eitaa logo
کتابخانه ی زینبیون
48 دنبال‌کننده
107 عکس
1 ویدیو
1 فایل
کتابخوانی، برای یک ملت واجب و لازم است. 🌱حضرت امام خامنه ای 🌼خادم کانال جهت امانت کتاب و نظرات شما: اردکان، ترک آباد و احمد آباد
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسم رب الزهرا(س)🍃 🍃زیرباران دوشنبه بعدازظهر 🍃اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم😖 🍃زن همسایه برزمین افتاد😭 🍃سیب هاروی خاک غلتیدند🍎 🍃چادرش درمیان گردوغبار... قبلااین صحنه را...نمی دانم😖 درمن انگارمی شودتکرار😭 آه سردی کشید،حس کردم😓 🍃کوچه آتش‌گرفت ازاین آه🔥 🍃وسراسیمه گریه درگریه😭 🍃پسرکوچکش رسیدازراه... 🍃گفت:آرام باش!چیزی نیست😓 🍃به گمانم فقط کمی کمرم... 🍃دست من رابگیر،گریه نکن 🍃مردگریه نمی کندپسرم😭 🍃چادرش راتکاند،باسختی 🍃یاعلی گفت واززمین پاشد... پیش‌چشمان بی تفاوت ما 🍃ناله هایش فقط تماشاشد😞 🍃صبح فردابه مادرم گفتم 🍃گوش کن این صدای روضه ی کیست؟🧐 🍃طرف کوچه رفتم ودیدم 😞 🍃درودیوارخانه ای مشکی است... 🍃باخودم فکرمی کنم حالا 🍃کوچه ی ماچقدرتاریک است 🍃گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه 😭 🍃راستی!فاطمیه نزدیک است...🍃 🌷(هرکی دوستدارشعروادبیات مذهبی وارزشیه بسم الله قشنگترازاین کتاب پیدانمیکنید)🌷 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️🏻 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 مجبورم کردی این شعر را برایت بنویسم تاج سر!😍 توی گلدان زمین، انسان گلی دلتنگ بود. گل تبسم کرد انسان ها به دنیا آمدند.🍃 بعد باران آمد و دنبال زلف ما دوید. بال وا کردیم، توفان ها به دنیا آمدند.🌊 حسرتی خشکید، باغ فطرتی بیدار شد. حیرتی گل کرد، عرفان ها به دنیا آمدند. 💐 دیده واکردیم، دیدیم آسمان در چشم ماست. چشم را بستیم، مژگان ها به دنیا آمدند...🌸 اینطور که شما گفتی، دلم برای بچه هایم تنگ شد.☹️ برویم پارک بازی کنیم، خانه را سنگر بندی کنیم. با هم گل بکاریم، خرید کنیم. صدایم بزند بابا بابا من هم لپهای قلمبه اش را بکشم و بگویم جان بابا... 🥰 تفنگ بخرم، شمارا بکشیم، بعد تا زنده بشوی ما برویم یک دور شرقی غربی در عالم بزنیم.🌍 روز مرد بشود، برایم هدیه و شمع و فشفشه و فوت و دست و جیغ و هورا...💥 مردانه برویم مسافرتی، کوهی، جنگلی...🌲 بزرگ بشوددست به گذارم روی شانه اش و بگویم این هم هیاتی خودم است... دخترم را...😊 ببین دختر خوب! چطور امید به دل آدم می‌اندازی و وادارم می کنی که الان بیشتر تلاش کنم که بعداً فرصت داشته باشم که با بچه هایم بازی کنم.! {از زندگی یکنواخت خسته شدی؟😩 دلت یک تجربه‌ ی شیرین می‌ خواد؟😋 یک رمان پرماجرا و هیجان ‌انگیز می‌ خوای؟😇 می‌ خوای به جای من‌‌ بودن، ما شدن رو تجربه کنی؟😍 با این کتاب همراه شو 🙂} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌️ 🌹بسم رب شهدا🌹 محمد رضا تازه 9ماهش شده بود👶 خوش مزگی میکردو دل از مادر میبرد💁‍♀ تاتی تاتی دور اتاق چرخی زد و رفت سمت پله ها،دل مادر ریخت. 🤭 صدا کرد:محمد رضا محمدرضا،نرومادر؛ کجا میری؟ بیا پیش خودم،وای خاک برسرم😰،نرو محمدرضا از پله ها می افتی از وقتی که سه بچه اش به خاطر مریضی و تنگدستی یکی یکی مرده بودند دلش نازک تر شده بود 😔💔 《جنازه محمدرضا را از زیر خاک در می آورند. بعد از ۱۶سال جنازه سالم است.