هوالمعشوق
روز ها را گذراندیم،
به امید یک روز...
به امید یک نگاه...
به امید یک مسیر...
به امید یک قدم...
به امید یک سلام...
تمام امیدهایمان را یکجا جمع کردیم...
در یک روز...
در یک نگاه...
در یک مسیر...
در یک قدم...
در یک سلام...
اما می خواهند ذوقمان را کور کنند،
می خواهند تمام قافیه های جدید امسالمان را با یک نشد، پر کنند.
آه حسین!
چگونه از فراق بگویم درحالیکه عاشقم...
و عاشقان عجین شده اند با فراق، با دوری...
و چگونه بگویم غمگینم، درحالیکه تمام ثانیه هایم پر است از عطر سیبی که هنوز از سمت کربلا می رسد.
دلتنگی هایمان قصد قیام دارند، و هرازگاهی از پشت میله های دلمان سر بر می آورند.
اشک هایمان هم بی تابی می کنند، برای سرازیر شدن
در یک مسیر...
در یک قدم...
در یک نگاه...
در یک سلام...
حسین!
نگاه کن که دلتنگی هایم چقدر قانعم کردند...
قانع شدم،
به یک مسیر...
به یک قدم...
به یک نگاه...
به یک سلام...
🌱حرف دلم...
#اربعین_کربلایم_آرزوست
#دلتنگی
#جامانده
@ketabkhoone_zeinabioon
سلام_بر_ابراهیم_1.pdf
3.54M
فایل سلام بر ابراهیم❤️😍
دوستان هرکی کتاب «سلام بر ابراهیم» رو نخونده حتما فایل روباز کنه بخونه واگه کسی الگوی معاصر نداره ایشون بهترین گزینه هستند در واقع همه شهدا بهترین گزینه هستند🍃🌼
🥀🌷🥀
@misagh_shohada
سلام علیکم
دوستان و همراهان عزیز!
اسامی کتاب هایی که امانت داده شده و مهلت هشت روزه تموم شده:
عمار حلب (دو جلد)
سرباز کوچک امام
چشم روشنی
تو شهید نمیشوی!
شبیه خودش
دوستان عزیزی که این کتاب ها پیششونه لطفا داخل شخصی اعلام کنن که ان شاءالله تا دو روز آینده برای تحویل گرفتنشون اقدام کنیم.
ان شاءالله از فردا لیست کتابای جدید داخل کانال قرار داده میشه.
حتما حتما نظرات سازندتون رو بفرمایید که ان شاءالله باعث پیشرفت کتابخونه بشه❤️
از همراهی تک تکتون خیلی متشکرم🌱
باهامون همراه باشید...
@Horre_Shohada69
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#بیست_و_ششمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
به نظر می اومد از اینکه من رو توی کلیسا می بینه، یکم ذوق زده ست.
گفت: کلیسای خیلی بزرگ و مجللیه! فوق العاده ست، نه؟
گفتم: بله. خیلی زیباست!
ادامه داد:
از این جهت گفتم که من قبلا به چندتا مسجد هم رفتم 😌و لبخندش رو یکم ببشتر کرد و با حرکت دست و سر حرفش رو مفهوم تر کرد.
...کوچولو و خیلی خیلی سادن.😐
گفتم: البته بستگی به مسجدش داره.
مثلا توی ایران مساجد زیادی هستن که شاهکار معمارین.
فوالعادن✌ اما...
بله داخل مسجد اغلب همونطوره که شما میگید.
_ملیت شما چیه؟
+من ایرانیم✌
_فارسی؟
+بله. زیبان ما فارسیه😌
_عجب🤔
پس حدس من اشتباه بود. اجازه بدید...
