فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
مهدی جان، هیچکس یاد غریبی تو نیست
همهی شهر به چاه افتادند، مددی یوسف زهرای همه... 🥺
#امام_زمان♥
┄┅┅┅┅❁🤍❁┅┅┅┅┄
32.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #ببینید
یه اردو بازی باحال
بچه های ماهرشو در
فرهنگسرای ولاء 💪
#راپل #صخره_نوردی #فوتبال_حبابی #لیزرتگ
🇮🇷 #فرهنگسرای_ولاء
#سازمان_فرهنگی_هنری_شهرداری_تهران
📲 کانال فرهنگسرای ولاء در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/velafarhangsara
📲کانال فرهنگسرای ولاء در پیام رسان بله
https://ble.ir/velafarhangsara
📲صفحه فرهنگسرای ولاء در اینستاگرام
https://www.instagram.com/velafarhangsara/
📲وبسایت فرهنگسرای ولاء
https://vela.farhangsara.ir/
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ولادت یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت، امام حسن عسکری علیهالسلام مبارک باد🌺🌺🌺
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『
🔹 دعایی که همان لحظه بدون برو برگرد مستجابه
💠 #شفا
🔸 قرآن کریم:
از قرآن چیزهایى را نازل کردیم که براى مؤمنین شفا و رحمت باشد.
📚 اسراء/ ٨٢
🔸 امام علی(علیه السلام):
قرآن را بیاموزید که بهترین کلام ها است. در آیاتش خوب بیندیشید که همانند باران بهار، قلبها را احیا مى کند و از نور قرآن شفا بگیرید که دلها را شفا مى دهد.
📚 نهج البلاغه/خطبه ١١٠
#احادیث_روزانه
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔹برای امام غائبمون وقت بذاریم...
نیازهــــای کاذبِ دنیــا ، ما رو از #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه غافل کرده!
اللهم عجل لولیک الفرج
#استاد_عالی
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐سالروز ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام) پدر عزیز و بزرگوار امام زمانمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تبریک عرض می نماییم🌷💐
#امام_حسن_عسگری(علیه السلام)
#نماز
☘️🔴☘️🔴☘️🔴
هرچه بیشتر میآموزی، کمتر میهراسی. «آموختن» نه به مفهوم تحصیل دانشگاهی، بلکه به معنای شناختن عملی زندگی.
کتاب: درک یک پایان | نوشته: جولین بارنز
📖 *هر هفته "معرفی یک کتاب " برای اعضای باشگاه بچه کتابخونها*
📖 *کتاب شصتم؛* «در جست و جوی آبیها»
🖋️ *نویسنده:* لوئیس لوری
📚 *ناشر:* چشمه
🏷️ *گروه سنی:* نوجوانان
❇️ *برشی از کتاب:*
«در بخشی از این کتاب میخوانیم: «جیمیسون، قبل از اینکه بهعنوان مدافع انتخاب شود، کاغذهایى را از روى میز برداشت؛ کایرا دیده بود که او چهطور هم به حرفهاى شاکى گوش مىکند و هم با دقت روى آن کاغذها علامتگذارى مىکند. دستهایش بزرگ بودند با انگشتهایى بلند و مطمئن در هر حرکت؛ بدون درنگ و تردید. کایرا دید که دستبندى از چرم دور مچ دست راستش است و بالاى دستبند، دست قوى و ماهیچهاىاش نمایان بود. پیر نبود؛ اسمش؛ جیمیسون، هنوز سهبخشى بود و موهایش هنوز خاکسترى نشده بود. بهنظر کایرا میانسال آمد، شاید همسن مادرش در زمان مرگ. جیمیسون به کاغذى که روى همهى کاغذهاى در دستش بود، نگاه کرد. کایرا از جایى که ایستاده بود مىتوانست محلهاى علامتگذارىشده را که او مشغول بررسى آنها بود، ببیند. اى کاش مىتوانست آنها را بخواند!»
⏰ *زمان:* بیست و یکم مهرماه 1403
📥 *تهیه کتاب:*
bk.farhangsara.ir
عضویت با ارسال عدد ۱۰۰ به سامانه پیامکی ۲۰۰۰۱۸۳۷
*پشتیبانی تلفنی:* 96653462
#باشگاه_کتابخوانی_بچه_کتابخونها
#رمان_نوجوان
#داستان_معمایی_ماجراجویانه
#مهارت_و_اعتماد_به_نفس