یک فیلم خوبِ نوجوانانه...
مناسب نوجوانان بالای ۱۳ سال و خانواده های محترم...
❇️نوجوانان عزیزی که عضو بخش دوره ی طلایی کتابخانه بچه های آسمان #هستید؛ از امروز(۶بهمن) تا آخر هفته(۱۰بهمن)، همت کنید و به سینما بروید و بعد بلیتتان را بیاورید کتابخانه و هزینه اش را از ما #هدیه بگیرید!
❇️نوجوانان عزیزی که هنوز عضو بخش دوره ی طلایی کتابخانه بچه های آسمان #نیستید؛ از امروز(۶بهمن) تا آخر هفته(۱۰بهمن)، همت کنید و به سینما بروید و بعد بلیتتان را بیاورید کتابخانه و سه ماه عضویت #رایگان در بخش دوره ی طلایی، از ما #هدیه بگیرید!
- ظاهراً مدت اکران فیلم، پایان همین هفته تمام می شود! پس بشتابید!
-حاج قاسمِ شهیدمان، فرمانده ی این ۲۳ نفر بوده!
-عکس، حاج قاسم عزیزمان را در پشت صحنه ی ساخت فیلم نشان می دهد!
-فیلم ۲۳نفر، عطر و بوی #حاج_قاسم دارد...اگر دلتنگ قهرمان بزرگمان هستید، تماشای ۲۳ نفر را از دست ندهید.
@ketabkhanehkoodak
دیروز با بچه های گل، یکی از کتاب های «فرانکلین» رو خوندیم!
«فرانکلین، فراموش می کند!» ... داستانی زیبا در مورد مسئولیت پذیری!
این لاک پشت کوچولو، کلا دوست داشتنیه و این داستانش هم از داستان های قشنگشه! بعد از خوندن کتاب، چند تا فعالیت هم با بچه ها انجام دادیم.
اول از همه، جاتون خالی، بچه ها دو گروه شدن و دو تا بخش کوتاه از داستان رو برای دوستانشون، بازی کردن! یعنی همون اجرای نمایش، البته بدون تمرین و کاملا یهویی! اجراهاشون خیلی دوست داشتنی بود...
بعد هم با هم در مورد مسئولیت پذیری صحبت کردیم و هر کدوم از بچه ها یه مسئولیت برای خودشون انتخاب کردن و زیرش امضا زدن تا از این به بعد تو انجام اون کار، به مامان و بابا کمک کنن...
#زیر_چتر_کتاب
@ketabkhanehkoodak
۱
یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود...
چند روزی بود علی خیلی ناراحت بود. یکی از همکلاسی هایش، کار اشتباهی کرده بود و حاضر هم نبود از علی معذرت خواهی کند!
با اینکه علی به خودش قول داده بود اگر شایان عذرخواهی و کار بدش را جبران کند، او را ببخشد؛ اما شایان اشتباهش را قبول نمیکرد. روز شنبه، شایان بدون اجازه دفتر ریاضی علی را برداشته بود و بعد هم دفتر افتاده بود توی باغچه ی حیاط مدرسه... دفتر علی خیلی خراب شده بود و حالا باید تکالیفش را دوباره می نوشت.
این چند روز، مامان علی خیلی سعی کرد تا بفهمد علی چرا ناراحت و گاهی هم عصبانی است. اما علی حرفی نمی زد...
روز چهارشنبه، اتفاق جدیدی افتاد که علی را بیشتر ناراحت کرد. نزدیک غروب، صدای زنگ در آمد و مامان در را باز کرد. علی و خواهرهایش در اتاق مشغول بازی بودند که یکدفعه سروصدای خانمی را شنیدند...