《کتابی جذاب و خوندنی از خاطرات خانومی که به عنوان سفیر کشورمون داخل جشنواره های مختلف ، علی الخصوص مدل های لباس شرکت میکنه و از خاطراتش برامون میگه
خوندنش رو خیلی پیشنهاد میکنم. عالللللیییههه❤️》
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#خاطرات_سفیر
#داستان
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#بیست_و_هفتمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
من در محاسبات نهایی زن را قوی تر از مرد می دانم.
اعتقادم این است که مرد هارت و هورتش زیاد است، اما آنکه بالاخره در یک مقابله، اگر این مقابله طول بکشد،پیروز خواهد شد، زن است؛ یعنی زن بالاخره با روش ها و وسایلی که خدای متعال در اختیار و طبیعت او گذاشته؛ بر مرد غالب میشود.
این یکی از زیبایی های طبیعت و از اسرار خلقت است.
《حضرت امام خامنه ای》
《کتابی خیلی عالی از جمع فرموده های #امام_خمینی و #حضرت آقا در مورد شکوه زن
خوندنش به خواهرا و خانومای گل خیلی خیلی پیشنهاد میشه😌❤️
حتما بخونیدش
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#قدرت_شکوه_زن
#امام_خمینی
#حضرت_ماه
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#بیست_و_هشتمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
...تنهایی همه ی وجودش را فرا گرفته بود.
در طول زندگیش هرگز تا این اندازه احساس تنهایی و نبود هم صحبت و همراه، اورا آزار نداده بود.😔
یعنی پس از جدایی از همسرش هرگز احساس تنهایی نکرده بود؛
شاید چون هرگز مانند این چند روز بی دغدغه و در آرامش و استراحت به سر نبرده بود.
ای کاش کسی بود تا با او صحبت کند...
تلفن همراهش زنگ خورد.
_بله...
+آبراهام!...
صدای خشن آقای الیاس نبود. دوستش آیهان از دفتر مجله بود.
+حالت چطور است؟
_خوبم دوست من...حال تو چطور است؟
_متشکرم.
+مسابقات بین المللی شنا تا چهار ساعت دیگر در تورینو برگزار می شود. قبلا همه ی برنامه ها برای ورود تو انجام شده. منتظر عکس هایت هستیم. خداحافظ.
آبراهام، با کمک پذیرش هتل توانست محل برگزاری مسابقات را بیابد و با تاکسی به محل برگزاری رفت.
آن روز به لطف مسابقات شنا وقتش پر شد و برای چندساعتی از تنهایی در آمد...
《رمانی جذاب و خوندنی که از خوندنش لذت می برید
پر از هیجان و فراز و نشیبه
حتما خوندنشو امتحان کنید😁
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#یک_دقیقه_سکوت
#رمان
#رمان_جذاب
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#بیست_و_نهمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
پدر گفت:
_بیعت نمی کنم. من در سقیفه نبودم اما استدلال شما در آنجا این بود که شما از انصار به پیامبر نزدیک تر بوده اید، پس خلافت از آن شماست.
من بر مبنای همین استدلالتان به شما می گویم که خلافت حق من است.
هیچکس به پیامبر نزدیکتر از من نبوده و نیست، اگر از خدا می ترسید، انصاف دهید.
هیچکدام حرفی برای گفتن نداشتند.
اما عمر گفت:
_رهایت نمی کنیم تا بیعت کنی.
پدر رو به عمر کرد و گفت:
+گره خلافت را برای ابوبکر محکم می کنی تا او فردا آن را برای تو باز کند.
از این پستان بدوش تا سهم شیر خودت را ببری.
بخدا که اگر با شما غاصبان نیرنگ باز بیعت کنم.
تو وقتی به هوش آمدی از فضه پرسیدی:
~علی کجاست؟
فضه گفت که اورا به مسجد بردند...
من نمی دانم تو با کدام توان به سوی مسجد دویدی و وقتی علی را در چنگال دشمنان دیدی و شمشیر را بالای سرش، فریاد کشیدی...
