eitaa logo
کتاب نما
123 دنبال‌کننده
237 عکس
27 ویدیو
0 فایل
🔸ارتباط با ادمین کانال : @Adm_ketab لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/3326541951C515684c768
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸آقا جان یا امام هادی (علیه السلام) سعید دربان متوکل مامور شده بود که شبانه خانه ات را غارت کند به خانه ات که رسید نردبان گذاشت روی بام خانه رفت توی تاریکی دنبال جای پا می گشت که از بام پایین بیاید کسی به اسم صدایش زد صدای مهربان تو بود گفتی : سعید! تاریک است صبر کن برایت چراغ بیاورم برای ما هم چراغ بیاور راهــ تاریــڪـ اســت...😔 میلاد با سعادت دهمین اختر تابناک آسمان امامت آقا جانمان امام هادی (علیه السلام) مبارک🌷
📚برشی از کتاب رفیقی داشتم که می گفت: «اینجا جزیرۀ مجنون جای دیوانه هاست. دیوانه هایی که عاشقاند. عاشقانی که می خواهند از راه میانبر به خدا برسند.» تابستان سال ۱۳۶۵ بود و من با این رفیق راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟ در جزیرۀ مجنون؛ وقتی که از خط برمی گشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای سی درجه بود و رطوبت هوا بالای هفتاد درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی، بالاپوشمان، فقط یک زیرپیراهن سفید و خیس بود. آنجا، کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود. نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: «راست گفتی که مجنون جای دیوانه هاست.» 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
بالا نشسته‌ای و جهان زیر دست تو یاعلی‌مولا یاعلی‌مولا علی علی ✨خرّم تر از این لحظه ندیدست علی از امر خدا به خلق گردیده ولی بیعت همه کردند به ذکر صلوات تفسیر الست ربکم بود و بلی✨ عید سعید غدیر خم برتمامی شیعیان مبارک‌ 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📚برشی از کتاب خودم را درون خانه انداختم.هنوز پشتم را به ستون تکیه نداده بودم،که صدایم کردند.رفتم.درکوچه دوباره گرگ‌ها آمدند.چشم هایم را بستم.دیگر بدون علیرضا این دنیا برایم گرگ شده بود.ذکرم شده بود یاعلی یاعلی،این هارا از من دورکن،خدایا کمکم کن به توصیه مادرشهیدقاسمی دانا که گفت: وقتی خیلی سختت شد غسل صبرکن! سه بار غسل صبر کردم. 📕اثر:خاتون و قوماندان 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📕معرفی کتاب: مهاجر سرزمین آفتاب کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، جدیدترین اثر حمید حسام و مسعود امیرخانی که روایت خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بایی)، یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است، این کتاب به روایت خاطرات کونیکو یامامورا می​ پردازد. وی تنها مادر شهید است که اصالتی ژاپنی دارد و فرزند شهیدش جوان نوزده ساله​ای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبهه​ ها شد تا از اسلام و ایران دفاع کند که در عملیات والفجر یک، در منطقه فکه به شهادت رسید. 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
کتاب نما
📕معرفی کتاب: مهاجر سرزمین آفتاب کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، جدیدترین اثر حمید حسام و مسعود امیرخانی ک
📚برشی از کتاب مهاجر سرزمین آفتاب پدر و مادرم می‌کوشیدند من و سایر اعضای خانواده را با سنت‌های ژاپنی، که رنگ ملی و آیینی داشت، آشنا کنند. من از هر گونه جشنی خوشم می‌آمد و سنت‌های ژاپنی پُر بود از جشن‌های خرد و کلان. در کنار بازی و شیطنت در جشن‌ها، همیشه پرسش‌هایی در ذهنم شکل می‌گرفت. 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📕معرفی کتاب «حوض خون» نوشته فاطمه سادات میرعالی روایتی زیبا ، از زبان زنانی که در رخت‌شور خانه پشت جبهه‌ها با یأس، ترس و اندوه مبارزه کردند و یاد شهیدای شهر اندیمشک را زنده نگاه داشته‌اند. 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
✳️قابل توجه بزرگوارانی که قصد ثبت نام در کارگاه داستان نویسی را دارند: هزینه ثبت نام 450 هزار تومان می باشد که این هزینه صرف برگزاری دوره و آماده سازی موارد مورد نیاز در جلسات می گردد. ✳️جهت ثبت نام دوره می توانید به یکی از طرق زیر اقدام نمایید: ♦️ثبت نام در سایت کتاب سفید 🌐http://www.ktbsefid.ir ♦️ثبت نام از طریق پیام به ادمین کانال در پیامرسان ایتا 🆔@Admin_ketabnema ♦️ثبت نام از طریق تماس با شماره تلفن همراه 09927170056 ✅ @https://eitaa.com/joinchat/3326541951C515684c768 ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📕معرفی کتاب: تنها گریه کن روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریاناست ، که به تازگی از سوی انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است. این اثر کوشیده تصویری کوتاه و مختصر از یک عمر زندگی و ولایت‌پذیری و فرمان‌برداری زنی را نمایش دهد که در تاریخ انقلاب رشد کرد و اثرگذار شد. کتاب، متنی ادبی را در ستایش از شهید معماریان سوژه اصلی کتاب و نیز مادر آن شهید بزرگوار ارائه داد. همراه با 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📚برشی از کتاب تنها گریه کن: مچ دست هایش را گرفتم ،قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب عقب میرفتم ،به زحمت می کشیدمش سمت خودم .پاهایش تکان میخورد و ردّ خون می ماند روی زمین.نگاهش از خاطرم دور نمی شود.مات شده بود.زدم توی صورتش و فریاد کشیدم :« نفس بکش!»ولی بی جان تر از این حرف ها بود.محکم تر زدم شاید له هوش بیاید؛فایده نداشت.دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره ی زن بیرون آوردم،به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد! 🆔 @ketabnema ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
سلام وقت همگی بخیر🌹 با توجه به اینکه برخی از اعضای کانال کتاب نما نویسنده و یا تصویرساز هستند خواهش می‌کنیم که اگر تمایل دارید بخشی از دستنوشته(داستان ،رمان، داستانک ،شعر) و یا آثار تصویرسازی شده که کار خودتون هست را برای ما بفرستید ما هم در کانال کتاب نما به نام خودتون منتشر میکنیم تا یک هم افزایی و تبادل مطالب شکل بگیرد تا ما هم بتوانیم ، شما هنرمندان و نویسندگان گرامی را معرفی نماییم. لطفا مطالبتون را به ادمین کانال در پیامرسان ایتا بفرستید 💐 🆔@Admin_ketabnema لینک عضویت در کانال کتاب نما: 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3326541951C515684c768 ┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