4_602736765219898479.pdf
1.3M
#روانشناسی_مرضی_کودک_و_نوجوان
محمد خدایاری فرد
4_373074744959828172.pdf
467.1K
#آسیب_شناسی_روانی
فصول مهم روانشناسی
📚#انسان250ساله
ادامهٔ.👇
🌴همین که به مدینه رسیدند- چون فجایعی که در دستگاهِ یزید اتفاق می افتاد دیده بودند- زبان به انتقاداز یزید گشودند.
↔ مسئله درست به عکس شد ، اینها به جای تعریف از یزید مردم را به جنایاتِ او آگاه کردند و به مردم گفتند : یزید چگونه می تواند خلیفه باشد در حالی که اهل شُربِ خمر ، بازی با سگ ها و اهل انواع و اقسام فسق و فجور است و ما او را از خلافت خلع کردیم.
◽ عبدالله بن حنظلة ، یکی از مردمانِ باشخصیت و موجّه مدینه بود که پیشاپیشِ مردم علیه یزید قیام کردند و یزید را خلع و مردم را بسوی خود دعوت نمودند.
☝ این حرکت ، موجب آن گردید که یزید از خود عکس العمل نشان دهد و در نتیجه یکی از سردارانِ پیر و فرتوتِ بنی امیه به نام مسلم بن عُقبه را همراه با عده ای به مدینه فرستاد و از او درخواست کرد که مردمِ مدینه را خاموش کند.
🌴 مسلم بن عقبة به مدیـنه آمد و چند روزی شهر را به منظورِ درهم شکستنِ مقاومت مردم محاصره کرد.
سپس واردِ شهر شد و آن قدر کشتار و ظلم کرد و فجایع به بار آورد که در تاریخِ اسـلام جزء نمونه های کم نظیر است.
🔥 او چنان در کشتار و ظلم ، زیاده روی کرد که پس از آن حادثه ، او را مُسرف نام گذاشتند و به او مسرف بن عقبة می گفتند.
💥 ماجراهای واقعهٔ حـرّه زیاد است و من نمی خواهم شرحِ تمامِ ماجراها را بدهم ، همین اندازه باید بگویم که آن حادثه ، بزرگ ترین وسیلهٔ إرعابِ دوستان و پیروانِ أهلبیت شد ، بخصوص در مدینه که عده ای گریختند ، عده ای کشته شدند و گروهی از یارانِ خوبِ أهل بیت همچون عبدالله بن حنظلة و دیگران به شهـ🌷ـادت رسیدند و جایشان خالی ماند.
☝ این خبر به تمامِ اقطارِ عالَم رسید و معلوم شد که دستگاهِ حکومتِ قاطعانه در مقابلِ این حرکات ایستاده و اجازهٔ هیچ گونه اقدامی نمی دهد..
ادامه دارد....✏
۱۳۳
@ketabkhanehmodafean
📚#انسان250ساله
ادامهٔ..👇
🌴همین که به مدینه رسیدند- چون فجایعی که در دستگاهِ یزید اتفاق می افتاد دیده بودند- زبان به انتقاداز یزید گشودند.
↔ مسئله درست به عکس شد ، اینها به جای تعریف از یزید مردم را به جنایاتِ او آگاه کردند و به مردم گفتند : یزید چگونه می تواند خلیفه باشد در حالی که اهل شُربِ خمر ، بازی با سگ ها و اهل انواع و اقسام فسق و فجور است و ما او را از خلافت خلع کردیم.
◽ عبدالله بن حنظلة ، یکی از مردمانِ باشخصیت و موجّه مدینه بود که پیشاپیشِ مردم علیه یزید قیام کردند و یزید را خلع و مردم را بسوی خود دعوت نمودند.
☝ این حرکت ، موجب آن گردید که یزید از خود عکس العمل نشان دهد و در نتیجه یکی از سردارانِ پیر و فرتوتِ بنی امیه به نام مسلم بن عُقبه را همراه با عده ای به مدینه فرستاد و از او درخواست کرد که مردمِ مدینه را خاموش کند.
🌴 مسلم بن عقبة به مدیـنه آمد و چند روزی شهر را به منظورِ درهم شکستنِ مقاومت مردم محاصره کرد.
سپس واردِ شهر شد و آن قدر کشتار و ظلم کرد و فجایع به بار آورد که در تاریخِ اسـلام جزء نمونه های کم نظیر است.
🔥 او چنان در کشتار و ظلم ، زیاده روی کرد که پس از آن حادثه ، او را مُسرف نام گذاشتند و به او مسرف بن عقبة می گفتند.