😳 محمدرضا پسر خانواده ای ساده بود. مادرش قالی می بافت و پدرش دست فروش بود. اما یک رازهایی باید باشد که این اتفاق عجیب در عالم بیفتد…🤔 بخوانید تا بدانید.☺️🙌》 @Horre_shohada69 @@ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🌱صفات دیگری از پیامبر: وقتی برخی از زنان پیامبر از او درخواست می کردند که از غنائم به دست آمده به ما هم بدهید عرض کردند: چرا؟ اما باید اینقدر ساده باشد پیامبر ناراحت شد😔 و فرمود زندگی من زندگی ساده‌ای است اگر می‌خواهید با من زندگی کنید صبر کنید و اگر نمی‌خواهید من حاضرم شما را طلاق دادم یک بار وارد خانه دخترش شد ، دستبند به دست کرده و پرده جدیدی آویخته... پیامبر بدون آنکه حرف بزند برگشت فاطمه زهرا متوجه قضیه شد و فوراً پرده و دستبند رسول خدا در حضور کسی لباس خود را از تن بیرون ‌نمیکرد پیش کس پای خود را دراز نمی کرد با گشاده رویی صحبت می کرد😊 و به همه افراد توجه می‌کرد برای فهماندن مطلب آن را تا سه بار تکرار می فرمایید صدا زدن و جواب دادن هر دو همراه با احترام از بیماران عیادت و دلجویی می کردند🌱... 《دیگه وقتشه با سیره پیامبرمون بیشتر آشنا بشیم 😊👇》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 خادم همیشه با اربابش است🙌 اصلا خادم بی ارباب نمی شود برای همین به او میگویند خادم ارباب🖐 همه عزت و آبرویش در گرو اضافه شدن به نام سیدالشهداست😇 اینجاست که قشنگ تر میشود نجوا کرد و درخواست نمود: نوکر رخ ارباب نبیند سخت است..😔 《به جای نوشتن از اساس نامه و شرح وظایف ورسالت برای خادمین هیات،کافیست خادم خود امام حسین معرفی شود و خادمی که عمری پابه پای امام زیسته وآیین نوکری آموخته والبته می آموزد👌》 یه کتاب در مورد نوکری ارباب💚 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️🏻 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ساعتی از نیمه شب گذشته بود که بر اثر صدایی از خواب بیدار شدم.🍃 و دیدم آقای نصر در سنگر نیست.😢 کنجکاو شدم که نصف شبی کجا رفته است.🌱 از سنگر بیرون اومدم و دیدم جعفر کنار چادری که سنگرش محسوب می شد نشسته و در حال عبادت است.🙂🙃 برایم خیلی عجیب بود که در آن سرمای شدید جعفر از سنگر بیرون امده تا هم به عبادتش با خدا برسد و هم مزاحم استراحت من نشود. 🙂😌 (آنچه در این کتاب مرور می کنیم مجموعه ای از موضوعات اساسی و مورد نیاز برای نوجوانان و جوانان که سبک زندگی و روش بهتر زیستن را بیان می کند. موضوعاتی که در این مجموعه مورد بررسی قرار می گیرد مجموعه ای است از اساسی ترین مسائل مورد نیاز پسران جوان و نوجوان.) 🙏🏻❤️ (اقاپسرای کانال حتما بهتون توصیه میکنیم این کتاب رو بخونین که واقعا عالیه😍🍃🌱) @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 دانشجو باید قدرت تحلیلی سیاسی داشته باشند💪 دانشگاه‌ها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد🤔 معنای این حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبهه بندی های دنیا را بشناسد تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و چه ابزاری حمل می کند این برای شما لازم است اگر شما تلاش سیاسی کار سیاسی مطالعه و مباحثه سیاسی نداشته باشید این توانایی را پیدا نمی کنید... البته توجه داشته باشید که دشمن از همین امر استفاده نکند. دشمن با کمال هوشیاری ایستاده است... امیرالمومنین فرمود:(وَمَن نامَ لَم ینم عَنه) مراقب