《کتابی خیلی زیبا در مورد زندگانی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه(س) ،
مطمئنم از خوندنش لذت می برید❤️
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#کشتی_پهلو_گرفته
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#سیمین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
...گاهی اگر وسیله و پارچه ی نو و زیبایی داشت می داد به عروس های فقیر.
خودش لباس های ساده و تکراری اش را می پوشید.
نگاهش به دنیا متفاوت از نگاه دیگران بود. خوش نداشت پولش زیادتر از نیازش باشد.
چون دختر خانواده ی پولداری بود و پدر هم وضعش خوب بود طبیعتا مادر هم باید خیلی پولدار میشد که نشد.
همه ی ارث و میراث و پول را رد می کرد و ...
《...عزیز دلم!
یک سال و نیم دنبالت گشتیم، اما همه اش جواب سربالا بود و توهین و بی احترامی .
این یک ساله و نیم آب خوردم یاد تو افتادم، غذا خوردم گفتم: محمدعلیم چه می کند؟!
لباس هایت را شستم وتا کردم تا اگر آمدی، آماده باشد؛
ولی یک شب خواب دیدم که خبر شهادتت را به هم می دهند.
توی خواب هم گفتم:
راضیم به رضای خدا...》
{کتابی پر از خاطره های قشنگ از مادر چندتا از شهدای عزیز دفاع مقدس
خوندنش پیشنهاد میشه
خیلی قشنگه❤️}
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#مادر_شمشادها
#شهیدان_موحدی
#دفاع_مقدس
@ketqbkhoone_zeinabioon
✌#سی_و_یکمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
کوتاه اما زیبا...❤️
《دخترک از پنجره بیرون را نگاه کرد.
آفتاب با گل های درخشان باغچه حرف می زد و درخت بزرگ، با گنجشک هایی که دوستشان داشت.
ناگهان صدای نازک نوزاد با فواره ی گنجشک های روی درخت پر کشید...》
{از قشنگ ترین و جذاب ترین رمانامونه😌
خوندنش به شدت #پیشنهاد
میشه...}
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#رمان
#فواره_ی_گنجشک_ها
@ketabkhoone_zeinabioon
سلام علیکم
فردا سفارشات کتابای اردکانمون ان شاءالله ارسال میشه.
به خاطر تاخیر در رسوندن کتابا حلالمون کنید...🙏
دوستان و رفقای عزیز اردکانی، سفارش کتاباتون رو زود داخل شخصی بنده اعلام کنید که ان شاءالله فردا براتون ارسال کنیم.
از همراهیتون ممنونیم❤️
@Horre_Shohada69
@ketabkhoone_zeinabioon
کتابخانه ی زینبیون
~♡~
آی رفیقا حرم کرب و بلا یادش بخیر...😭
#دلم_برات_تنگ_شده...
#جامانده
#اربعین_کربلایم_نبری_میمیرم
#نای_دل
@ketabkhoone_zeinabioon
~♡~
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای؟
در شهر خویش هستم و در کربلاست دلم...
#نای_دل
✌#سی_و_دومین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف، حسین (ع) است.
این جا در کربلا، در سرچشمه ی جاذبه ای که عالم را بر محور عشق نظام داده است.
شیطان اکنون در گیر و دار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد.
از خون عاشق...
خون شهید...
《کتابی به قلم شهید اهل قلم، آقا سیدمرتضی آوینی
روایتی از محرم سال۶۱ قمری که علاوه برتاریخ دقیق، به یک نوشته ی شیوا و جذاب برخورد می کنید.
خوندنش رو به همه ی شما بزرگواران #پیشنهاد میکنم
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#فتح_خون
#روایت_محرم
#سیدمرتضی_آوینی
#شهید_اهل_قلم
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#سی_و_سومین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
یک دفعه در خود فرو رفت.
انگار می خواست حرفی را به زبان بیاورد.
نگاه مختصری به من کرد و گفت:( مامان، من یه آرزویی دارم...
