eitaa logo
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
1.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1هزار ویدیو
11 فایل
کتابشهرایران !شعبه‌اردکان‌و‌میبد¡ کتاب📚کافه☕وکلی‌چیزای‌جذاب‌دیگه ⏰️ساعت‌کاری: صبح: ۹ الی ۱۳:۳۰ |عصر : ۱۷:۳۰ الی ۲۲ جمعه ها» ۱۷:۳۰ الی ۲۱:۳۰ ارتباط‌با‌ -ادمین- : @ADMIN_KETABSHAHR 🌐سایت بازار کتاب: https://bazarketab.ir/vendors/11/detail
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🔻یکی از سنت های الهی، سنت امتحان و ابتلاء است. بر اساس این سنت، همه بشر باید امتحان شوند تا معلوم شود که عیار خلوص شان چه قدر است. به عبارت دیگر، چه قدر قول و فعل شان با هم یکی است. 🔸در این کتاب، ابتدا معنا و مفهوم توجیه را بررسی می کنیم. در ادامه به انواع و اقسام توجیه می پردازیم. سپس مهمترین مطلب این کتاب، یعنی توجیهات کسانی که امام حسین را یاری نکردند، مد نظرتان قرار می گیرد. توجیهات را در سه دسته بررسی می کنیم: • توجیهات کسانی که با امام همراه نشدند. • توجیهات کسانی که امام را ترک کردند. • توجیهات کسانی که مقابل امام ایستادند. 🔹این کتاب دربر دارنده پاسخ های ارزشمندی است به این پاسخ های بسیار کلیدی، مهم و اساسی. با توجه به بیان صریح روایات متعدد مبنی بر اینکه هر چه به ظهور نزدیک شویم ابتلائاتی پیش خواهد آمد که تنها خالصان در ایمان ثابت قدم خواهند ماند و با توجه به حوادثی که در روزگار خود ما شاهد آن هستیم لزوم اطلاع از مباحث کتاب بیشتر مشخص می شود! @patogh_ketab_ardakan
📚 خدا به ما نعمت های زیادی داده که معمولا به خیلی‌هاشون اصلا توجهی نداریم و تا وقتی اون‌ها رو از دست ندادیم قدرشون رو نمی‌دونیم☹️ «این همه هدیه از خداست» دقیقا برای همین نوشته شده که توجه بچه ها رو به نعمت های خدا جلب کنه🙄 این مجموعه شامل 20 داستان کوتاهه که به دو شکل به چاپ رسیده تا شما بتونید مطابق سلیقه کوچولوهاتون براشون کتاب بخرین😍 🔢 رده سنی : 6 تا8سال @patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
#معرفی_کتاب📚 #کاش_برگردی ❤مادرانه ترین کتاب مدافع حرم❤ 🔸️زندگی نامه شهید مدافع حرم ز
24.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📯📯پویش دلتکانی به مناسبت چاپ ده هزارمین جلد از کتاب شهید زکریا شیری تقدیم می کند 💠💠سرود کاش برگردی💠💠 🎺کاری از گروه سرود مرآت 🌹به امید روزی که پیکر این شهید عزیز به آغوش خانواده خود برگردد. @patogh_ketab_ardakan
⚠️توجه توجه⚠️ کانال 🎯🎈پاتوق بازی اردکان🎈🎯 افتتاح شد. 🌸فروش انواع بازی های فکری با قیمت مناسب 🌼با کودکانمان تمرین زندگی کنیم.. 🕹جهت عضویت در کانال پاتوق بازی اردکان: https://eitaa.com/patogh_bazi_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 ✅ زندگی به سبک بهشت 🎉همراه با مسابقه و جوایز ارزنده @zendegi_beheshti
📚 💠به مناسبت چهلمین ساگرد هفته دفاع مقدس💠 کتاب های 📚📚 و 📚📚 🔸️تاریخ ۳۱ شهریور ماه الی ۱۲ آبان ماه ✅با تخفیف کتب📚 ⚠️مسابقه بصورت پیامکی می باشد. 🎊همراه با اهدا جوایز ارزنده به ارزش ۹۰ میلیون ریال 🔸محل تهیه کتاب: ◽️فروشگاه مصطفی ابوطالبی پاتوق کتاب اردکان ◾️بوستان یاس ◽️فروشگاه جنب مسجد امیرالمومنین ◾️ و مساجد سراسر شهرستان @patogh_ketab_ardakan
📚 🔻این کتاب روایت زندگی شهید مدافع حرم نعمت الله نجفی است شهیدی از تیپ غیور فاطمیون. تیپی از رزمندگان سلحشور و مقاوم و مظلوم افغانستان. راوی کتاب همسر محترم شهید است که خاطراتش را از زمان قبل از ازدواج و خواستگاری تا ازدواج و شهادت بیان می کند. 🔹تا به حال کتاب های زیادی از مدافعان حرم خوانده ایم اما این کتاب شاید با همه آنها متفاوت است...بنظرم بهترین تعریف از این شهید را آقای محمد علی جعفری نویسنده کتاب های عمار حلب قصه دلبری و آرام جان داشتن که از این قرار بود: 📝حبیب دل فقط خداست اگر هر روز چشمتان به شاخص بورس است اگر مدام قیمت طلا و سکه را چک می کنید اگر با نوسان قیمت ماشین ضربان قلبتان به شل کن سفت کن می افتد و اگر صد رقم از این مدل اگرها در زندگیتان نقش دارد سراغ این کتاب و این شهید نروید! این آقانعمت الله افغانستانی امل، از آن دست شهدای روی اعصاب است. از آن هایی که زود شاخ می شوند، از آن هایی که چهارزانو می نشینند کنج ذهنت، بلند هم نمی شوند. از همان خط اول کتاب آچار به دست می افتد به جان پیچ و مهره هایت، تا به خود بیایی می بینی موتورت را گذاشته زمین و دارد دست هایش را می تکاند. بعد هم همین طور اوراق رهایت می کند و می رود که می رود! خداحافظ بلند! الفاتحه! از من می شنوید اگر کلاهتان هم افتاد نزدیک این کتاب، سراغش نروید! عطایش را به لقایش ببخشید. بعد نیایید بگویید باز این شهید کی بود انداختی به جانمان؟! از من به شما نصیحت. @patogh_ketab_ardakan
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
#معرفی_کتاب📚 #تو_جای_همه_آرزوهایم 🔻این کتاب روایت زندگی شهید مدافع حرم نعمت الله نجفی ا
📚 بعد از نماز صبح دردش کمی فروکش کرده بود. ثریا صبحانه نعمت‌الله را آماده کرد که بخورد و برود سر کار؛ بیشتر از این نمی‌توانست در خانه بماند. نعمت‌الله چایی را که برد سمت دهانش، با ثریا چشم در چشم شد. لحظه‌ای مکث کرد. چایی را گذاشت روی سفره و گفت: «ثریا دیشب برای یه لحظه فکر کردم امشب رو دیگه صبح نمی‌کنم. پیش خودم گفتم تموم شد. داشتم فکر می‌کردم که باید از همه‌چی دل بکنم. به همه فکر کردم، دیدم می‌تونم از همه دل بکنم، حتی بچه‌ها، ولی از تو نه؛ دیدم چقدر محاله بتونم از تو دل بکنم...» اشک گوشه چشم ثریا جمع شد؛ زبانش از شوق آنچه می‌شنید بند آمده بود، فقط با چشم‌هایش به نعمت‌الله فهماند که او هم... @patogh_ketab_ardakan