باشید که اگر شما غفلت می کنید دشمن از شما غفلت نمی‌کند و دشمن با کمال هوشیاری مراقب است {حرف من به شما ملت و مسئولان این است که درست است که ما رکورد زدیم، ما پیشرفت کردیم، اما اگر بایستیم و خودشیفته شویم مطمئناً به عقب پرت خواهیم شد... ~در جاده پیشرفت توقف ممنوع~ (مجموعه ی که داخل دو جلد کتاب نوشته شده، ویژگی های دوران نوجوانی و جوانی هست و همچنین انتظاراتی که آقا از ماها دارن. ما باید به عنوان یکی از جوونای مومن انقلابی این کتابو بخونیم و هم به اون عمل کنیم پس بسم الله...) @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️🏻 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 من عادت کرده ام برکت روزی ام را، از یک خوب بگیرم، از یک بخشنده، یک مهربان، یک رئوف اول وقت که روزت را با یک انسان کریم شروع کنی، هیچ شری نیست که خیر نشود، من در ایران به دنیا آمده ام! در خانه ی یک کریم!! من خانه زاد امام رئوف، امام رضا ع▪︎❤️ (آنچه در این کتاب میخوانید درمورد زندگی آقا امام رضا علیه السلام است که به بهترین نحو ارائه شده و واقعا زیباست...🍃🌸 موضوعاتی که در این مجموعه مورد بررسی قرار می گیرد مجموعه از مسائل زندگی آقا امام رضا علیه السلام میباشد که واقعا مورد نیاز جوانان و نوجوان است.) 🙏🏻❤️ @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم الرحمن الرحیم🍃 در زیر نور مشعل ها به راه افتادیم 🕯 در راه ماجرا را برایش تعریف کردم اما هر چه کردم نتوانستم بگویم که یکی از آن سه تن من هستم ۰🙄 در دل دعا میکردم که ای کاش این مسئولیت سنگین با یکی از این رو خاتمه یابد •• رئوف قدمی عقب تر از من می آمد اما این مانع از آن نبود که نفهمم حالش خوب نیست 😕 پایش را روی زمین میکشید و گاهی ناله میکرد••••• (این کتاب در بر دارنده ی داستان بلندی است که بر مبنای یکی از ملاقات های افراد با امام زمان [عج] در هشت قسمت تنظیم شده و به صورت مفصل داستان انار و گرفتاری شیعیان و باری امام زمان[عج] به آنها را بیان میکند .) @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم الرحمن الرحیم🍃 خدایا به آن تپش قلب ها قسمت میدهیم❤ خدایا به آن رد پا ها قسمت میدهیم خدایا به آن نماز هایی که در این نهر ها خوانده شد 🤲🏻📿 خدایا به آن جوان های عاشقی که توی این سنگر ها و کنار این نهر ها شهید شدند خدایا به آن جنازه هایی که از اروند برنگشتند خدایا به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب آنها قسمت میدهیم ♡ خدایا آخرت ما را ختم به❤شهادت❤ کن {کتاب شفاهی از خاطرات سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی به نقل از دوستان و شاهدان ماجراهای مختلف در زمان جنگ تحمیلی و زندگی نامه ی مختصری از ایشان قبل از شهادت}😞⚘ @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌️ 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 برای انسان ها( غیر ازمعصومان) هرلحظه بیم لغزش وانحراف دراین مسیروجود دارد به همین سبب انسانها باید خودرادراختیار پروردگار بگذارند وتقاضاکنند🙏که آنهارادرراه راست ثابت قدم نگه دارد👌 انسان لحظه به لحظه نیازمند دریافت هدایت است زیرادرمسیرمعنوی ارتباط باخداوندمتعال حتما درطول زمان موانعی مانند: ❌کژی ها ❌ظلم ها ❌ناپاکی ها و.... ایجاد خواهد شد وپیوندش را ازآن منابع هدایت قطع خواهد کرد😞 ............ ✅سعید شمس در کتاب نماز نور چشم مصطفی، به شیوه پرسش و پاسخ جوانان و نوجوانان را با فضیلت‌های نماز آشنا می‌کند. پیشینه نماز، حکمت نماز، مفهوم‌شناسی نماز، اهمیت نماز، آثار و فواید نماز، سهل‌انگاری در نماز، پیامدهای ترک نماز، کمال و حقیقت نماز، راه‌های ترو.یج نماز، مقدمات نماز، احکام مختلف نماز مانند مکان و لباس و شرایط نمازگذار و وقت‌شناسی و قبله‌شناسی و اهمیت اذان و اقامه در نماز همه در قالب پرسش و پاسخ در این کتاب بیان شده‌اند تا هرچه بیشتر جوانان طالب نور عبادت را با نماز، این فریضه الهی آشنا سازند✅ 《خواندن کتاب نماز نور چشم مصطفی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم کسانی که دوست دارند با فضایل نماز و شرایط خواندن آن و ترویج فرهنگ اقامه نماز بیشتر آشنا شوند.😊》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🧡بسم رب عشق🧡 _عرشیا دیروز گفتم!دلم نمیخواد ریختتو ببینم😠 _ترنم من دوستت دارم...😥 _اه،بس کن دیگه بهم زنگ نزن!!🤭 _همین؟؟حرف آخرته؟؟😔 _آره! _باشه پس پاشو بیا واسه تسویه حساب🤐 _چی؟تسویه حساب چی اونوقت؟؟😳 _خرجایی که کردم...عشقی که به پات گذاشتم💔...این بلاکه سرم آوردی😞 .............. ✅ کتاب رمان او را که در اون به زندگی یه دختر خانم ثروتمند به نام "ترنم" پرداخته شده و طی اتفاقاتی که در داستان می افته، این دختر اهداف گذشته خودش رو پوچ میبینه و دنبال اهداف عمیق تری میره و در این مسیر با طلبه ای جوان به نام "سجاد" آشنا میشه. 🔶 بعد از اتفاقاتی، از اون طلبه فقط یه دفترچه برای ترنم باقی میمونه که اتفاقات بعدی زندگی ترنم با مطالب اون دفترچه متحول میشه.✅ 《باخوندن این رمان نگاه متفاوتی به دین پیداکنید..🙃》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🍃بسم الرحمن الرحیم 🍃 از کینه و حسادت در دوران ظهورت خبری نیست😍 کینه میمیرد و حسد تبعید میشود به ناکجا آباد وجود ....... همه با هم متحد میشویم ؛عقل ها رشد میکند .... آنقدر مهر و الفت در فضا پخش میشود که میش و گوسفند تعریف میکنند و میخندند که ما چه نادان بودیم که بر سر هم میپریدیم😳 و شفا در خانه ی هر کسی را میزند تا آن خانه را از غم و اندوه نجات دهد🙂 +(هیچکس به من نگفت که میشود برای سلامتی شما هم صدقه داد و صادقانه ثابت کرد که ما شما را دوست داریم💚..... اطرافمان پر از سرگرمی شده :تلویزیون،موبایل،حتی در خلوت که دیگر فکرمان مشغول نیست ؛لحظه ایی به یاد شما نیستیم😞😞)) ♡♡♡♡ این کتاب حاوی محتوا هایست کوتاه ، دلنشین و قابل تامل حضرت مهدی {عج} از زبان جوانی که تمام جوانی اش را در بی خبری از امام زمان {عج}گذرانده.. ♧♧♧ هیچکس به من نگفت پیشنهادی است خواندنی به تمام جوانان عزیز کشور ♧♧♧ @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🧡بسم الله الرحمن الرحیم🧡 برای قریش منفعت داشت بت پرست بودن مردم،جاهل بودنشان،سطح پایین بودن فهم و درکشان. دین راست و درست همان دین ابراهیم (ع) بود. اما آنها ظاهر مناسک حج و ماه های حرام را که از دین ابراهیم (ع) بود نگه داشته بودند‌ مابقی دستور خدا را تغیر داده بودند. کرده بودند باب میل خودشان. وقتی حضرت محمد(ص).....🌸🍃 .................... امام برای من نه یک اسم است، نه یک حس، امام برای من اصالت زندگی است، اول و آخر و اصل و فرع و بود و نبود همه زندگی است. آقا جان! من برای شما که هستم؟! یک فدایی می پذیری مرا؟! ...................... 