💥 ماجراهای واقعهٔ حـرّه زیاد است و من نمی خواهم شرحِ تمامِ ماجراها را بدهم ، همین اندازه باید بگویم که آن حادثه ، بزرگ ترین وسیلهٔ إرعابِ دوستان و پیروانِ أهلبیت شد ، بخصوص در مدینه که عده ای گریختند ، عده ای کشته شدند و گروهی از یارانِ خوبِ أهل بیت همچون عبدالله بن حنظلة و دیگران به شهـ🌷ـادت رسیدند و جایشان خالی ماند.
☝ این خبر به تمامِ اقطارِ عالَم رسید و معلوم شد که دستگاهِ حکومتِ قاطعانه در مقابلِ این حرکات ایستاده و اجازهٔ هیچ گونه اقدامی نمی دهد..
ادامه دارد....✏
۱۳۴
@ketabkhanehmodafean
4_383457124023275624.mp3
2.26M
سخنان رهبر درباره کتاب و کتابخوانی
لطف همه گوش کنید و اشتراک بزارین 🌼🌼🌼
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت44
نجواے حضرت زینب سلام الله علیها
هماندم که پیامبر سر بر بالش ارتحال گذاشت، همه فتنههای آتی از پیش چشم تو گذشت که تو آنچنان ضجه زدی و نوای وامحمداه را روانه آسمان کردی.😭
دستهای پدر هنوز در آب غسل پیامبر بود که دستهای فتنه در سقیفهی بنی ساعده به هم گره خورد و گره در کار اسلام محمدی افکند.
جسد مطهر پیامبر هنوز بر زمین بود که ابرهای تیره در آسمان پدیدار شد و باران فتنه باریدن گرفت. دین در کنار پیامبر ماند و دنیا در سقیفهی بنی ساعده متجلی شد.
در لحظهای که هارون در کار مشایعت موسی به طوری جاودانه بود، مردم در سقیفهی سامری آخرت میفروختند بیآنکه حتی به عوض دنیا بگیرند.
✨خسِرَ الدُّنْیا وَ الْاخِرة، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمَبین.
معن بن عدی و عویم بن ساعده آمدند و به عمر گفتند:
- حکومت رفت، قدرت رفت.
- کجا؟
- از جاده سقیفه پیچید و رفت به سمت انصار.
- کاروانسالار؟
- سعد بن عباده.
عمر به ابوبکر گفت:
- تا دیر نشده بجنبیم.
بر سر راه، ابوعبیدهی جراح را هم برداشتند و شتابان عازم سقیفه شدند.
در سقیفه، سعد بن عباده، عبا پیچیده، شتر حکومت را در جلوی خود گذاشته بود و با تظاهر به کسالت و بیرغبتی، ان را به سمت خود میکشید.
وقتی این سه وارد سقیفه شدند، شتر را- اگر چه مجروح و پی شده- از چنگال انصار بیرون کشیدند و به دندان گرفتند و این در حالی بود که صاحب شتر، عزادار و داغدار، افسار و شتر را از یاد برده بود
عمر طبق معمول بنا را بر خشونت و دعوا گذاشت و با سعد به مشاجره پرداخت، اما ابوبکر یادش آورد که:
- «اَلرِفْقُ هُنا اَبْلَغ»
اینجا نرمش، بیشتر به کار ما میآید.
و ابوبکر خود، عنان را در دست گرفت، از مهاجرین و انصار هر دو تمجید کرد اما مهاجرین را برتر شمرد آنچنانکه آنان را شایسته امارت و انصار را شایسته وزارت قلمداد کرد.
بعدها عمر گفت که من در این راه هیچ مکری نیندوخته بودم مگر آنکه ابوبکر مثل آن یا بهتر از آن را به کار برد.
«ما شَیءٌ کانَ زَوَّرْتُه فِی الَطّریق اِلّا اَتی بِهِ اَوْ بِاَحْسَنَ مِنْه».
پیامبر پیش از این گفته بود:
✨«امت من را این دسته از قریش هلاک خواهد کرد.»
پرسیدند بودند:
- تکلیف مردم در این شرایط چیست؟
فرموده بود:
✨ای کاش میتوانستند از آن بر کنار بمانند.
قرار بر این شده بود که ابوبکر، حکومت را به عمر و ابوعبیده جراح تعارف کند و آنها با تواضع آن را به او برگردانند.
ابوبکر بعد از اتمام سخنرانی گفت:
- یا با عمر یا ابوعبیده جراح بعیت کنید و کار را تمام کنید.
عمر گفت:
- نه به خدا ما هیچکدام با وجود شما این کار را نمیکنیم. دستت را پیش بیاور تا با تو بیعت کنیم.