دعا می کنین براورده بشه؟)
التماس دعایش، هنگام تحویل سال از یادم نرفته بود.
خندان پرسیدم:( دختر من چه آرزویی داره؟)
از پنجره آشپزخانه بیرون را نگاه کرد.
_مامان، دعا کنین بشم جراح قلب و خدا یه مطبی بهم بده که پنجرش رو به کعبه باز بشه...
《یک رمان خیلی عالی و جذاب و مقداری دخترونه😊
پر از داستان های هیجان انگیز و جالبه
خوندنش رو پیشنهاد میکنم مخصوصا به دختر خانوما❤️》
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#راض_بابا
#رمان
#رمان_جذاب
@ketabkhoone_zeinabioon
بسم رب الزینب(س)
سلام علیکم
بابت چند روز وقفه در فعالیت کانال #کتابخونه_زینبیون
از همه ی عزیزانی که باهامون همراه هستن، معذرت میخوام
ان شاءالله از امشب یه رونق جدیدی رو به کتابخونمون میدیم
دوستاتونو هم به کتابخونه ی خودتون دعوت کنید...
#کتابخونه_زینبیون
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#سی_و_چهارمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
♡
پنج وارونه چه معنا دارد؟!🤔
خواهر کوچکم از من پرسید...😅
من به او خندیدم😂
کمی آزرده و حیرت زده گفت:😳
روی دیوار و درختان دیدم
بازهم خندیدم😂
گفت: دیروز خودم دیدم پسر همسایه پنج وارونه به مینا می داد
آنقدر خنده 😂 برم داشت که طفلک ترسید...
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم:
بعدها وقتی غم😔
سقف کوتاه دلت را خم کرد💔
بی گمان میفهمی
پنج وارونه♡ چه معنا دارد
{کتابی فوق العاده زیبا و به در بخور از مسائلی که الانه واقعا از معذلات جامعمونه
به شدت قشنگ و منطقیه
پیشنهاد میکنم حتما امتحان کنید
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#من_و_دوستِ_اَم
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#سی_و_پنجمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
موسیقی هنریست شنیداری، اگر شما برای خودتان، احساساتتان ، شخصیتتان، روح و روانتان و زمانی که برای گوش دادن به موسیقی می گذارید ارزش قائل باشید، برای شنیدن نیازمند اصولی خواهید بود و قطعا به نتیجه می رسید که هرچیزی که آهنگین باشد ارزش شنیدن ندارد.
{ کتابی واقعا مفید و جالب که فواید و مضرات موسیقی رو هم از نظر علمی و هم از نظر فقهی و شرعی بررسی میکنه
مطمئنم با خوندنش دیدتون نسبت به موسیقی خیلی عوض میشه و نادانسته های زیادی رو براتون روشن میکنه
خوندنشو اصلا از دست ندید
واقعا#پیشنهاد_خوندن
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#من_زندگی_موسیقی
@ketabkhoone_zeinavioon
✌#سی_و_ششمین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
...گفت:
پایت را بگذاری این طرف خط، برزخ شما شروع می شود.
بهشت را از دور می دیدم.
رفتم آن طرف خط و دویدم.
اما نتوانستم بروم.
دیدم کنار یک پیرمرد بسیار ضعیف قرار گرفتم.
به من گفتند:
شما تنها نمی توانی بروی. این پیرمرد همراه شماست.
گفتم:
این که نمی تواند راه برود. الان می میره!
لبخندی به من زد و گفت: این پیرمرد اعمال صالح توست که از تو جدا نخواهد شد...
زدم توی سرم
پس کی بود می گفت: دلت پاک باشه...
نماز چیه...
ثواب چیه...
{کتابی متفاوت و بسیار تلنگر آمیز از تجربه های نزدیک به مرگ
ادامه ی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
خیلیا با خوندن این کتاب و کتاب سه دقیقه در قیامت راه زندگیشونو تغییر دادن
مطمئنم از خوندنش هم یک تلنگری براتون میشه و هم لذت می برید
#پیشنهاد_خوندن این کتاب
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#بازگشت
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#سی_و_هفتمین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
دومین روز حضور من در جبهه بود.