《امام من: داستان هایی کوتاه و جذاب برای آشنایی بیشتر با امام عصرمان و پاسخگویی به بسیاری از شبهات با جملاتی دلنشین》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻 🍃بسم رب المهدی🍃 حدود نیم ساعتی توی برف ها راه رفتم فکر می کردم همه جور خاصی نگاه می کنند... 🙄 از هر طرف صدای سگ های ولگرد به گوش می رسید خیلی می ترسیدم... 😰 به امتحان فردا که فکر می کردم بیشتر از هر چیزی ناراحت میشدم...😞 بی اختیار راهم به طرف منزل مادربزرگم کج شد چند بار از ترس سگ ها خودم را این طرف و آن طرف پنهان کردم... 😰 به خانه مادربزرگم رسیدم می‌دانستم خانه خالی است ولی نیروی مرموز مرا به آنجا می کشاند... 🤔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم خدایا چی میشد اگه مادر جون زنده بود چی میشد اگه نمی مرد!!🍃 چقدر دلم برایش تنگ شده جلوی در خانه مادربزرگم که رسیدم خانه تاریک بود.! 🤕 خیلی سردم بود و یخ کرده بودم نمی توانستم درست فکر کنم!...🥶🥶 ناگهان احساس کردم صدای مادربزرگم را میشنوم:« رعنا!... رعنا!... »☹️ @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🌱بسم رب الحسین🌱 تازه از راه رسیده بود خسته و خاک آلود غریب بود و بار اولش هم بود که پا به مدینه میگذاشت فقر و گرفتاریش باعث شده بود که راهی بشود سمت شهر پیامبر به امیدی! همان اول شهر از رهگذری پرسید،نه،از هرکس که پرسید _آقا!دست و دلباز ترین آدم این شهر کیست🤔 شنید:حسین بن علی نشانی هم دادند... به مسجد رسید حسین را که دید دیگر نتوانست چشم بردارد......... 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 فقط حسین است که میتواند برای تو همه زندگیش را ببخشد..... مال و دارایی که چیزی نیست! حسین برای حفظ دینت....دستان عباس داد😔 دستان علم گیر علمدارش را .... به ام البنین خبر شهادت حسین را که دادند گفت _باور نمیکنم... مگر عباسم زنده نبود؟ گفتند _عباست را شهید کردند گفت _باور نمیکنم ....مگر دستان عباسم؟... گفتند _اول دستانش را قطع کردند..😔 《کوتاه و دلنشین... کوتاه ولی پـر محتوا... کوتاه اما پر از حس زیبای داشتن حسین(ع)🌱》 @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻 🍃بسم رب الشهدا🍃 پدر و مادرم میدانستند که دوست دارم مهریه ام یک جلد قرآن و یک سلاح باشد. حالا چجور سلاحی برایم فرق نداشت. ازم پرسید:((نظرت راجع به مهریه چیه؟ 🤔)) گفتم :((هر چی شما بگی 😊)) گفت :((یک جلد قرآن و یک کلت کمری چطوره؟ )) گفتم :((قبول )) نظر خودش بود هیچکس بهش نگفته بود که نظر من هم همین است . حتی قبلا به دوستانش گفته بود :دوست دارم زنم سلاح به دوش باشه. مریم برادران _ نیمه ی پنهان ماه_ به روایت همسر شهید _____________________ نوه ی دایی ام بود . کم و بیش رفت و آمد داشتیم .خواستگاری ام که آمد مادر و پدرم بی چون و چرا قبول کردند💐 ولی خودم تردید داشتم . دو سه بار آمدند و رفتند ولی جواب مثبت ندادم . در همان ایام مریض شدم و افتادم در بستر🤒 نزدیک ظهر آمد خانه امان از پست در احوالم را پرسید و بعد آماده شد برای نماز 🤲🏻📿 آنقدر قشنگ اذان و اقامه گفت که یادم رفت مریضم 😍. همان اذان کار خودش را کرد . شدم عروس خانه محمد ناصر ناصری 👰🏻 سعید عاکف _ یادگاران ۱۳_ کتاب نصری صفحه ی ۱۲ به روایت همسر شهید _____________________ {دو متن بالا 👆🏻👆🏻 برشی است از کتاب زندگی به سبک شهدا که خاطرات و داستان همسران شهدا را در خود جای داده است. کتابی بسیار دوست داشتنی و زیبا پیشنهاد خوبی برای مطالعه 😊❤} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 خسته شده بودم ازین همه زحمتی ک به این وآن میدادیم. 