و كم‏ مايگى گوينده آن است؛ چه هيچ گاه در اثر اهمال و بی تدبيرى، درستى و صواب پديد نمی آيد و تضاد نيز نظم و هماهنگى را در پى ندارد. خداوند چه بسيار منزه و والاتر از گفته ملحدان است. (اسراء، آيه 43) ادامه دارد.... 💛🤎 @ketabezendagi 💛🤎 🤎💛🤎💛 💛🤎💛🤎💛🤎💛
🪴🍂🪴🍂🪴🍂🪴 🍂🪴🍂🪴 🪴ادامه ی حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) 🪴 🪴🍂...آن گاه حضرت امير فرمود: شما و اهل مدينه عموما قبول داريد كه فرزندم حسن به جانب پيامبر معظم اسلام می شتافت و پس از اينكه بر گردن مقدس آن حضرت سوار می شد پاهاى خود را به نحوى بر سينه مبارك آن بزرگوار آويزان می نمود كه برق خلخالهاى حسن از انتهاى مسجد مشاهده می شد، و حسن همچنان در آغوش رسول خدا بود تا آن حضرت از خواندن خطبه و سخنرانى فراغت حاصل می نمود. زمانى كه آن كودك، ديگرى را به جاى جدّ خود بر فراز منبر ببيند طبيعى است كه ناراحت می شود و اين منظره برايش ناگوار خواهد شد. به خداوند سوگند من اين مطلبى را كه شما می گوييد به وى تعليم ندادم و او را مأمور ننمودم. اما فاطمه زهرا : فاطمه همان زنى بود كه (به شما اجازه عيادت نداد و) من براى شما از او اجازه گرفتم و شما سخنانى را كه وى با شما گفت،را ديديد و شنيديد، به خداوند سوگند ! فاطمه زهرا خودش به من وصيّت كرد كه شما در تشييع جنازه‏ اش حاضر نشويد و نماز بر جسدش نخوانيد. من هم شخصى نبودم كه با وصيّتى كه او در باره شما كرده بود مخالفت نمايم. عمر به حضرت على گفت: اين توجيهات را كنار بگذار ! من می روم قبر فاطمه زهرا را می شكافم و بر بدنش نماز می خوانم. حضرت على (ع) فرمود: به خداوند سوگند اگر به دنبال يك چنين منظورى بروى به آن نمی رسى تا اينكه چشمانت از كاسه سرت خارج شوند ! زيرا من قبل از اينكه تو به اين منظور برسى جز با شمشير با تو معامله‏ اى نخواهم كرد! سپس بين حضرت امير و عمر سخنانى درشت رد و بدل شد و على عليه السّلام تصميم نبرد گرفت. آن گاه گروهى از مهاجرين و انصار اجتماع نمودند و گفتند: به خداوند سوگند ما راضى نيستيم كه اين گونه سخنان در باره پسر عمو و برادر و وصىّ پيغمبر خدا گفته شود. نزديك بود فتنه‏ اى بپا شود، ولى پراكنده شدند..... ادامه دارد.... 🍂🪴🍂🪴 🪴🍂🪴🍂🪴🍂🪴