ابوبکر بیدرنگ دست پیش آورد و اول عمر و بعد ابوعبیدهی جراح و بعد سالم غلام حذیفه با او بعیت کردند. سپس عمر با زبان تازیانه از مردم خواست که وحدت مسلمین را نشکنند و با خلیفهی پیامبر! بعیت کنند.
پدر هنوز در کار تغسیل و تدفین بود که از بیرون در صدای الله اکبر آمد.
پدر مبهوت از عباس پرسید:
- عمو معنی این تکبیر چیست؟
عباس گفت:
- یعنی آنچه نباید بشود شده است.
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظٰالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِحَمَّدٍ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکْ
#ان_شاالله_ادامه_دارد...
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
#مناجات_شعبانیه
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى
خدا کارم را چنانکه سزاوار آنى بر عهده گیر،خدایا به سوى من با فضلت بازگرد،به سوى گناهکارى که جهلش سراپایش را پوشانده،خدایا گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى،که بر پوشاندن آن در آخرت محتاجترم،
#کتاب_کودک
#معرفی_کتاب
این اثر برای مخاطبان گروه سنی ۹ تا ۱۵ سال است و در این کتاب ۴۲ داستان به زبانی ساده با تصاویر رنگی متنوع و جذاب از کتاب قرآن استخراج و درج شده است. داستان ها زبانی بسیار گویا و روان داشته و مخاطب کودک و نوجوان از خواندن آن لذت خواهد برد.
در این کتاب داستان هایی از آغاز خلقت، غرور ابلیس، اولین پیامبر اولین انسان، دو برادر(هابیل و قابیل)، کشتی نوح، حضرت هود و طوفانی وحشتناک، حضورت ابراهیم، ساخت کعبه، اولین دعوت به حج، حضرت یوسف و برادرانش، حضرت شعیب و زمین لرزه، حضرت یونس و ماهی بزرگ، گنج قارون، الاغ حضرت عزیز، نصیحت های لقمان، اصحاب کهف، داستان مریم، حضرت عیسی و معجزه عید، حضرت موسی و درخت شعله ور، شهر مورچگان، ملکه سبا و... آمده است.
#اولین_قصه_های_قرآن_من
#ثانی_اثنین_خان
#مترجم:نرگس_بابایی_صالح
@ketabkhanehmodafean
#مداد_رنگی_های_هفته
#کودک
#کودک_سیره_اهل_بیت
#کودک_امام_زمان
#سن۵تا۷سال
کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.
✏بریده کتاب:
روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.
همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.
مادرجان می گوید: ((اسم مادر امام زمان علیه السلام هم نرگس است.)) من اسم نرگس را خیلی دوست دارم و دلم می خواهد اگر یک روز خواهردار شدم، اسمش را نرگس بگذاریم. آن وقت من و آبجی نرگسم دوتایی باهم بازی می کنیم. من هیچ وقت آبجی نرگسم را اذیت نمی کنم. آخر می دانم اذیت کردن کار خیلی بدی است و امام زمان علیه السلام هم آدم هایی ک کار بد می کنند را، دوست ندارند.
@ketabkhanehmodafean
#آنی_شرلی (4جلد)
🖋 #ال_ام_مونتگمری
📍 #رمان_عاشقانه #رمان_خارجی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
آنی شرلی ماجرای زندگی دختری یتیم ولی سرزنده و شاد و پر از پشتکار است که قصد دارد به تحصیل ادامه دهد.
آنه دختری است با موهای قرمز که در یتیم خانه بزرگ شده و بسیار باهوش است و قوه تخیلی فوق العاده ای دارد. او با پشتکار و مهربانی ساده مخصوص خودش سعی میکند زندگی را به گونه ای متفاوت تجربه کند.
اگرچه ورود به این زندگی سختیهای زیادی را برای او همراه خواهد داشت ولی اینقدر آینده در نظر آنه زیبا و پر از زیباای است که برای رسیدن به آن با نهایت امید و تلاش با هر مشکلی کنار می آید و با شرایط سازگار میشود.
آنه در یتیم خانه بزرگ شد ولی در ١٠سالگی توسط خواهر و برادری سالخورده به نام ماریلا و متیو کاتبرت به سرپرستی قبول می شود و به عمارت گرین گیبلز در روستای اونلی می رود ، اتفاقات زیادی پیش می آید و آنی بزرگ میشود ، ازدواج میکند و….
@ketabkhanehmodafean
4_294091898409189860.pdf
1.64M
آن شرلی
جلد یک
@ketabkhanehmodafean