کتاب نخود زرنگ
نوشته ی حسن محمودی
سال انتشار 1401
این کتاب درباره ی امام زمان (عج)است . این کتاب چهار داستان دارد که هر چهار داستان درباره ی امام زمان(عج) است .
داستان اول : درباره ی نخودی بود که آرزویش این بود که توی آش نذری امام زمان (عج) باشد .
داستان دوم : درباره ی پرنده ای بود که درباره ی زیبایی های ظهور امام زمان (عج) می گفت .
داستان سوم : درباره ی زمینی بود که مسجد مقدس جمکران در آن درست شد .
داستان چهار : درباره ی پولی بود که در صندوق صدقه به نیت ظهور امام زمان (عج) افتاد .
@ketabkan_nabeghe
سردار می گوید : « ما ملت شهادتیم ، ماملت امام حسینیم . » ملت شهادت ، فرزندان خود را با عشقِ شهادت تربیت می کند . بهترین راه برای ایجاد شوقِ شهادت در نسل جدید ، آشنا سازی آنان با اسطوره ها و الگو هایی مانند سردار سلیمانی است . کتاب «عمو قاسم» کوشیده تا با بیان چند داستان کوتاه کودکان و نوجوانان را با شخصیت حاج قاسم آشنا کند .
کتاب «عمو قاسم» نوشته ی آقای محمد علی جابری را حتماً حتماً برای نسل جدید بخوانیم.👌🏻👌🏻
@ketabkan_nabeghe
کتاب مسافران شب برفی
نوشته ی خانم کلرژوبرت
توی این کتاب یک کرم شب تاب به نام نوردانه است که هر شب، ماه برایش داستان از امامِ گنبدِ طلایی می گوید.
یک شب نوردانه به ماه گفت : «ماه باز هم برایم از داستان های امام گنبد طلایی می گویی ؟ 🤔 » ماه گفت : « باز هم بگذار مثل همیشه ببینم کدام داستان را نگفته ام »
و ماه برای نوردانه داستان زائرهای امامِ گنبدِ طلایی را گفت که وقتی داشتند به زیارت می رفتند، در شب تاریک و سرد راه را گم کردند و آقا امام رضا علیه السلام به خواب یکی از خادم هایش می رود و آدرس آن ها را می دهد و در نتیجه چند خادم به کمک زائران امامِ گنبدِ طلایی می روند.
آقا امام رضا علیه السلام خیلی خیلی حواسشون به زائر هاشون هستش🥰🥰
کتاب بهترین هدیه
نوشته ی آقای رشید کارگر
این کتاب درباره ی یک دختری هست به نام زهرا که پدرش در جنگ شهید شده بوده.😭
مادر هر روز وسایل بابا رو تمیز و مرتب می کرد . یک روز وقتی مادر داشت وسایل بابا را مرتب می کرد، صندوقچه ای دیدم که تا حالا ندیده بودم😳 از مادر پرسیدم مادر : «درون این صندوقچه چیست ؟ 🤔» مادر گفت : «دختر گلم خودت نگاه کن» . نگاه کردم وااااااای چقدر قشنگ است توی صندوقچه یک مهر و تسبیح بود که خیلی قشنگ بود .😍😍
مادر این ها مال پدر بود ؟🤔
بله دخترم مال پدر بود که به من امانت داده تا برسونم به یک نفر.
زهرا همش فکر می کرد این مهر و تسبیح قشنگ قراره به کی داده بشه🤔 تا اینکه روز جشن تکلیفش مادر اون مهر و تسبیح رو توی کیفم گذاشت و گفت زهرا جان اینا رو بابا داده بود برای تو.☺️☺️
این کتاب جذاب رو حتما بخونید.