🔸کتاب را که تمام کردم دوست داشتم از مقام شهید و شهادت بنویسم اما از آنجا که تنها شهید است که شهید را میشناسد فقط صدای گرم و آسمانی #آوینی بود که مدام این جملات را بر قلبم زمزمه میکرد:
🔸سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند كه در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنكه گردنها را باریك آفریدهاند تا در مقتل كربلای عشق آسانتر بریده شوند؟ و مگر نه آنكه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند كه حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟ و مگر نه آنكه خانهی تن راه فرسودگی میپیماید تا خانهی روح آباد شود؟ و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینهی سرگردان آسمانی، كه كرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند؟ و مگر از درون این خاك اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز كرمهایی فربه و تنپرور بر میآید؟ پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقفهای دلتنگ و در پس این پنجرههای كوچك كه به كوچههایی بنبست باز میشوند نمیتوان جست، بهتر آنكه پرندهی روح دل در قفس نبندد. پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر. پرستویی كه مقصد را در كوچ میبیند، از ویرانی لانهاش نمیهراسد.
🔸علیرضا توسلی به راستی پرستوی کوچ بود. او از سر این دنیا زیادی بود. شان این #مجاهد_خستگی_ناپذیر قدم زدن بر این کره خاکی نبود. او سالها بود که رسیده بود به آنچه میخواست برسد. برای پریدن تا کوی دوست تنها مانعش یک جسم خاکی بود که آن را هم #نذر_حضرت_زینب (سلام الله علیها) کرد. بچههای فاطمیون نشان دادند پس از 1400 سال هنوز هم اگر کسی رنگ و بوی فاطمی بگیرد باید بلای غربت را به جان بخرد. کتابم را اگر امانت بگیرید خواهید دید صفحاتش نم خورده از اشکی است که بر خاطرات مظلومیت و گمنامی این #شهید_سرافراز جاری شده است. و شک ندارم اگر شما هم خواننده این کتاب باشید حال و هوای دلتان طوفانی خواهد شد و بر کلمات این کتاب میبارید. و بیاختیار خواهید گفت چه زیباست #حسینی_زیستن و #حسینی_رفتن.
#معرفی_کتاب
#کتاب_خاتون_و_قوماندان
#شهید_علیرضا_توسلی