😓 فکر کردم نه خسته نیستم اعتراضی هم ندارم. 🙂 اگرعلی آقا باشد حاضرم همینطور یک عمر کنارش زندگی کنم. 😌 ظرف هارا خشک کردم وتوی کابینت ها چیدم، خوابم نمی آمد نمیخواستم بخوابم😣 تند تند به ساعت توی آشپزخانه نگاه میکردم ودلهره ام بیشتر میشد. 😰 چادرم رو پوشیدم ورفتم ایستادم روی تراس، بادوحشی وتندی می وزید. 🌪 چراغ های خانه های دور وبر خاموش بود، فکرکردم خوش به حال آنهایی ک آسوده خوابیده اند. 🌑 هواسرد بود، خیلی سرد. نتوانستم طاقت بیاورم، آمدم داخل. 🌱 توی آشپزخانه، هال، پذیرایی، قدم میزدم و نمیدانستم باید چه کارکنم. 😓 برگشتم توی اتاق نشستم بالای سرش، چراغ خاموش بودو اتاق تاریک، همینکه میدانستم توی آن اتاق است و دارد نفس میکشد برایم کافی بود. 😊 آرام شدم، دلم می خواست در آن حالت زمان متوقف بماند و هرگز جلو نرود هرگز... 😞 {این کتاب با زبانی صادقانه به شرح زندگی یک‌سال و هشت‌ماهه‌ی مشترک شهید چیت‌سازیان و همسرشان پرداخته است. فرمانده‌ای که در جبهه به دلیل مهارت‌های رزمی و شجاعتش به عقرب زرد معروف بود، در خانه با مادر و همسرش به اندازه‌ای با مهر و محبت رفتار می‌کند که گویی این قلب رئوف هیچ‌گاه سابقه‌ی حضور در حرب و قتال را نداشته است.🥺😊} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم رب الشهدا🍃 ...مادر، در خانه را که باز کرد، انگار چیزی ته دل مادر فرو ریخت😞... آرام نشست و کاسه ی آب را زمین گذاشت... نفسی تازه کرد قرآن را برداشت و رفت دم در محمد مادر را بوسید🌱 مادر، محمدش را از زیر قرآن رد کرد😊😞 محمد آرام گفت: مادر محمدت را خوب ببین که دیگر نمی بینی اش.😭😞 ته دل مادر لرزید😭 : برو محمدجان! 💔 بخشیدمت به علی اکبر امام حسین(ع) سعی کرد رفتن پسر را خوب تماشا کند ... و راه رفتنش و قد و بالایش را به خاطر بسپارد محمد رسیده بود وسط کوچه دوباره برگشت: به مادر نگاه کرد و گفت: مادر دوباره محمدت را ببین که دیگر نمی بینیش...🍂 {باید دوید تا به قافله ی عشق رسید❤... باید دوید تا از کاروان نور جا نموند... باید تلاش کرد تا به شهدا رسید... کتاب خاطرات یه مادر شهید از فرزندشه... فرزندی که اینجوری رشد کرد و عاقبت شهادت دستمزد همه ی دویدن هاش بود...} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌️ 🌹بسم رب شهدا🌹 ابراهیم در موارد جدیت کار بسیار جدی بود. اما در موارد شوخی و مزاح بسیار انسان خوش مشرب و خوش طبعی بود.😊 اصلا یکی از دلایلی که خیلی ها جذب ابراهیم میشدند همین موضوع بود👌 ابراهیم در مورد غذا خوردن هم اخلاق خاصی داشت... وقتی غذا به اندازه کافی بود خوب غذا میخوردومیگفت بدن ما به جهت ورزش و فعالیت🏃‍♂احتیاج بیشتری به غذا دارد. با یکی از بچه های محلی گیلان غرب به یک کله پزی در کرمانشاه رفتند آنها دونفری سه دست کامل کله پاچه خوردند😳🤦‍♂........ 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ✅شهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال ۳۶ دیده به جهان گشود و پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.✅ @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