تا ظهر در مقرّ بچه ها در هتل کاروانسرا بودم.
پسرکی حدود ۱۵ سال همیشه همراه شاهرخ بود. مثل فرزندی که همواره با پدر است.
تعجب من از رفتار آن ها وقتی بیشتر شد که گفتند: این پسر، رضا فرزند شاهرخ است!!😳
اما من که برادرش بودم خبر نداشتم.
عصر بود که دیدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته. رفتم و در کنارش نشستم.
بی مقدمه و با تعجب گفتم: این آقا رضا پسر شماست؟!
خندید و گفت: نه، مادرش اون رو به من سپرده. گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش.
گفتم : مادرش دیگه کیه؟!
گفت: میهن، همون خانمی که تو کاباره بود.
آخرین باری که براش خرجی بردم گفت: رضا خیلی دوست داره بره جبهه. من هم آوردمش اینجا!
ماجرای میهن را می دانستم. برای همین دیگر حرفی نزدم...
{کتابی خیلی زیبا از سرگذشت حر شهدای دفاع مقدس، شهید شاهرخ ضرغام
در مورد تلنگری که به ایشون خورد و ایشونو حر انقلاب کرد داخل این کتاب نوشته و مطمئنم لذت می برید از خوندنش
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#شاهرخ
#حر_انقلاب_اسلامی
@ketabkhoone_zeinabioon
✌#سی_و_هشتمین_کتاب
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
ازدواجشان را بر اساس ازدواج فاطمه زهرا(س) پایه ریزی کردند و این مسئله طوری نمود داشت که روزنامه جمهوری اسلامی درباره اش نوشت:
در مراسم آسمانی ای که برای پیوند مقدس دو جوان برپا شد، خواهری از پاسداران با برادر پاسداری ازدواج کردند. جالب آنکه در این ازدواج ، عروس خانم به شاگردی از مکتب بانوی اول اسلام، مهریه ای برابر مهریه آن حضرت تقاضا کرد، ولی با پیشنهاد داماد مهریه قابل توجهی در نظر گرفته شد.
سپس عروس خانم مهریه اش را طی چک دریافت کرد و به فرمانده سپاه پاسداران اصفهان که در مراسم حضور داشت جهت مخارج پاسداران اهدا کرد.
همسرش می گفت: خریدمان هم خیلی ساده بود، روز سوم شعبان با خرید یک حلقه، یک جلد کلام الله مجید، نهج البلاغه و سری کامل تفسیر المیزان باهم پیمان زندگی بستیم.
(کتابی فوق العاده زیبا در مورد زندگی شهدا و فوت و فن های ازدواج به سبک شهدا و زندگی های عالی که داشتند و به ما هم سفارش میکنن که همچون کارایی رو انجام بدیم
حتما حتما خوندنشو پیشنهاد میکنم به خصوص دخترخانوم ها و آقا پسرایی که قصد ازدواج دارند❤️😊
@Horre_Shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#ازدواج_آگاهانه
#زندگی_به_سبک_شهدا
@ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻#سی_و_نهمین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
فکر مهران خیلی مشغول بود.
نمیدانست کدام راه را انتخاب کند.میخواست با روح الله مشورت کند و نظرش را بپرسد.
پاتوقشان شب ها بعد از ساعت خاموشی،در بالای ساختمان ممنوعه بود.
_تو میگی بریم یا بمونیم درسمون رو ادامه بدیم؟من فکرم مشغوله نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم.