«ادامه دارد»
#قصه
گروه سنی پیشنهادی: ۵ تا ۱۰ سال
@ketabkhanehkoodak
۲
بچه ها باعجله بیرون امدند. مامان علی، از علی خواست تا بچه ها را به اتاق برگرداند. اما علی از همانجا همه چیز را شنید. خانم همسایه با عصبانیت آمده بود دم در و با مامان علی دعوا می کرد. خانم همسایه می گفت که شما توی پارکینگ زباله ریختید و هرچقدر مامان علی می گفت کار ما نبوده، قبول نمی کرد. چند دقیقه ای سروصدا کرد و با عصبانیت رفت. مامان خیلی ناراحت بود و علی هم ناراحتی اش چند برابر شده بود.
علی تا شب منتظر بود که مامانش کاری بکند و کار غلط خانم همسایه را تلافی کند!
اما مامان با اینکه ناراحت بود، کاری نکرد.
آن شب علی ناراحت تر از همیشه خوابید... اما نصفه های شب از تشنگی بیدار شد. علی معمولا نصفه شب ها بیدار نمی شد و حالا از چیزی که می دید، تعجب کرد.
مامان علی توی حال داشت دعا می خواند. علی به ساعت نگاه کرد، وقت هیچ نمازی نبود. صدای قشنگ مامان را می شنید که داشت دعا می خواند و با خدا حرف می زد.
یواشکی آب خورد و می خواست بخوابد که با شنیدن صدای مامان، تعجبش بیشتر شد...
«ادامه دارد»
#قصه
گروه سنی پیشنهادی: ۵ تا ۱۰ سال
@ketabkhanehkoodak
۳
مامان باصدای مهربانش برای آدم های دیگر دعا می کرد. برای خاله ها و عمه، برای عموها و زن عموها، برای معلمین مدرسه ی علی، برای مربی مهد خواهرش، حتی برای مردم کشورهای دیگر دنیا!!! مامان همینطور اسم آدم ها را میگفت و از خدا می خواست آن ها به همه ی آرزوهایشان برسند! اما قسمت عجیبش این بود که مامان، اسم همان خانم بداخلاق همسایه را هم آورد و برایش دعای خوب کرد!
علی نمیدانست چرا مامان این کار را می کند. خانم همسایه، مامان و بابا و علی را ناراحت کرده بود و حتی به آن ها تهمت زده بود!
علی خوابید و صبح زودتر از همیشه بیدار شد. باید چند سوال از مامان می پرسید و بعد به مدرسه می رفت.
دست و رویش را شست، خواهرهایش را که خواب بودند، آرام بوسید و رفت آشپزخانه:
-سلام مامان!
-سلام پسرم. چه زود بیدار شدی!
-مامان، شما چرا نصفه شب داشتی دعا می خوندی؟
مامان خندید و گفت: خدا دعا و نماز نصفه شب را خیلی دوست دارد. من هم گاهی این کار را می کنم. از کجا فهمیدی؟
«ادامه دارد»
#قصه
گروه سنی پیشنهادی: ۵ تا ۱۰ سال
@ketabkhanehkoodak
۴
علی گفت: دیشب بیدار شدم آب بخورم.... حالا دعا خواندن قبول، اما چرا برای این همه آدم دعا کردید؟ اصلا چرا هرچه گوش دادم برای خودمان دعا نکردید؟ راستی چرا اسم آن همسایه ی عصبانی را هم بردید؟
مامان فهمید که دلیل ناراحتی و تعجب علی چیست. برایش چای ریخت و نشست کنارش: - علی جان، اولا اگه بیشتر بیدار می ماندی، میدیدی که من برای تو و خواهرها و بابایی و خودم هم دعا کردم. دوما خانم همسایه آدم بدی نیست، فقط یک اشتباه کوچک کرده، خودش هم بعداً میفهمد اشتباه کرده است. سوما این کار را یک خانم خیلی مهربان به من یاد داده است. او گفته که اول برای بقیه دعا کنیم بعد برای خودمان. او گفته که باید نسبت به همه ی آدم ها مهربان باشیم و دوستشان داشته باشیم. آن خانم خودش هر شب موقع نماز، برای همه ی ادم ها دعا می کرد. حتی برای آن هایی که رفتارهای اشتباه داشتند.
