-
-
شب یازدهم چون رسید و مخدّرات و اطفال یاوری در آنبیابان نداشتند و کسی نگرانشان نشد سرانجام حضرت زینب -علیها السّـلام- فضّه را نزد عمر سعد لعین فرستاد که پیغام دهد: ای عمر! امشب لباسی و خیمه و فرشی نداریم، بر ما رحم کن و لباسی برای این اطفال بی پدر بفرست که در این حال در این شب آسایش نداری!
آن ملعون از نخست اعتنائی نکرد بعد از آن خیمهای نیم سوخته را برای ایشان بفرستاد، حضرت زینب -عليهـا السّـلام- آن خیمه را بر روی اطفال کشید و به ام کلثوم فرمود: ای خواهر برادرم دیگر شبها بود و علی اکبر و قاسم و عباس -علیهم السلام- و سایر اقربا و برادران به حال ما توجه داشتند و ما را پاس میداشتند امشب ما غریبیم بیا تا من و تو امشب به پاسبانی این دختران و یتیمان بپردازیم.
پس در آن شب اطفال همه بخوابیدند مگر زینب و ام كلثوم -عليهما السلام- که با چشم گریان پاسبان بودند، ناگاه در دل شب سیاهی شخصی را نگران شدند، زینب فرمود: کیستی که در این شب بر سر اطفال یتیم حسین می آئی، پس صدای ناله و آهی بلند شد که ای خواهر من برادرت حسینم که به پرستاری شما آمدهام، ای خواهر ما زنده هستیم و دل ما درباره عیال و ایتام خود سوزناک است، بیامدهایم که ایشان را پاسبانی نمائیم. این سخن بفرمود و از دیده ناپدید شد و صدای آن مخدره به گریه بلند گشت.
📚ناسخ التواریخ، مجلّد حضرت زینب
علیها السلام، عباسقلیخان سپهر، ص٢٥٤
@ketabkhaneh_fazael
قـال عمـر بـن المنـذر الهمدانيّ: و رأيـت
أمّ كلثوم تخالها فاطمة الزهراء و عليها
إزار خلق و على وجهها نقاب.
عمر بن مُنذِر همدانی دربارهٔ احوال
اسارت و اسیران چنین میگوید:
ام کلثوم را دیدم چنـان که پنـداری
فاطمه زهرا است. چادر کهنه بر سر
گرفته و روبندی بر روی بسته است.
📚کامل بهائی، طبری، ج۲، ص۳۶۶
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
هذا أميرالمؤمنين قد كرّ!
-
-
قَالَ ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ فِی رَجَبٍ: أَوَّلُهَا أَلا لَعْنَةُ
اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ وَ الثَّانِی أَزِفَتِ الْآزِفَةُ
وَ الثَّالِثُ یَرَوْنَ بَدَناً بَارِزاً مَعَ قَرْنِ الشَّمْسِ
سه بانگ در ماه رجب است:
۱. آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمگران.
۲. وه چه نزدیـک گشـت هنگام قیامـت!
۳. در این هنگام هیکلی آشکار را همراه
با سپیدهٔ خورشید ببینند که فریاد میزند:
بدانید و آگاه باشید!
در صدای سوم، شخصـی را در سمـت خـورشیـد میبینند که میگوید: «این أمیرالمؤمنین است که برای کشتن بیدادگران حمله میآورد!»
صوت سوم، صدای مولانا أمیرالمؤمنین اسـت
که سر داده میشود در هلاکت رساندن ظالمین!
@ketabkhaneh_fazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیرم که به توبه نیز نائل گشتم
بـا خـاطـرهٔ گـنـاه بـایـد چـه کـنـم؟!
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
گیرم که به توبه نیز نائل گشتم بـا خـاطـرهٔ گـنـاه بـایـد چـه کـنـم؟! @ketabkhaneh_fazael
-
نیـمـه شـب گریـهای اگـر داری
قیمتش را ز اهل گریه بپرس
حیف و میلش نکن پی حاجت
با همان می شود شفاعت کرد!
باید گریست و سلوك راهی غیر اشك ندارد
راهش هم حضرت شمس الشموس به ما
آموخته است، فابك للحسین..
• شدّت جراحات شاه شهیدان نینوا! •
-
-
قال حمید بن مسلم فوالله لقد رأيت شيبته
مخضوبة بالدّم، حميد گویـد: بـه خـدا قسم
دیدم ریش مبارک حسین -عـلیـه السّـلام- را
کـه بـه خـون خضاب شـده بـود و بـدنـش از
کثرت تیر پر برآورده بود، نفس که میکشید
خـون از حـلقـههـای زره مـیجـوشـیـد!
📚 تذکرة الذاکرین، قزویني، ص٢٥٣
@ketabkhaneh_fazael
-
-
مرویست که روزی از بعضی پست فطرتان خبر به متوکل دادند که شیعیان اسباب و آلات حرب در حجره امام علی النقی -علیهما السّلام- جمع نمودهاند و بنای شورش دارند، متوکل لعین در غضب شد و جمعی از غلامان سفّاک و درشت خوی را فرستاد که بروید و آنچه در حجره علی بن محمد -علیهما السّلام- میباشد بیاورید همرا با خود آن حضرت، پس غلامان، بیخبر داخل منزل آن سرور گردیدند، به غیر از بعضی از کتب و ادعیهجات چیزی دیگر نیافتند، آنها را برداشته با خود حضرت روانه مجلس متوکل گردیدند، آن جناب چون داخل شد دید مجلس شراب برپا است و خود آن خبیث به شرب خمر مشغول است برخاست و احترام امام انام به جا آورد و دست آن جناب را گرفته پهلوی خود نشانید و جام شراب را حواله آن حضرت نمود و گفت بگیر از دست من این پیاله را و بنوش تا با من هم مشرب شوی حضرت برآشفت و از روی غضب فرمود مباد روزی که خاک من با شرابی که جدم رسول خدا -صلي الله عليه و آله- حرام کرده آمیخته گردد!
📚 انوار المجالس، شهرابی، ص٤١٤
@ketabkhaneh_fazael
-
-
متوکل وقتی حضرت امام هادی -علیه السّلام-
را متغیّر احوال دید، از این که به آن حضرت
شراب تعارف کرد، از نفرین او ترسید و گفت:
یا علی! از خوردن شراب گذشتم، اما بایـد در
اینمجلس قدری خوانندگی و غنا از برای من
نمایی، آنحضرت به آواز حزین این آیهٔمبارک
را از سورهٔ دخان تلاوت فرمود: كَمْ تَرَكُوا مِنْ
جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍكَرِيمٍ، چه بسیار
پادشاهان که ترک کردند باغهـا و بستـانها و
چشمهها، قصرها و منزلهای نیکو را.
آن لعین متنبّه نگردیده و گفت: یاعلی! به خدا
قسم نمیشود تا که شعری چند در این مجلس
نخوانی! حضرت شروع کرد به خواندن شعری
که مضمونش مقـرون بـه آیـهٔ شریفـه بـود، آن
ملعون در عالـم مستـی آن قـدر گریه کـرد کـه
نزدیـک بـه هلاکـت رسیـد، آن گاه آن برگزیده
معبـود را مرخـص نمـود.
📚 انوار المجالس، شهرابی، ص٤١٤
@ketabkhaneh_fazael