_کتاب 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 مادر تازه از زبان دکتر شنیده بوده که چه شده .... متعجب بود و باور نمی کرد پیش خودش حساب کرده بود که دو سه روزه شاید هم یک هفته بعد از عمل ، سعید از درد خلاص میشود ¤¤ و موقع راه رفتن دیگر لب نمیگزد😣 یا نهایتا دست به دیوار عصا بشود ... اما حالا دکتر ها حرف دیگری داشتند...... راستش مادر حرف هایی را که شنیده بود قبول نمی کرد... زنده نمی ماند 😦 چند روز آخر است 😱 خدا صبر دهد 😥 از دست ما کاری ساخته نیست 😔 و ........... (کتاب سعید نوشته ی نرجس شکوریان فرد روایت شیرینی از زندگانی کوتاه سعید چندانی نوجوان اهل سنت است . سعید دوازده ساله که کارگر یک کارواش است که در اثر یک اتفاق راهی بیمارستان میشود و دکتر ها در حین عمل تومار بزرگی را در بدن او پیدا میکنند ......... ) @Horre_shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 مرا بازیچه ی خود ساخت چون موسی که دریارا🌊 فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را... نسیم مست وقتی بوی گل می داد حس کردم🌸 که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل هارا!🍁🍂 خیانت قصه ی تلخی است اما از که می نالم؟ خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را... خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست... چه آسان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخارا! کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست... چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر مارا؟!🌊 نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است که وحشی می کند چشمانش آهوهای صحرارا... چه خواهد کرد با ما عشق❤؟ پرسیدم و خندیدی💔... فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معمارا... (یه شاهکار ادبی فوق العادههههه از اهل شعر و ادبیات مژدهههههه🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 حتما بخونیدش😊...) @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 صدای مادر بلند می‌شود: امشب چته اسماعیل؟؟ جایی می خوای بری؟🙄 می گویم:« آره می خوام برم آشغال جمع کنی»😶 نرگس میزند زیر خنده😂. _چیز قحطیه! مادر می گوید:« آشغال برای چی میخوای جمع کنی؟ سه روزه آشغالای خودمون رو نیومدن ببرن.😕» _من هم به همین خاطر می خوام برم. حاج آقا گفت:« شهرداری اعتصاب کرده. می خوان به انقلاب ضربه بزنن. ما خودمون بایدآشغالای شهر رو جمع کنیم🍃.» مادر با تعجب می کند به بابا. _والله چی بگم!؟ ببین بابات چی میگه. بابا از جا بلند می شود.😟 _اون گاری من روهم خالی کن، با گاری بهتر می تونیم جمع کنیم.🌱 مادر ناگهان چشم‌هایش چهارتا می شود😳. _وا.. به حق چیزای نشنیده!! حق دارد. من هم باورم نمی شود. از خوشحالی نزدیک است گریه ام بگیرد.☹️ زودی میپرم توی حیاط و میروم سمت گاری. 🍃 {این کتاب داستان زندگی انقلابی پسری به نام اسماعیل در بحبوحه‌ی انقلاب و درگیری‌های او با خانواه و اطرافیانش است. 😊 اگر از خوندن داستان‌هایی با موضوع انقلاب، دفاع مقدس و ... لذت می‌برید، خوندن این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنیم🌹😊} @Horre_Shohada69 @ketabkhoone_zeinabioon