روح الله نگاه نافذش را به مهران دوخت و گفت:《اره،باید زودتر وارد کاربشیم.معلوم نیس قضیه سوریه تاکی باشه. باید زود خودمون رو برسونیم.الان که سوریه پیش اومده،وقت موندن و درس خوندن نیست.باید بریم و برسونیم خودمون رو...》
روح الله خیلی نگران بود.مدام به زینب میگفت:《دعا کن اونجایی که دوست دارم،بیفتم.》
...شهادت رسول خیلی چیز ها را برایش روشن کرده بود.از خدا خواست آنچه برایش صلاح است و دوست دارد،نصیبش کند.
( یه کتاب فوق العاده درمورد شهید روح الله قربانی که از زبون همسرش زینب خانوم نقل شده، این کتاب زیبا و فوق العاده رو به شدت پیشنهاد میکنم.)❤😊
@Horre_shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#دلتنگ_نباش
#شهید_روحالله_قربانی
@Ketabkhoone_zeinabioon
✌🏻#چهلمین_کتاب
🍃بسم الله القاصم الجبارین 🍃
لنز دوربین شده بود چشم های کمال که از آن فاصله هم میتوانستم داغی نگاهش را روی صورتش حس کنیم.
چشمکی زدم😉 و همراه با لبخندی شیطانی دستم را بالا آوردم.
کف دستم را بوسیدم لبانم را غنچه کردم و بوسه ای را فوت کردم سمت دوربین، بعد به داخل ساختمان اشاره کردم و باعشقوه تا جلوی در ساختمان رفتم.....ایستادم و مثل وقتی که دو نفر کنار در اتاقی بایستند و برای ورود بهم تعارف بزنند .
به دوربین که حالا برایم چشمان داغ کمال بود. اشاره کردم.
دستانم را بالا آوردم و روبه دوربین ،دهانم را باز کردم و گفتم:《 بفرمایید.》
(رمانی به شدت جذاب در مورد فتنه ی ۸۸
داستانی هیجانی و جذاب از اتفاقای قبل و بعد این فتنه
خوندنشو به همتون پیشنهاد میکنم)😊❤
@Horre_shohada69
#کتابخونه_زینبیون
#ماملت_امام_حسینیم
#تاب_طناب_دار
#رمان_جذاب
@Ketabkhoone_zeinabioon
✌️🏻چهل_و_یکمین_کتاب
🍃بسم رب الشهدا🍃
یکی از مقامات ایرانی می گفت:عماد مغنیه یک بار پس از جنگ ۳۳روزه،همراه سید حسن نصر الله،به تهران آمدودیدار های علنی با مقامات ایرانی داشت که البته در آن هنگام،بانام حاج رضوان معرفی شد.😉
ما منزل آقای حداد عادل،رئیس وقت مجلس شورای اسلامی رفتیم.سید درآن زمان،در این خانه با تمام مسئولان ایران که برای تبریک به مناسبت این پیروزی آمده بودند،دیدار کرد.
همه می خواستند عکس بیندازند،اما عماد تنهاکسی بود که دوربین را در دست می گرفت تا عکس بیندازد!
می خواست به این بهانه خودش در عکس ها نباشد📷😁
آن شب حتی حداد عادل هم نفهمیدکه وی عماد مغنیه هست.
اوفارسی را طوری صحبت می کرد که کسی متوجه نمیشد زبان مادری او عربی است.
من فکر می کردم او اصالتا ایرانی است.
حاج عماد بشدت نسبت به مخفی کردن هویت واقعی خود اصرار داشت.
همواره سعی می کرد در تصاویر نباشدوبه احدی اجازه نمیداد از او عکس بگیرد.🙃
(کتابی پر از رمز و رازهای حاج عماد مغنیه، از جنگ سی و سه روزه ی لبنان تا همراهیشون با حاج قاسم
خوندن این کتاب خیلی جالبو پیشنهاد میکنم😊
@Horre_Shohada69
#کتابخانه_زینبیون
#ما_ملت_امام_حسینیم
#راز_رضوان
#شهید_عماد_مغنیه
@Ketabkhoone_zeinabioon