علی با تعجب گوش می داد. پرسید: کی؟ مامان بزرگ؟ معلمتان؟
مامان خندید و گفت: نه پسرم! آن خانم، مادر همه ی ماست. یعنی حضرت فاطمه علیهاسلام....
«ادامه دارد»
#قصه
گروه سنی پیشنهادی: ۵ تا ۱۰ سال
@ketabkhanehkoodak
۵
علی، فقط ده سالش بود، اما حضرت فاطمه را خیلی دوست داشت و یادش آمد که همین چند وقت قبل، در یک کتاب قصه، جمله ی «الجار، ثم الدار» را خوانده بود. علی لبخند زد، چایش را باعجله خورد و مامان را بوسید و رفت.
ظهر که علی به خانه برگشت دیگر مثل روزهای قبل، عصبانی نبود. بلافاصله به اتاق مامان رفت، قضیه ی شایان را تعریف کرد و گفت : مامان من امروز اول در دلم برای شایان دعا کردم، بعد سراغش رفتم و گفتم که چقدر کارش بد بوده و من را ناراحت کرده است. اما من می بخشمش.
وقتی او را بخشیدم، شایان هم عذرخواهی کرد.
مامان علی را بوسید و بعد یک برگه کاغذ داد تا علی ببرد و روی تابلوی اپارتمان نصب کند، تا همه ی همسایه ها ببینند. روی کاغذ نوشته بود: «ما همسایه ها همدیگر را دوست داریم. بیایید با هم مهربان باشیم و از تمیزی اپارتمان مراقبت کنیم.»
شب، یک کاسه آش پشت در بود.تکه کاغذی کنارش بود که نوشته بود: «مامانِ علی آقا! من رو ببخشید. زباله ها رو چند تا بچه از کوچه انداخته بودن داخل حیاط.»
علی، آن شب، اول برای همسایه ها و بعد برای خودشان دعاهای خوب کرد.
«پایان»
#قصه
گروه سنی پیشنهادی: ۵تا ۱۰ سال
@ketabkhanehkoodak
جشنواره ی فجر انقلاب
۱۲تا۲۲بهمن
کتابخانه تخصصی کودک بچه های آسمان
#اطلاعیه
@ketabkhanehkoodak
بچه های عزیز ۶ تا ۱۰ سال! با برنامه ی ویژه ی قصه گویی، در دهه ی فجر همراه ما باشید.
قصه ی قهرمانان؛ قصه هایی شنیدنی است از قهرمانانی دوست داشتنی!
۱۳-۱۴-۱۶-۱۹و۲۱ بهمن ساعت ۱۷:۳۰ منتظر شما هستیم.
#جشنواره_فجر_انقلاب
#به_یاد_قهرمان
#قصه_گویی
#اطلاعیه
@ketabkhanehkoodak
❇️بچه های گل ۶ تا ۱۰ سال!
روز یکشنبه ۱۳بهمن، حدود ساعت ۱۷:۳۰، منتظر شما هستیم تا یک تجربه ی جدید داشته باشیم! تجربه ی چاپ روی بادکنک! دوست دارید؟
پس این فرصت را از دست ندهید!☺️
❇️به وقت بازی؛ می خواهیم در مسابقه ی جذاب بازی های فکری، کنار هم باشیم!
برای بچه های عزیز ۴ تا ۸ سال!
پس اگر می خواهید در این رویداد مفرح شرکت کنید، روز سه شنبه ۱۵ بهمن ساعت ۱۷ منتظرتان هستیم.
#جشنواره_فجر_انقلاب
#به_یاد_قهرمان
#به_وقت_بازی
#چاپ_روی_بادکنک
#اطلاعیه
@ketabkhanehkoodak